۱۳۸۹ مهر ۱۰, شنبه

برخی اهداف نزدیک ملی

شماره 68/پنجشنبه 8 میزان 1389/30 سپتمبر 2010
در حالیکه مکتب های سیاسی چپ و راست با سقوط شوروی و قد علم نمودن القاعده و طالبان ناکام شدند و استدلال های رهبران کشور در رفتن به راه های نا مکشوف اکثراً به عوض آب به سراب منتهی شد. اگر به نفس مسأله عمیق شویم آهنگ برخی مفاهیم و رسایی بعضی واژه ها چنان جاودانه میباشد که حتی در قالب مکتبی وطرز تفکری اصلاً نمی گنجد و از باستان تا الآن با طنین جاودان در دهلیز زمان در صداست. برخی از این واژه ها عبارتند از راستی، حق، نور، عدالت، ترقی، صلح، دوستی، سعادت، وحدت، وطن، خدا و مردم که بطور طبیعی در برابر اصطلاحات و مفاهیم دروغ، باطل، ظلمت، جبر، عقب گرایی، جنگ، دشمنی، بدبختی، افتراق، بی وطنی، بی دینی و کیش شخصیت پرستی و فرعون منشی قرار میگیرند. در تمام ادیان از آدم صفی الله و ابراهیم خلیل الله تا خاتم الانبیا حضرت محمد مصطفی(ص) همین واژه ها طنین انداز بوده اند. مکاتب سیاسی هر گاه که پا به میدان گذاشته اند در رفتن به طرف مردم از همین واژه ها استفاده کرده اند. مبلغان مکاتب گوناگون، جریانات سیاسی، روشنفکران، ملی گرایان، مجاهدین و خدا پرستان در اصل عاشق همین واژه ها بوده بر مبنای آن ایثار، از خود گذری و قربانی ها را متحمل شده اند، ولی آنچه اسفبار و مصیبت بار و غم انگیز بوده سوء استفاده از این واژه ها بخاطر فریب انسان ها و تأسیس دکان های تجارتی گوناگون میباشد. هر متعلم، محصل و فرد عادی کشور هنگامی که علم پیکار مبارزه را در یکی از عرصه ها بر افراشته مقصدش تحقق همین شعار ها بوده ولی اینکه از فردای به قدرت رسیدن راویان، منادیان و داعیان با آن اهداف بزرگ چه جفا هایی کرده اند به تاریخ و همه مردم معلوم و اظهر من الشمس می باشد. آنچه در لحظه کنونی همگان را در صف یک وجیبه و وظیفه تاریخی و ملی فرا میخواند آنست که اولاً دوره فراخوان و زمزمه شعار های دورانی که به تحریک بیگانگان همگان تیشه به ریشه خود و کشور میزدند پایان یافته و ثانیاً نسلی را که آن دشمنی ها، استخوان شکنی ها و خانه خرابی ها را در ذهن ندارند باید مسموم نسازیم. شعار های جاودانه یی که مال شخصی هیچ شخص، گروه، حزب، تنظیم و فرقه نیست در جهت تحکیم صلح، دوستی، برادری، اعمار وطن و وحدت ملی مطرح شوند. نسلی که دستش به خون مردم و جیبش به پول بیت المال آلوده نیست باید فرصت یابد که به موازات ایجابات عصر و زمان قافله سالار ترقی و پیشرفت باشد، در این نسل شاید شرایط طوری بیاید، آنانیکه با پدران شان دشمنی داشتند به دوستان همدیگر مبدل شوند و با کنار گذاشتن دشمنی ها، کینه توزی ها و ویران گری ها بخاطر آبادی وطن دست و آستین بر بزنند. تاریخ افغانستان طی مدت طولانی بدست کسانی رقم خورده که منافع ملی را فدای منافع شخصی کرده و کشور را در قمار های خطرناک سیاسی قرار داده اند، اما اینک که تن میهن به مرهم احتیاج است رهبران، بزرگان و نسل مطرح و بر سر اقتدار که در معاملات و مقابلات، کشمکش ها و جنگ ها به طور مستقیم یا غیر مستقیم شامل بوده اند با توجه به کبر سن، عقب مانی از کاروان مسایل سیاسی و اجتماعی و کهولت جسمی و ذهنی اجازه دهند جوانان در همه عرصه ها قدرت را به دست گیرند و جوانان نیز باید این دینامیزم را در خود بیابند که قد بر افراشته و صفحه روزگار را به نفع صلح، دوستی و کار و تلاش دگرگون سازند.Ÿ