۱۳۹۴ شهریور ۳, سه‌شنبه

اسپارتاکوس فلمی که باری جوانان کابل را به خروشد آورد

  

شماره ( 241) چهارشنبه (4) سنبله (1394) / ( 26) اگست (2015)
به بهانه روز جهانی لغو بردگی
ستاک
Spartacus_sheetA
یکی از فلم هایی که در دهه چهل خورشیدی در افغانستان هنگامه بر پا کرده تا حدی جوانان را به جوش و خروش آورد که در تظاهرات خیابانی شهر کابل شعار «زنده باد اسپارتاکوس» را سر دادند فلمی است که در سبک درام حماسی به کارگردانی استانلی کوبریک به نام برده سلحشور و عصیانگر «اسپارتاکوس» در سال 1960 ساخته شد.
نقش مرکزی و تهیه کننده این فلم را کریک داگالس ایفا نموده. این فلم گوشه یی از زندگی و قیام برده یی به نام اسپارتاکوس را به تصویر میکشد که از سیزده سالگی در معادن لیبیا برای امپراطوری روم بردگی میکرد، توسط اربابی خریده شد، تحت تربیه قرار گرفت و به یک گلادیاتور تبدیل شد. اسپارتاکوس در مدرسه تربیه گلادیاتور ها به یکی از خدمتکاران دل بست و در فرجام همراه با سایر بردگان شورش نموده از مکتب فرار کرد.
به تدریج تعداد بردگان متحد با اسپارتاکوس افزایش یافت و آماده مقابله با امپراطوری روم شدند. اوج این فلم صحنه ییست که در آن فرمانده کل قوای روم از بردگان اسیر میخواهد که هرگاه برده یی بنام اسپارتاکوس را از میان شان معرفی کنند همه را از حبس رها میسازد، اما در حالیکه اسپارتاکوس از جا بلند میشود تا خود را معرفی کند همه بردگان همزمان با او از جا بلند شده هر یک به نوبۀ خود صدا میکنند:«منم اسپارتاکوس! منم اسپارتاکوس! منم اسپارتاکوس» که فرمانده کل قوای روم نمیداند اسپارتاکوس واقعی کیست چون صدای همه بردگان در وجود یک قهرمان حلول کرده و از حنجره همه بردگان همزمان بلند می شد.
فلم اسپارتاکوس در ایالات متحده به هزینه یک میلیون دالر ساخته شده و برنده جوایز: اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، جایزه بهترین کارگردان هنری، جایزه بهترین فلمبردار، جایزه اسکار بهترین طراح لباس، جایزه اسکار بهترین تدوین، جایزه اسکار بهترین موسیقی و جایزه گولدن گلوب بهترین فلم درام را کمایی کرده است.
فلم اسپارتاکوس در دهه چهل در سینمای آریانا به نمایش گذاشته شد و شور و شوق و عشق و علاقه وصف ناپذیری در میان جوانان مبارز آن زمان به وجود آورده نعره های «زنده باد اسپارتاکوس» جوانان در پارک زرنگار باعث شد مقامات حاکم نشرات این فلم را متوقف سازند.Ÿ

۱۳۹۴ مرداد ۲۶, دوشنبه

اعتراض نامه ی مردم افغانستان به شورای امنیت سازمان ملل:

 

اوت 17, 2015
شماره (240) سه شنبه ( 27) اسد (1394) / (18) اگست (2015)
بکتاش سیاووش نماینده مردم در پارلمان:
اعتراض نامه ی مردم افغانستان به شورای امنیت سازمان ملل:
برای توقف کشتار مردم بی دفاع افغانستان، قطعنامه ۱۳۷۳ شورای امنیت را بر پاکستان تطبیق کنید!
در پی حملات یازده هم سپتامبر، شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ی ۱۳۷۳ را در رابطه به تروریسم صادر کرده که در آن کشورها از پشتیبانی و پناه دادن به گروه های تروریستی که سبب کشتار افراد بی گناه می شوند منع شده است. هرچند در این قطعنامه کشورها تعهد سپرده که این موضوع را پیگیری می کنند، اما سوگمندانه در حالیکه بیش از یکدهه ی گذشته پاکستان با پناه دادن به سران و رهبران گروه های تروریستی به کشتار شهروندان افغانستان پرداخته، شورای امنیت سازمان ملل اندکترین توجه ی به آن نداشته است، که کشته شدن اسامه بن لادن و مرگ ملاعمر در خاک پاکستان ازشواهد انکار ناپذیر حمایت این کشور از گروه های تروریستی می باشد.
***
عزیزانی که در ولایات و یا خارج از کشور به سر می برند می توانند با مراجعه به لینکی که در صفحه رسمی فیسبوک بکتاش سیاووش موجود است در این اعتراض نامه به عنوان امضأ ثبت نام کنند.Ÿ
11863420_1018313001546547_2954828158094791150_n
b3
b4
b6

چرا جوانان از کشور فرار می کنند؟

 

اوت 17, 2015
شماره (240) سه شنبه ( 27) اسد (1394) / (18) اگست (2015)
کوه بچه
11222246_788139774636387_2576108459009085756_n
11870782_788139977969700_6959488320005789095_n
متأسفانه بر خلاف انتظار، رؤیا های جوانان در این روز ها به عوض دست و پاچه بر زدن برای اعمار وطن، تأمین امنیت و صلح، برای پرواز و بریدن از وطن و رسیدن به شهر های رؤیایی اروپا، امریکا و استرالیا آنهم به شکل دل به دریا زدن و خود را به دست قاچاقبران، دزدان دریایی و مافیای قاچاق انسان دادن تبارز مینماید.
نبود و کمبود جای کار و بیکاری مفرط جوانان، نبود و کمبود فضای سالم مصروفیت، نبود و کمبود مناطق تفریح و استراحت و تنفس هوای پاک، نبود و کمبود جذب جوانان به مؤسسات تحصیلات عالی، بحرانی شدن وضعیت امنیتی کشور، وقوع انفجار ها، انتحار ها، دهشت و وحشت دست بدست هم داده جوانانی را که در بیکاری از بام تا شام به کانال های مختلف شبکه های ماهواره یی تلویزیون خیره میشوند و یا در دنیای مجازی غرق لایک، اد، چت و ارتباطات وایبر، تویتر، فیسبوک، وتس اپ و… اند به امید رسیدن به دنیای رؤیایی و وسوسه انگیزی که آنرا در دنیای مجازی انترنت و شبکه های مختلف تلویزیونی ماهواره می بینند، از جا تکان داده با توقعات رومانتیک و بلند پروازانۀ جوانی طوری از خواب بیدار میشوند که در اولین اقدام با یورش و مراجعه سیلاب گونه به دفاتر گذرنامه و پاسپورت سندی برای خروج ازکشور بدست می آورند و در ثانی با پاسپورت و بی پاسپورت سرنوشت خود را بدست دزدان دریایی داده با قرض و وام و فروختن و گرو کردن آخرین داشته های زندگی مبالغ هنگفتی را به کام نهنگان مافیای قاچاق انسان میریزند تا آنان را به شهر های رؤیایی غرب برسانند.
در حالیکه هیچکس نمیداند سرنوشت این جوانان در کرانه های دریای مانش و جنگلات یونان و کشور اطریش در چه حالت قرار دارد خانواده ها همه چشم به راه اند که با قبولی فرزندان شان دروازه دنیای غرب به رویشان باز شود.
خانواده ها فرزندان شان را به عنوان جگر گوشه شان در حالی بدست قاچاقبران انسان می سپارند که خودشان در فراق این جوانان از بام تا شام با اشک و آه شب را به روز و روز را به شب می برند.
جالب آنست که برای این جوانان چنان فهمانده شده که گویا کشور های غربی بخصوص آلمان تعداد زیادی از مهاجران را می پذیرد.
آنچه قابل تأسف است اینکه دولت افغانستان به صفت نظاره گر بی تفاوت از برابر این بحران بزرگ اجتماعی طوری می گذرد که اصلاً آنرا به حیث یک مشکل مردم در نظر ندارد.
دولت باید از جا تکان بخورد و با احیای انگیزه های امید و آرزو در دلهای این جوانان، در جهت کاریابی، مصروفیت سالم و جلب همکاری آنان در اعمار کشور از فرار این نیروی سرشار جلوگیری کند.Ÿ

۱۳۹۴ مرداد ۲۰, سه‌شنبه

روز بد و حال خراب جوانان افغانستان

 

اوت 11, 2015
شماره (239) چهارشنبه (21) اسد (1394) / (12) اگست (2015)
Graphic2
به بهانه روز جهانی جوانان
کوه بچه
قشر جوان افغانستان متأسفانه طی نیمه قرن اخیر دشوار ترین آزمون های روزگار و خشن ترین لبه تیز آزار ها را تجربه کرده است.
روزگاری از فشار جلب و احضار جوانان آواره سرزمین های بیگانه و وادار به انواع ریسک ها شدند. در جنگهای داخلی قشر جوانان هیزم سوخت دیگدان جنگ شده همه احزاب، گروه ها و تنظیم ها از آنان به صفت افزار جنگ استفاده کردند. در مهاجرت های جبری جوانان با پایین افتادن از تعمیرات چندین طبقه هنگام کار و آلوده و آغشته شدن به انواع مخدرات و مسکرات به مصیبت های جانگداز و خانمانسوزی دچار شدند.
از سال 1371 تا کنون در برخی مناطق کشور دروازه مکاتب به روی جوانان بسته شده در عوض به خاطر شستشوی مغزی به مدرسه های تربیه دهشت افگنی پاکستان فرستاده شدند و اکنون به صفت بم های انفجار و انتحار مبدل شده اند. کوریکولم مکاتب و مدارس مهاجرین در پاکستان با مفاهیم تفنگ، جنگ، کشتن، نابود کردن، اسیر گرفتن و با اصطلاحات نفرت، خشونت، عصبانیت و تعصب اذهان جوانان را مسموم ساخت. به طور عموم از سال 1371 تا سال تشکیل حکومت مؤقت اصلاً نسلی در کشور سر بلند کرد که به غیر از جنگ و خشونت و نفرت آنهم از طریق تلقین افراط گرایی حرفی برای کنار آمدن و دوستی و همدیگر پذیری در اذهان شان جا داده نشد.
پس از تشکیل اداره مؤقت که کمک های جامعه جهانی به شکل سیلاب گونه به افغانستان سرازیر شد در رأس ادارات تعلیم و تربیه افغانستان کسانی قرار گرفتند که به عوض فعال نمودن مطابع داخلی کتب درسی را پر از اغلاط املایی در کشور های خارجی به چاپ رسانده در بسیاری حالات به مدارس دارای محتوای تندروانه بیشتر از مکاتب توجه کردند و حتا فضای گذار از مکاتب به مدارس را به بهانه های ظاهراً شریفانه مساعد ساختند. در این سالهای کتاب هایی در مکاتب به چاپ رسید که حتا حرف «پ» در سلسله حروف الفبا وجود نداشت. افتضاح و ماجرای مکاتب خیالی که اکنون به یک رسوایی بزرگ مبدل شده فاجعه بزرگی برای نسل جوان به وجود آورد.
جوانان پس از اداره مؤقت تا کنون فرصت های طلایی را از دست دادند که به مواردی از آن اشاره میشود:
1- هرگاه کتب درسی مکاتب در مطابع داخلی افغانستان به چاپ میرسید از یکطرف به انکشاف صنعت چاپ و حمایت سرمایه داران ملی می انجامید و از طرفی اینهمه اغلاط طباعتی که باعث فاجعه در فرهنگ و سواد نسل جوانان گردید به وجود نمی آمد.
2- هرگاه پس از اداره مؤقت سالانه بیست هزار محصل به خاطر تحصیلات عالی به خارج اعزام میشد اکنون سه صد هزار کدر متخصص به درجه های لیسانس، ماستر و دکترا میداشتیم که اگر این سه صد هزار کدر به 34 ولایت تقسیم میشد به هر ولایت بیش از هشت هزار کدر متخصص میرسید.
3- امتیازات و تبعیض هایی که در رشته های طب و انجنیری از طرف رهبران دولت به بعضی ها داده شد اگر وجود نمیداشت حالا در این رشته ها در تمام اقوام افغانستان یکسان کدرهای متخصص وجود میداشت.
4- تبعیض و امتیازاتی که بعضی کشورهای دونر به بعضی مکاتب به اساس ملاحظات نژادی و غیره قایل شدند هرگاه چنان نمیبود با رشد متوازن مکاتب اکنون کشور در یک مرحله عالی قرار میداشت.
5- به جوانان در بخش های نظامی کمتر توجه شد و هرگاه در رشته های نظامی هر سال ده هزار نفر به تحصیلات عالی فرستاده میشد اکنون کشور از پیلوت تا تانکیست و سایر رشته ها یک قوای مسلح پروفشنل میداشت.
6- در حالیکه گفته میشود بیش از سه میلیون نفر در افغانستان به مواد مخدر معتاد میباشند اکثر این معتادان جوانان استند، به تداوی این معتادان اقدام لازم صورت نگرفت بسیاری این جوانان در زیر پل ها، پارک ها و جوار سرک ها و خیابان ها به شکل فجیع افتاده و با مشکل اعتیاد در حالت جان کنی دست و پا میزنند.
7- عنصر اول همه مصیبت های جوانان افغانستان بیکاری میباشد، دولت های پس از اداره مؤقت در مورد پیدا نمودن جای کار و رفع مشکل بیکاری هیچ اقدامی نکرده با احداث بند های آبگردان، رشد میکانیزه زراعتی، احداث راه آهن و استخراج معادن آهن و استخراج نفت گاز دست این جوانان را به کار مصروف نساختند.
8- در حالیکه کمک های جهانی به هدر رفت حکومتهای پس از اداره مؤقت به ارتقای ظرفیت جلب و جذب جوانان به مؤسسات تحصیلات عالی توجه نکرده به رشد و گسترش دانشگاه ها و مؤسسات تحصیلات عالی و دارالمعلمین های عالی که فارغان را جذب نمایند نپرداخته در بودجه سال مالی پول های مدنظر گرفته شده در این بخش بیش از ده سال به اینسو از یک سال به سال دیگر بدون مصرف انتقال یافته است.
9- حکومتهای پس از اداره مؤقت تا کنون به رشد سپورت با ایجاد ستودیوم های ورزشی بزرگ در نواحی شهر کابل و ولایات توجه نکرد. به طور کاملاً شرم آور مسابقات سپورتی باری به خاطر عدم امکانات در کابل به شهرهای دوشنبه و تهران دایر شد.
10- حکومتها برای جلوگیری از مهاجرت جوانان به خارج تدابیر جلوگیری کننده نداشته صد ها و هزاران جوان در دریاها به آرزوی رسیدن به آسترالیا طعمه ماهی شدند و هزاران جوان در خیابان های یونان و ترکیه و فرانسه به آرزوی رسیدن به شهرهای رؤیایی اروپا و امریکا در حالت دردناک سرگردان اند.
11- در جلوگیری از شسشتوی مغزی جوانان برای عملیات انتحاری و انفجاری حکومت هیچ برنامه ندارد.
در تاریخ افغانستان هیچگاه دیده نشده و در میان کشورهای جهان کمتر کشوری وجود دارد که از کمک های جهانی به افغانستان پس از تشکیل اداره مؤقت تا سال 2014 مستفید شده باشد اما افسوس و صد افسوس که یک تیم بی کفایت و معامله گر همه این فرصت ها را بر باد داد.Ÿ

بکتاش سیاووش نماینده مردم در پارلمان به زخمیان جمعه خونین کابل خون اهدا کرد

 

اوت 11, 2015
شماره (239) چهارشنبه (21) اسد (1394) / (12) اگست (2015)
بکتاش سیاووش نماینده مردم در پارلمان با اطلاع یافتن از کشته و زخمی شدن چند صد نفر در حادثه دلخراش جمعه خونین کابل بلافاصله به شفاخانه ایمرجنسی رفته از زخمیان احوالپرسی نموده و بخاطر کمک عاجل به زخمیان حادثه خون اهدا کرد.
11828604_1013722645338916_3128009164051302157_n
11233174_1013722568672257_1244529328338154447_n

۱۳۹۴ مرداد ۱۳, سه‌شنبه

گریه بر فابریکه های ویران افغانستان – 2

2

اوت 4, 2015
شماره (238) چهارشنبه (14) اسد (1394) / (5) اگست (2015)
afghanistan-14-1160653203
وقتی از کارشناسان امور اقتصادی می شنویم که در حدود 8 میلیارد دالر سرمایه افغانها در امارات سرمایه گذاری شده و ثروتمندان و قدرتمندان افغانستان در قصر خلیفه و محلات اشراف نشین دبی لانه و خانه ساخته اند و وقتی بعضی سرمایه داران اعتراف میکنند که چند صد میلیون دالر سرمایه دارند و با این حال از روی ویرانه های شهر با غرور و تکبر و با تبختر بوق کر کننده قطار اسکورت شان میگذرند، این وضعیت قارونی ثروتمندان و قدرتمندان مردم بیکار، بیمار، آواره، بی پناه و در بدر افغانستان را که با تن سرد، دل پر درد و رنگ زرد از بام تا شام با شکم گرسنه و پای برهنه به دنبال یک لقمه روزی حلال سرگردان اند تا سرحد بی نهایت از این قشر منزجر و متنفر میسازد.
خانه آن سرمایه دارانی آباد که روزگاری در شرایطی که یک بر هزار سرمایه های این قشر تازه به دوران رسیده را نداشتند بخاطر کاریابی مردم فابریکه ها، کارگاه ها و دستگاه های کاریابی ساختند، توجه خوانندگان را به ادامه «گریه بر فابریکه های ویران افغانستان» جلب میکنیم که از جغرافیای صنعتی افغانستان تألیف پوهاند حمیدا لله امین استاد دیپارتمنت جغرافیای فاکولته زمین شناسی اقتباس شده است:
***
فابریکه نساجی بگرامی:
از موسسات دیگر و مولد منسوجات نخی در کشور فابریکه بگرامی است امور ساختمانی آن به تاریخ نهم سنبله سال 1346 بحیث یک تصدی دولتی در انتهای شرقی شهر کابل آغاز یافت و در سنبله 1348 بطور امتحانی در حمل 1349 به فعالیت اساسی آغاز نمود . سروی این فابریکه بنابر موافقتنامه همکاری اقتصادی و تخنیکی تاریخی 24 مارچ 1965 بین افغانستان و چین بعد از مطالعه ولایات کابل، قندهار، هرات ، بغلان و پروان وبادر نظر گرفتن عوامل مختلف در سرطان سال 1344 آغاز و بعد از یازده ماه انجام یافت. سرمایه ابتدایی آن 590 میلیون افغانی بود که از آنجمله 186 میلیون افغانی آنرا قیمت اعمار فابریکه 274 میلیون افغانی را ارزش ماشین آلات و 130 میلیون افغانی را سرمایه دورانی تشکیل میداد.
مواد خام فابریکه که دارای شعبات نختابی ، بافت و رنگ آمیزی میباشد و دریک ساحه 44 جریب زمین اعمار گردید ه است از صفحات شمال و غرب کشور تهیه میشود علاوه بر آن فابریکه بگرامی دارای سه چاه عمیق هر کدام به ظرفیت تولید ی 40 لیتر آب در ثانیه برای رفع ضروریات فابریکه که در یکساعت از 270 الی 350 تن میباشدآب تهیه می کند فابریکه دارای دستگاه بخار که دارای چهار تانک بوده و هرکدام آن با استفاده از زغال سنگ کرکرفی ساعت چهارتن بخار را تولید مینماید نیز میباشد حالآنکه مصرف برق فابریکه به 2300 کیلوات فی ساعت میرسد از طریق شبکه پلچرخی به فابریکه میرسد.
ظرفیت مجموعی تولید نخ این فابریکه در سال 1352 باداشتن 50 پایه ماشین ویا 20400 دوک نختابی در سه وقت کار روزانه به 12621 کیلو گرام وسالانه به 2865 تن میرسید همچنان ظرفیت تولید دستگاه بافت باداشتن 616 پایه ماشین روزانه به 55900 متر و سالانه به14.5 میلیون متر پارچه مختلف بالغ میگردید در حالیکه ظرفیت دستگاه رنگ آمیزی آن 15 میلیون متر در سال بوده است شعبات تخنیکی دستگاه عبارت بودند از دستگاه بخار بظرفیت 16 تن فی ساعت ، دستگاه تهویه ، ورکشاپهای ترمیم و دستگاه برق و آبرسانی . در همین سال تعداد مجموعی کارگران آن بشمول مامورین اداری وفنی به 2305 نفر میرسید . پروگرام توسعوی این فابریکه که برای تولیدات آن بازار مساعد فروش در داخل و خارج کشور وجود داشت با مصرف 108.8 میلیون افغانی که زمینه جذب 500 نفر کارگر دیگر را نیز فراهم مینمود در 28 قوس 1353 ( 19 دسامبر 1974 ) آغاز و در حوت 1354 ( فبروری 1976) تکمیل گردید. به این ترتیب بر علاوه یک دستگاه مکمل رنگ آمیزی که با 88 پایه ماشین در سه وقت کار ظرفیت تولید 60 میلیون متر پارچه را در سال دارابود تعداد دستگاه های بافت آن با نصب 240 پایه ماشین جدید به 856 پایه افزایش یافت. همچنان موازی با آن تعداد کارگران فابریکه بشمول مامورین اداری وفنی که درسال 1351 به 1956 و در سال 1354 به 2735 نفر میرسید در سال 1355 به 3026 نفر و در سال 1356 به 3330 نفر افزایش یافت که از آنجمله 231 نفر آنها از طبقه اناث بودند.
تولیدات سال 1355 فابریکه بگرامی به 6175616 1متر پارچه و 300755 کیلو گرام نخ میرسید که از مدرک فروش منسوجات 386.21میلیون واز بابت فروش نخ بیش از 19.46میلیون افغانی بدست آمده بود . علاوه بر آن از مدرک صدور 548400متر تکه بخارج 165 هزار دالر امریکایی حاصل شده بود، البته باید گفت که در بعضی سالها یک قسمت از تولیدات این فابریکه و فابریکه بلخ بشکل پارچه و یا نخ به خارج مخصوصا ایالات متحده و جاپان صادر شده است.
فابریکه نساجی بلخ:
فابریکه دیگر مولد منسوجات نخی فابریکه نساجی بلخ است که در پنج کیلومتری جنوب غرب شهر مزار شریف موقعیت دارد و ساحه 60 جریب زمین را احتوا میکند . این فابریکه در ابتدا به سرمایه یکصد میلیون افغانی از طرف یکعده سرمایه داران در سال 1346 تاسیس و قرارداد ساختمانی آن به قیمت 33 میلیون فرانک با قسط ده سال با یک کمپنی فرانسوی عقد گردید. در عقرب سال 1349 چون مشترکین اقساط را پرداخته نتوانستند دولت آنرا به یک تصدی دولتی تبدیل نمود و ضمنا سرمایه آنرا به 250 میلیون افغانی افزایش بخشید. سرمایه ابتدایی فابریکه بعدا به 430 میلیون افغانی میرسید که برای ساختمان عمارات و خرید ماشین آلات بمصرف رسید و بنابر آن 60 میلیون افغانی دیگر نیز به حیث سرمایه دورانی آن افزوده گردیده به 490 میلیون رسید نساجی بلخ با داشتن 7778 دوک نختابی و 210 پایه ماشین بافت که هر پایه آن در یک ساعت 4.5متر تکه تولید می نماید در برج عقرب سال 1350 به صورت امتحانی و از حمل سال 1351 با 210 پایه ماشین بافت به فعالیت نهایی آغاز نمود. تعداد کارگران فابریکه که در سال 1350 به 400 نفر میرسید در سال 1352 به 700، در سال 1353 به 800 و بالاخره در سال 1355 به 1056 نفر افزایش یافت. البته ناگفته نباید گذاشت که دستگاه رنگ آمیزی این فابریکه در حمل سال 1353 شروع به فعالیت نموده است . در سال 1355 در نظر بود تا با نصب 392 پایه ماشین بافت و 19944 دوک نختابی ظرفیت تولیدی آن از 8 میلیون متر پارچه به 20 میلیون ارتقا یابد و به این ترتیب زمینه جذب 1500 نفر کارگر جدید فراهم گردید. باید گفت که با وجود افزایش در تولیدات این فابریکه از 500 هزار متر در سال 51 به 961 هزار متر در سال 52 و از 2894772 متر در سال 1354به 4601776 متر در سال 1355 و 5342000 متر در سال 1356 استفاده از ظرفیت تولیدی آن برای سال( 1354) 36.18 فیصد ، برای سال ( 1355 ) ، 57.52فیصد و برای سال( 1356) ، 66.77 فیصد محاسبه شده بود.
ناگفته نباید گذاشت که بر علاوه موسسات صنعتی فوق فابریکه نساجی هرات نیز که امور ساختمانی آن در عقرب سال 1355 آغاز گردیده و در نظر بود تا با ظرفیت 12 میلیون متر تکه بعد از سی ماه در اوایل سال 58 به فعالیت آغاز نماید نیز در این مورد قابل تذکر است. همچنان فابریکه نساجی نخی قندهار که بظرفیت تولید ی 40 میلیون متر تکه در سال امور ساختمانی آن جریان دارد. به این ترتیب چنانچه ملاحظه میشود بافعال شدن دو فابریکه جدید ظرفیت تولید منسوجات نخی در کشور بمقایسه سال 1354 اقلا به بیش از 159 میلیون متر افزایش مییابد.
منسوجات پشمی:
ماشین خانه کابل:
ماشین خانه کابل را نیز که قدیمترین مرکز صنعتی در کشور به شمار میرود قسمت پشمینه بافی آن تشکیل میداد که انواع مختلف منسوجات پشمی در آن تولید میشد. بعدا بنابر کهنه شدن ماشین های سابق این فابریکه در سال 1319 باداشتن 89 دستگاه مختلف و 128 نفر کارگر جز فابریکه ملی قرار گرفته و بشرکت سهامی اقتصاد آنوقت تعلق گرفت و از طرف شرکت در سال 1323چهل پایه ماشین جدید نیز در فابریکه نصب گردید و باین ترتیب تولیدات این فابریکه که در سال 1320 به 101509 متر میرسید در سال 1321 به 165512، در سال 1322 به 168742 ، در سال 1323 به 160000و بالاخره در سال 1329 به 175961 متر افزایش یافت .
شرکت وطن:
دومین فابریکه پشمینه بافی کشور که به شرکت وطن مربوط بود در ماه جوزای 1322 بفعالیت آغاز نمود. این فابریکه که محصولات آن در دوران جنگ کمک زیاد به اقتصاد مملکت نموده است در سال 1329 در حدود 24766 متر منسوجات پشمی ، 1468 تخته کمپل ، 8053 تخته شال زنانه و 519 تن هون رنگه را تولید نموده بود.
سرمایه ابتدایی این موسسه که به پنج میلیون افغانی میرسید در سال 1336 به 24 میلیون و در سال 1353 به 35 میلیون افزایش یافت این فابریکه دارای پنجاه پایه ماشین بافت و شش پایه ماشین نختابی که هر کدام آن 360 دوک دارد میباشد در حالیکه تعداد مجموعی ماشین آلات آن به صد پایه میرسند که از آلمان و پولند وارد شده اند. ظرفیت تولیدی آن روزانه به پنجصد متر و در یکسال به 180 هزار متر میرسد. ناگفته نباید گذاشت که این فابریکه اصلا در زمان اعلیحضرت امان ا لله وارد افغانستان شده بود اما در آنوقت مورد استفاده قرار گرفته نتوانست.
چنانچه ملاحظه میشود تولیدات این فابریکه با وجود موانع زیادیکه در راه انکشاف آن وجود داشته تا سال 1352 متدرجا افزایش یافته است که البته در سالهای بعدی نیز ادامه یافت چنانچه در سال 1356 با داشتن 151نفر کارگر یا 15.45 فیصد کارگران این بخش 110هزارمتر یا 31.66فیصد منسوجات پشمی تولید شده در کشور را تهیه نموده بود. به این ترتیب در همان سال حد وسطی تولیدات روزانه این دستگاه به 323 متر و از هر نفر کارگر در یک سال به 728 متر میرسید ضمنا از ظرفیت تولیدی این فابریکه که به 230 هزار متر میرسید تنها 47.8فیصد استفاده بعمل آمده بود.
فابریکه پشمینه بافی پلچرخی کابل :
فابریکه پشمینه بافی پلچرخی کابل در سال 1341 به سرمایه ابتدایی 62.5میلیون افغانی در سکتور سرمایه گذاری خصوصی تاسیس گردید و بعد از ده سال فعالیت در سال 1351 از فعالیت باز ماند . فابریکه باردیگر در میزان سال 1353 توسط دولت به فعالیت آغاز نمود و در حال حاضر دارای 50 پایه ماشین بافت پارچه های پشمی ، سه پایه ماشین بافت قالین و2150 دوک نختابی می باشد . یکمقدار زیاد مواد خام مورد ضرورت آن در داخل کشور تهیه میشود. در حالیکه ماشین آلات و مواد کیمیاوی مورد ضرورت به شمول یک اندازه پشم اعلی بعضا از خارج وارد می شود. این فابریکه با داشتن 508 نفر کارگر یا 51.99 فیصد کارگران این بخش در سال 1356 در حدود 237 هزار متر یا 68.22 فیصد منسوجات پشمی تولید شده در کشور را تهیه نموده بود که باین ترتیب اندازه وسطی تولیدات سالانه هر نفر کارگر در آن به 466 متر میرسید. ضمنا از ظرفیت تولیدی این فابریکه که به 500هزار متر در سال میرسد تنها 47.4فیصد استفاده بعمل آمده بود . به این ترتیب چنانچه ملاحظه میشود در حال حاضر تنها سه فابریکه منسوجات پشمی ( پشمینه بافی قندهار ، پشمینه بافی کابل و ماهوت سازی ) در کشور وجود دارند که اندازه مجموعی تولیدات آنها در سال 1356 بر 347.4هزار متر بالغ میگردید و 0.32 فیصد مجموع منسوجات تولید شده در کشور را احتوا می نمود. در حالیکه تعداد مجموعی کارگران این بخش که به 977نفر میرسید 6.36 فیصد تعداد مجموعی کارگران مربوط به صنعت نساجی در کشور را تشکیل میداد . باید گفت که از ظرفیت تولید ی این موسسات بنابر مشکلات موجود معمولا استفاده اعظمی بعمل نیآمده است چنانچه حتا از ظرفیت تولید ی سال 1350 این سه موسسه که به 800 هزار متر میرسید در سال 1356 تنها 43.42فیصد استفاده بعمل آمده بود . عدم موجودیت بازار مساعد فروش مخصوصا با در نظر گرفتن پایین بودن سطح حیات ، تولیدات مشابه صنایع دستی و ضمنا ورود البسه مستعمل و در نتیجه وابستگی این موسسات از نظر تولیدات به قرار داد های موسسات استهلاکی دولتی به شمول عدم جستجوی بازارهای فروش خارجی برای تولیدات آنها از پرابلم های عمده در این مورد به شمار میروند. از همین جهت است که نوسانات زیادی در اندازه تولیدات منسوجات پشمی ، چه بصورت مجموعی و چه برای موسسات صنعتی آن بصورت جداگانه همیشه به ملاحظه رسیده است. در غیر آن از نظر اقلیم ، کارگر و مواد خام شرایط مساعدی برای انکشاف این صنعت در افغانستان وجود دارد.Ÿ
بقیه در آینده

در جنگ افغانستان دو نوع رهبران تبارز نموده

 

اوت 4, 2015
شماره (238) چهارشنبه (14) اسد (1394) / (5) اگست (2015)
Graphic1

بیشـــــعوری

 

اوت 4, 2015
شماره (238) چهارشنبه (14) اسد (1394) / (5) اگست (2015)
beshori
نوشته: دکتر خاویر کرمنت
ترجمه: محمود فرجامی
مقدمه ی مترجم
آیا از اینکه همسایه تان زباله هایش را در جوی آب می ریزد عصبانی هستید؟ آیا تا به حال پیش آمده که در اداره ای برای گرفتن یک امضا روزها و ساعت ها در آمد و شد باشید؟ آیا احساس می کنید برخوردهای رییس تان با شما توهین آمیز است؟ تا به حال دلتان می خواسته که یک چوکی را بر فرق پزشکی بکوبید که وقتی بعد از ساعت ها انتظار و پرداخت حق ویزیت کلان موفق به دیدارش شده اید، بدون آنکه اجازه بدهد شما در مورد بیماری تان توضیحی بدهید شروع به نوشتن نسخه کرده است؟ آیا از دیدن مجری های تلویزیون عصبی می شوید؟ آیا با شنیدن حرف های سیاستمداران دچار رعشه و ناسزاگویی می شوید؟ آیا وسوسه خفه کردن بزرگتر های فامیلی که دایما مشغول فضولی و نصیحت و بزرگتری هستند زیاد به سراغتان می آید ؟ با همکاران از زیر کار دررو و زیر آب زن زیاد دست به یقه می شوید؟ آیا هر هفته دوستانی به سراغتان می آیند که بخواهند شمار ا به فعالیت تجاری دعوت یا دست کم چاکرایتان را باز کنند؟ رابطه تان با همسر تان چطور است؟ به فکر جدا شدن از او هستید یا آنقدر شرور است که حتی جرات جدا شدن از اورا هم ندارید؟ بچه های تحس و شروری که دایما باعث سرافکندگی تان می شوند هم دارید؟
***
اگر پاسخ تان به این پرسش ها مثبت است، این کتاب برای شماست. چرا که شما با بیشعورها سرو کار دارید و کتابی در باب پدید ه حماقت و بیشعوری در جوامع کنونی به عنوان راهنمای عملی شناخت و درمان خطرناک ترین تاریخ بشریت؛ راهنمای ارزشمندی برای شناخت و در مان عارضه ی بیشعوری و نحوه ی رفتار با مبتلایان به این بیماری است. اما اگر پاسخ تان به پرسش های بالا منفی است، احتمالا خطر جدی تری شما را تهدید می کند!
شاید بیشعوری یک « بیماری» است و مثل تمام بیماری ها، برای پیشگیری و درمانش ، باید آن را درست شناخت.
هرچقدر که یک بیماری خطرناک و شایع تر باشد، شناخت و مقابله با آن ضروری تر است، اما بیشعوری مهلک ترین عارضه ی کل تاریخ بشریت است که تاکنون راهکاری علمی برای مقابله با آن ارائه نشده است. بیشعوری حماقت نیست و بیشتر بیشعورها نه تنها احمق نیستند که نسبت به مردم عادی از هوش و استعداد بالاتری برخوردارند. خود خواهی، وقاحت وتعرض آگاهانه به حقوق دیگران بن مایه های بیشعوری هستند و بیشتر از سوی کسانی اعمال می شوند که از نظر هوش، معلومات، موقعیت اجتماعی وسیاسی ووضع مالی اگر بهتر از عموم مردم نباشند بدتر نیستند.
پزشکی که حق اظهار نظر به بیمار خود یا همراهان او نمی دهد یا سیاستمداری که با زیرکی از جهل وزیاده خواهی مردم با دادن وعده های توخالی و ارائه آمار مضحک از آنها سوء استفاده می کند؛ هیچکدام به خاطر حماقت مرتکب چنین اعمالی نمی شوند. همینطور شهروندی که زباله های خود را در چند قدمی سطل زباله ی عمومی محله در جوی آب خالی می کند به خاطر نا آگاهی از کارکرد جوی و سطل زباله چنین کاری نمی کند.
واقعیت دردناک آنست که در طول تاریخ، مسببان بیشترین آسیب هایی که بشریت متحمل شده است آدم های بیشعور بوده اند و نه آدم های نادان . جنایت کاران بزرگ تاریخ همگی آدم هایی باهوش و سخت کوش بوده اند که حاصل ضرب استعداد های شخصی متعدد مثبت آنها با خودخواهی ، تعرض به حقوق دیگران و رذالت های منفی شان، از آنها بیشعوری های عظیم و مخوفی ساخته که دنیایی را به آتش کشیده اند.
در دنیای مدرن و با بالا رفتن سطح آموزش، در سایه ی این تفکر نادرست که سواد و آگاهی، الزاما رفاه و فرهنگ عمومی را در پی خواهد داشت، بیشعورهای بسیار بیشتری تولید و به بهره برداری رسیده اند. تنها کافیست نگاهی گذرا به ایدئولوگ ها و نظریه پردازان و حتی آدمکشهایی که از بطن دانشگاه های معتبر جهان رشد یافته اند و آمار قربانیان آنها بیندازیم تا صدق این مدعا ثابت شود. بله … دنیا به کام بیشعورهاست و گویی سالهاست که بیشعورهای جهان متحد شده اند!
خاویر کرمنت این اقعیت دردناک را موضوع کتاب طنز آمیز خودش قرار داده است.
همان طور که خود نویسنده هم در ابتدای کتاب خاطر نشان ساخته ، هیچکدام از وقایع و نام های مذکور در متن کتاب واقعی نیستند اما وجود ما به ازاهای فراوان در میان جامعه برای توصیفاتی که در هر بخش از بیشعور های خاص شده است می تواند تامل بر انگیز ، اثر گذار و البته نا امید کنند ه باشد.
به عنوان یک طنز نویس ( یاکسی که فکر می کند طنز نویس است) این کتاب را در ابتدا صرفا به خاطر (( طنز آمیز بودن ))آن خواندم ، اما اعتراف می کنم که محتوای عمیق آن تاثیر زیادی بر روی منش شخصی خودم و درک و تحلیل ام از رفتارهای اجتماعی دیگران داشته است.
در ترجمه این کتاب سعی شده لحن شبه علمی اما طنز آمیز نویسنده-که ناگاه در بعضی جاها به نثر محاوره ای و حتی ادبیات لمپنی نزدیک می شود- حفظ شود. همچنین با توجه به اشاره ها و کنایات متعدد نویسنده به وقایع و شخصیت های تاریخی، سعی کردم تا با توضیحاتی که در پانویس ها آورده ام، ضمن حفظ محتوا و ریتم متن اصلی ، خواننده فارسی زبانی که نزدیک به دو دهه بعد از نوشته شدن کتاب آن را می خواند را با مرجع اشاره ها و کنایه هایی که آورده شده آشنا کنم…Ÿ
بقیه در آینده