۱۳۹۳ دی ۹, سه‌شنبه

قهرمان صلح

 

دسامبر 31, 2014
شماره ( 207) چهارشنبه ( 10 ) جدی ( 1393) / ( 31 ) دسمبر ( 2014)
bhawi
در برنامه‌یی که به‌مناسبت روز جهانی صلح از سوی «موسسه انکشافی تعلیمات جدید» (MODE) برگزار شده بود تندیس «قهرمان صلح» را به‌پاس فعالیت‌های اجتماعی در کنار مصروفیت‌های عادی زندگی نثار احمد بهاوی بدست آورد.
سفیران صلح موسسۀ «MODE» در نظرخواهی از میان مردم ولایات کابل، کندهار، لغمان، نیمروز و پکتیا این تندیس را به نثار بهاوی تفویض کردند.
فیسبوک نثار احمد بهاوی

۱۳۹۳ دی ۳, چهارشنبه

احمد ظاهر ستاره مورد تقدیر مردم و ارباب هنر

دسامبر 24, 2014
شماره ( 206 ) چهارشنبه ( 3 ) جدی ( 1393) / ( 24) دسمبر ( 2014)
احمدظاهر-ذاکترنوین
مرحوم پوهاند دکتور عبدالرحیم نوین وزیر اطلاعات و فرهنگ(وقت) به مرحوم احمد ظاهر جایزۀ هنری اهدا میکند

محمد علی (کلی)، قهرمان بوکس سنگین وزن جهان به شفاخانه رفت

 

دسامبر 24, 2014
شماره ( 206 ) چهارشنبه ( 3 ) جدی ( 1393) / ( 24) دسمبر ( 2014)
m.ali
محمد علی (کلی)، قهرمان سابق بوکس سنگین وزن جهان به دلیل ابتلا به ذات الریه در بیمارستان بستری شده است.
حال عمومی او مساعد گزارش شده است. سخنکوی این بوکسور افسانه ای گفت که ذات الریه علی خفیف است. علی که ۷۲ سال دارد از بیماری پارکینسون نیز رنج می برد.Ÿ
انترنت

۱۳۹۳ آذر ۲۵, سه‌شنبه

فوتبال مسأله مرگ و زندگی

 

دسامبر 17, 2014
شماره ( 205) چهارشنبه ( 26) قوس ( 1393) / ( 17) دسمبر ( 2014)
استیو کراشاو
جان جکسون
بعضی از مردم معتقد هستند که فوتبال مسئله مرگ و زندگی است. من به شما اطمینان میدهم بسیار مهمتر از این چیزهاست.
تیم رویایی ساحل عاج در افریقای غربی به عنوان بزرگترین تولیدکننده کاکائو در دنیا شناخته میشود.
اگرچه در سالهای اخیر بیشتر به عنوان کشوری با بی ثباتی خطرناک و درگیریهای بیرحمانه معروف است. پس از کودتای سال 2002 ، کشور به دو قسمت جنوبی که به دولت وفادار باقی ماندند و منطقه شمالی تحت کنترل شورشیان، تقسیم شد. شکافهای سیاسی و قومی عمق بیشتری یافت. در اینگونه درگیریها غیرنظامیان معمولا بیشترین آسیبها را میبینند. تجاوز، نقص عضو و جان باختن، حاصل برخوردهای خشن ناشی از جنگ داخلی است. حتی پس از اینکه زخمهای جنگ کمی التیام مییابد، به نظر میرسد رفع سوء ظن و بدبینی بین طرفین امکان ناپذیر است. کمک یک مرد آن را تغییر داد. سفر از یک طرف به طرف دیگر کشور به دلیل درگیریهای داخلی، سالها امکان پذیر نبود. «دیدیه دروگبا » بازیکن بین المللی فوتبال و متولد ساحل عاج، تصمیم گرفت به کمک فوتبال، کشور دوپاره شده اش را متحد کند.
دروگبا علاوه بر اینکه برای تیم چلسی لندن بازی میکرد، کاپیتان تیم ساحل عاج نیز بود. او اصرار داشت که تیم باید به لحاظ قومی مخلوط باشد و به این هدف نیز رسید. هنگامی که تیم فوتبال ساحل عاج به جام جهانی 2006 راه یافت تمام ساحل عاجیها یکپارچه متحد شدند و در مسابقات به تشویق تیم خود برخاستند.
در سال 2007 دروگبا یک قدم جلوتر رفت که حرکتی ساده و در عین حال انقلابی محسوب میشد. او اعلام کرد مسابقات فوتبال جام ملت های افریقا در شهر «بوکه » برگزار خواهد شد. این شهر پایتخت شورشیان در شمال است و علیرغم معاهده صلح در سال 2007 ، ورود نیروهای دولتی به آن ممنوع بود. دروگبا میگفت: سوم جون روزی بیاد ماندنی خواهد بود. روز پیروزی فوتبال و روز پیروزی برای مرد ساحل عاج و به زبان ساده تر روز صلح خواهد بود.
مردمی که برای پنج سال نتوانسته بودند اختلافات خود را حل کنند در «بوکه » برای تماشای بازی فوتبال جمع شدند. بیست و پنج هزار نفر برای تماشای مسابقه بین ساحل عاج و ماداگاسکار رفتند. بازی پنج بر صفر به نفع ساحل عاج پایان یافت. گل آخر را خود «دروگبا » در دقایق آخر زد و بازی را پایان داد. انفجاری از جشن و شادمانی در پی آمد.
پیروزی ملی فقط برای گل های زده شده نبود. «آستین مریل » که آن روز در ورزشگاه حضور داشت، بعدها نوشت: لازم نیست نگاه بسیار عمیقی داشته باشید تا متوجه شوید که در آن روز رویداد بسیار مه متری از یک مسابقه فوتبال در جریان بود. در آن روز یک بازی زیبا کشور را متحد کرده بود.
«کریستف دیکت» یکی از مقامات فدراسیون فوتبال عکس العمل خود در آن روز را این گونه توضیح می دهد: من موهای تنم سیخ شده بود. همسرم گریه می کرد، مردم در تلویزیون گریه می کردند. او می گوید: ما ساحل عاجی ها، دمل چرکینی داشتیم؛ نوعی مریضی. هیچ چاره ای نداشتیم جز اینکه به آن نیشتر بزنیم تا بهتر شویم. هیچ کس دیگری نمی توانست این کار را بکند به جز «دروگبا .» تیتر یک روزنامه ساحل عاج بعد از مسابقه این بود: «پنج گل، پنج سال جنگ را پاک کرد .»
تحقیر امپراطوری
در فیلم بالیوودی «سرزمین مالیات 2001( » ( یک دهکده هندی در اوج اقتدار امپراطوری بریتانیا در قرن نوزدهم، انگلیسی ها را در بازی کریکت به مبارزه می طلبد. شرط بندی بازی به این صورت است که اگر هندی ها بازی را ببازند باید مالیات بیشتری بپردازند، ولی اگر بازی را ببرند اصلا مالیات نپردازند.
فیلم که کاندیدای اسکار شد پر از هیجان و تعلیق است. آینده دهکده به نتیجه این بازی بستگی دارد. مردم دهکده در آخر بازی میبرند. البته داستان فیلم خیالی است، اما حدود 90 سال پیش، داستان ورزشی متفاوتی، البته این بار واقعی، به شدت نظر مردم هند را جلب کرده بود. در سال 1911 تیم فوتبال «موهان لاگان » (گروه شیرین) در مقابل تیم های انگلیسی پیروزی بدست آورد و این پیروزی تمایلات استقلال طلبانه مردم هند را به شدت شعله ورکرد.
زمانی که تیم موهان لوگان به فینال رسید و تیم مقابلش تیم «هنگ یور کشایر شرقی » بود که تیم برتر لیگ فوتبال انگلیس در هند محسوب می شد، ده ها هزار نفر از مردم هند برای تماشای مسابقه تاریخی فوتبال در 21 جولای 1911 به محل برگزاری مسابقه رفتند. ورزشگاه جایگاه های مناسب نداشت و تماشاچیانی که پشت جمعیت بودند به سختی می توانستند زمین بازی را ببینند. آن دسته از تماشاچیان که جای مناسبی داشتند، نتیجه را به وسیله موشک کاغذی به تماشاچیان پشت سر خود اطلاع می دادند.
بازیکنان هندی با پای برهنه در برابر انگلیسی ها که کفش های فوتبال پوشیده بودند، ظاهر شدند. هندی ها که یک گل عقب بودند در پنج دقیقه آخر دو گل زدند. پیروزی دو بر یک تیم مستعمره شده ها در برابر استعمارگران، موجی از شادی و نشاط با خود آورد. وقتی سوت پایان مسابقه زده شد. تماشاچیان پیراهن، کلاه، دستمال و چترهای خود را به هوا پرتاب کردند. جیغ و فریاد همه جا را فرا گرفته و مردم به رقص و شادمانی پرداختند. این پیروزی فقط یک پیروزی ورزشی نبود.
روزنامه کلکته ای «نایاک » نوشت: هر هندی سرشار از لذت و افتخار میشود وقتی می بیند، بنگالی های برنج خوار و مبتلا به مالاریا، با پای برهنه بر انگلیسی های گوشت خوار، هرکول مانند و چکمه به پا در ورزشی که ورزش ملی آنهاست پیروز شدند. بخشی از تصمیم بعدی انگلیس، انتقال پایتخت سلطنتی از کلکته به دهلی به خاطر جلوگیری از تحقیر در بنگال بود. جایی که تمایلات طرفداری از استقلال و فوتبال به هم آمیخته بود.
شاعر هندی «آچینتا کومار سنگویا » نوشت: موهان گولان یک تیم فوتبال نیست، کشوری زیر ستم است که در گرد و خاک می غلتد و اکنون کم کم سرش را بیرون می آورد. «یک مسابقه فوتبال یک امپراطوری را جابجا کرد.»
صلح یک مبارز
«هیچ ویت کنگی مرا کاکا سیاه خطاب نمی کند » جمله کوتاهی که محمد علی کلی در سال 1966 به زبان آورد و به خوبی در چهارچوب قابلیت های او به عنوان یک قهرمان می گنجد. به سرعت درک میشود. دقتی به بُرندگی تیغ دارد. گفتنش شهامت می خواهد و قدرت ضربه آن بزرگ است.
با اینکه امریکا درگیر جنگی طولانی در کشوری دور دست یعنی ویتنام بود معترضین هم در داخل درگیر مبارزه بی خشونتی بودند که هدف آن ویران کردن بنیادهای تبعیض نژادی بود که نوعی آپارتاید امریکائی محسوب میشد. تک جمله ای علی، تناقض جنگیدن برای آزادی در خارج از مرزها و سرکوب و ضرب و جرح کسانی که به دنبال حقوق اولیه خود در داخل کشور بودند را به نمایش گذاشت.
علی 25 ساله، قهرمان سنگین وزن بوکس جهان، شخصیتی بسیار جنجالی بود. سخنرانی قوی بود و می دانست که حرفش به گوش دنیا می رسد، چراکه از خبرسازترین مردان جهان بود. وی در اوج زندگی حرفه ای خود دست به فداکاری جالب توجهی زد؛ در بهار 1967 برای خدمت به نظام وظیفه احضار شد، او میتوانست با شرکت در مسابقات نمایشی، دوره خود را به پایان رساند و در عملیات نظامی شرکت نکند. اما او مردی پای بند به اصول بود. وی با اشاره به زادگاهش «لوئیزویل کنتاکی » پرسید: چرا آنها باید از من بخواهند که یونیفورم بپوشم و ده هزار مایل دورتر از وطن بر سر ویتنامی ها بمب بریزم یا آنها را به رگبار ببندم در حالی که با سیاه پوستان لوئیزویل مانند سگان رفتار می شود و آنها را از حقوق اولیه انسانی خود محروم کرده اند؟ نه، من ده هزار مایل دور از وطن نمیروم که به کشتار و سوزاندن ملت فقیر دیگری کمک کنم تا تسلط برده داران سفید، بر دیگر رنگین پوستان دنیا ادامه پیدا کند.
در 28 اپریل 1967 وقتی نام علی را در مرکز مقدماتی ارتش خواندند از انجام دادن مراحل اولیه پذیرش امتناع کرد. او می دانست ممکن است به زندان بیفتد و آینده حرفه اش نیز در خطر قرار بگیرد، ولی در عین حال می خواست الگویی برای دیگران باشد. علی بازداشت شد. عنوان قهرمان جهان را از او پس گرفتند و از شرکت در مسابقات بوکس نیز محروم شد. او برای امتناع از خدمت سربازی، به حداکثر مدت حبس، یعنی پنج سال – که البته دادگاه تجدید نظر آن را نقض کرد – و پرداخت ده هزار دالر جریمه محکوم شد. مدت محرومیت او از بوکس سه سال طول کشید. زمانی که می توانست بهترین دوران زندگی حرفه ای او باشد.
تصوری که اکنون از علی داریم در گذر زمان دستخوش تغییر شده است. اما قدرت شخصیت و بیانیه های تحریک آمیز و نیز تصمیم گیر یهای بحث انگیز او، جامعه امریکا را به چالش کشید. ریچارد هریس هنرپیشه معروف سینما، مقایسه ساده ای دارد. هر بوکسوری در دنیا حاضر است روحش را بفروشد تا قهرمان سنگین وزن جهان شود، علی چه کرد؟ او با رها کردن عنوان قهرمانی، روحش را مجددا به دست آورد.Ÿ
بقیه در آینده

الينور روزولت، پیشــتاز نگارش منشور جهــانی حقــوق بشر

 

دسامبر 17, 2014
شماره ( 205) چهارشنبه ( 26) قوس ( 1393) / ( 17) دسمبر ( 2014)
10353624_860435460666709_7826460346687097286_n
پریچهر فرزام
جهان همه ساله روزِ دهم ماه دسامبر، سالروز تصويبِ منشور جهانی حقوق بشر را ارج مينهد. در منشوری که امسال پنجاه و چهار ساله شد، آمده است که تمام انسانها آزاد بدنيا ميآيند و از شأن و مقام انسانی برابری بر خوردار هستند. دارای منطق و وجدان هستند و حّق دارند صرفنظر از نژاد، جنس، زبان، مذهب، عقايد سياسی و يا مليت خود از تمام حقوق و آزادی هائی که در منشور به آن اشاره شده است، بهره گيرند.
در جريان جنگ دوّم جهانی نام سازمان ملل، بوسيله فرانکلين روزولت رئيس جمهوری وقت آمريکا برگزيده شد و برای نُخستين بار، در روز اوّل جنوری سال ۱۹۴۲، هَنگامی که نمايندگان بيست وشش کشور تعّهدِ دولتهای متبوعِ خود را به ادامه پيکار عليه «محور قدرت» Axis Powers که در آن روزها به سه حکومت فاشيستی آلمان، ايتاليا و جاپان اطلاق ميشد، اعلام کردند، اين نام ـ United nations ـ در منشورِ آن آورده شد.
سازمان ملل متحّد رسماً در بيست و چهارم اکتبر سال ۱۹۴۵ ميلادی پس از آن که منشور سازمان از سوی چين، فرانسه، اتحّاد جماهير شوروی سابق، بريتانيا و ايالات متّحده امريکا به تصويب رسيد، موجوديت يافت.
همانطور که پيش از اين نيز اشاره کرده ام، جهان چهار اسپه بسوی جهانی شدن ـ نه تنها جهانی شدن اقتصاد ـ بلکه از آن مهّمتر، جهانی شدن دموکراسی پيش ميرود. جهانی شدن دموکراسی به اين معناست که خواه نا خواه، تمام کشورها در جهت برقراری حکومتی گام بر خواهند داشت که نُخستين هدفش، پشتيبانی از حقوق مردم باشد و نه تجاوز به آن و اينجاست که منشور حقوق بشر نقش ويژه و ارزنده ی خود را ايفا ميکند و در بيشتر مواقع سازمان ملل متحّد هم، به صورت مدعّی العموم يا دادستان در مقابل دولت متجاوز می ايستد. سازمان ملل متحّد که تا چند ماه پيش ۱۸۹ عضو داشت و بتازگی کشور بيطرف سويس نيز با يک همه پرسی يا رفراندم referendume و تاًييد سويسی ها و همچنين کشور تيمور شرقی به آن پيوسته اند، از قدرت اجرائی کافی برخوردارست.
تصميم های گرفته شده در مجمع عمومی سازمان ملل متحّد ضمانت اجرائی ندارد. تنها ويژگی در نقشِ شورای امنيت است که تصميمات آن برای تمام کشورهای عضو لازم الاجراست.
در حالی که ساير ارگانهای سازمان ملل متحّد، تنها پيشنهادهای خود را به دولتهای عضو تسليم ميکنند، شورای امنيت به تنهائی قدرت دارد تصميم هائی اتخّاذ کند که با توجّه به منشور سازمان ملل، برای کشورهای عضو لازم الاجراست، مانند قطعنامه اخير شماره ۱۴۴۱شورای امنيت در مورد کشور عراق. در لابلای نوشته های منشور سی مادّه ای حقوق بشر، چهره و نقش يک زن آمريکائی ـ الينور روزولت، همسر رئيس جمهوری وقت آمريکا در هَنگام تاًسيس سازمان ملل ـ برای ابد نقش بسته است.
الينور که در نيويارک متولّد شده بود، پس از مرگ مادر و کمی ديرتر پدرش، در دامان مادر بزرگ پرورش يافت و برای ادامه آموزش به انگلستان فرستاده شد. پس از اينکه به امريکا بازگشت، در حلقه جوانان و اقوام دور وبر خود به مرد جوان خوش قيافه ای بر خورد که با هم پسر عمو و دختر عمو بودند. الينور روزولت و نامزد جوان او، فرانکلين ديلانو روزولت در سال ۱۹۰۵ ازدواج کردند و عموی آنان که خود رئيس جمهوری امريکا در آن روزگار بود و تئودور روزولت نام داشت، آن دو را بنا بر رسم معمول به خانه بخت فرستاد. در طول يازده سال اوّل زندگی زناشوئی خود، وی شش فرزند بدنيا آورد.
الينور روزولت بعدها در خاطراتش نوشت » من گمان ميکنم که کاملاً در قالب يک زنِ کدبانوی جوانِ آرام و ساکت، جا افتاده بودم». الينور روزولت بعدها، و در زمانی که شوهرش در مجلس سنای ايالتی بود، در مقام يک مشاورِ سياسي، شروع بکار کرد.
بعدها که در سال ۱۹۲۱فرانکلين روزولت گرفتار بيماری فلج شد و روی چوکی چرخدار نشست، باز هم کمکهای همسرش بی دريغانه در راه او بود. در کنار ساير فعاليتها، الينور روزولت در بخش زنان کميته دموکرات ايالتی مشغول فعاليت شد تا علاقه شوهرش فرانکلين روزولت را به سياست همچنان زنده نگاهدارد و شوهر، از مبارزات انتخاباتی موفقيت آميزش برای فرمانداری نيويارک در سال ۱۹۲۸ گرفته تا رياست جمهوری اش در سال ۱۹۳۳، همچنان الينور را چون چَشم و گوش در کنار داشت. يک گزارشگر قابل اعتماد و خستگی ناپذير را.
الينور روزولت برای تاًييد و تصويبِ منشور جهانی حقوق بشر، ساعتها، روزها، هفته ها و ماهها تلاش کرد.
الينور روزولت، با استقامتی بر خاسته از باورهای انسانی به آزادي، برابری و دادگستری در مقابل نمايندگان وقت آن روز سازمان ملل يک تنه ايستاد و باعث شد که منشور سی مادّه ای حقوق بشر بتصويب برسد. هر چند بايد اضافه کرد در هر جامعه ای اين مردم هستند که با پشتکار و تلاش، حقوق انسانی خود را پاسداری و نگاهبانی ميکنند.
ميگويند وقتی که جلساتِ سازمانِ ملل در آن روزگار، به درازا ميکشيد، و از سوی نمايندگان مرد شرکت کننده، سنگهای گوناگونی مقابل پای تصويب مطالب گزارده ميشد، الينور روزولت بافتنی خودش را در ميآورد و خيلی خونسرد سر گرمِ بافتنی ميشد.
…..سر انجام، منشور حقوق بشر تصويب شد. پس از در گذشت پرزيدنت فرانکلين روزولت در سال ۱۹۴۵، الينور روزولت به ملک خانوادگی خود باز گشت و به خبرنگاران گفت» داستان ديگر تمام شد». با اين وصف، برای مدّت يکسال، الينور روزولت بعنوان سخنگوی آمريکا در سازمان ملل متحّد انجام وظيفه کرد.
الينور روزولت در نوامبرِسالِ ۱۹۶۲ بدرود زندگی گفت، با يادگار درخشانی از تلاش و کوشش برای کاشتن نهالِ منشورِ حقوق بشر.Ÿ

۱۳۹۳ آذر ۱۸, سه‌شنبه

اسطورۀ مبارزات مدنی

 

دسامبر 10, 2014
شماره( 204) چهارشنبه ( 19 ) قوس ( 1393) / ( 10) دسمبر ( 2014)
1725083_821292331267096_3777024332794793988_n
نلسون ماندلا، در یک روزِ پائیزی با جهان وداع گفت، در حالی که نام و نقش او در بهارِ تاریخ ماندگار خواهد ماند.
متولد ۱۸ جولای ۱۹۱۸ -درگذشت ۵ دسامبر ۲۰۱۳
به یاد «نلسون ماندلا»…هماره یاد و نام اش گرامی باد!
تو آن سویِ زمینی در قفسِ سوزان ات
من این سوی:
و خطِ رابطِ ما فارغ از شایبه یِ زمان است
کوتاه ترین فاصله یِ جهان است.
زی من به اعتماد دستی دراز کن
ای هم سایه یِ درد.
مَردَنگیِ شمعی لرزانی تو در وقاحتِ باد،
خُنیاگرِ مدیحی از یاد رفته ایم ما
در اُرجوزه یِ وَهن.
نه تو تنها
خوش نشینِ نُه تویِ ایثاری
که عاشقان
همه
خویشاوندان اند
تا بیگانه نه انگاری.
با ما به اعتماد سرودی ساز کن
ای هم سایه یِ درد.
ازدفترِ:مدایحِ بی صله
بهمنِ 1367

اگر این مکتب است واین حالت /وضع کانکور خراب می بینم

 

دسامبر 10, 2014
شماره( 204) چهارشنبه ( 19 ) قوس ( 1393) / ( 10) دسمبر ( 2014)
کانکور1
کانکور4

۱۳۹۳ آذر ۱۲, چهارشنبه

بروسلی سلطان ورزش های رزمی

 

دسامبر 3, 2014
شماره(203) چهارشنبه (12) قوس 1393 / (3) دسمبر 2014
گردآورنده : کاووس سیاووش
10407846_10154742988135634_6888936697081659856_n
10426522_10154893332930634_3720035403324338399_n
10523733_10154667278040634_711914482692461305_n
10612579_10154619163730634_3408948749622710074_n
10614329_10154643247415634_3339163835074993884_n
10626651_10154571858980634_4556187413051331738_n
10665136_10154584519675634_4490113813657373590_n
10665138_10154625554895634_2436957187437328499_n
10704130_10154838049340634_6712748481643595747_n

یاران و برادران مرا یاد کنید

 

دسامبر 3, 2014
شماره(203) چهارشنبه (12) قوس 1393 / (3) دسمبر 2014
بابک سیاووش
rahim jihani3
یاران و برادران مــــرا یاد کنید
تابوت مرا ز چــوپ شمشاد کنید
تابوت مرا قــدم قـــدم بردارید
در خاک سـیه مانده و فریاد کنید
یـا مـــولا دلــــم تنـــگ آمده
شیشه دلم ای خدا زیر سنگ آمده
رحیم جهانی هنرمند بلند آوازه موسیقی آماتور افغانستان و یکی از اعضای نخستین ارکستر موسیقی آماتور کشور با همین فریاد ها در آهنگش به عمر 68 سالگی در کالیفرنیای امریکا وفات یافت.
رحیم جهانی در موسیقی دارای تحصیلات عالی بود، کمپوز هایش را کبیر هویدا میساخت و اشعار آهنگ هایش را بیشتر از دیوان سایۀ عمر رهی معیری انتخاب میکرد. Ÿ
روحش شاد و فردوس برین جایش باد