شماره 65/یکشنبه 24 اسد 1389/15 اگست 2010
کوه بچه
اگر تحولات نیم بند و شکنند موجود را ارزش های حد اقل نوعی امکان حضور یافتن نیرو ها در صحنه سیاسی مدنظر گیریم باز هم باید در این امکانات حد اقل و در این اتموسفیر شکنند که همه چیز به شکل معامله گرانه جلو میکند باید در هر گام منافع ملی و ارزش های مدنی را باید مدنظر داشت. اینکه هر کس میتواند هر چیز بنویسد کاملاً یک وضعیت دلخواه میباشد ولی اینکه هر کس باید در نوشتن عفت کلام را مد نظر داشته اتهام وارد نکند، توهین نکند، تحقیر نکند و بهتان نزند نیز باید به صفت کود اخلاقی مد نظر باشد. چگونه میتوان ملی بود! در اینکه هیچ یک از زمامداران دیروز و امروز فرشته نیستند هیچ شکی نیست، اینکه میتوان از همه زمامداران و مسوولان دیروز و امروز انتقاد نمود کاملاً معقول است ولی اگر از این جو معقول برای از هم پاشیدن شیرازه کشور استفاده شود غلط است. شما میتوانید بالای هرکس انتقاد کنید و هیچکس نباید غیر مسوول و واجب الاحترام باشد ولی نفس موجودیت نظام کنونی باید در اصول مورد تائید باشد و نباید با غلطیدن به طرف افراط گرایان و تفریط گرایان متزلزل شود. در یک کشور کثیر الاقوام همه اقوام چون برادران هم اند و هر کس میتواند در خانه خود حاکم باشد و با صدای بلند از نواقص انتقاد کند ولی اگر این نظام در اصول نباشد هر قوم کشور همسایه، مهاجر، مسافر و حتی اجیر میشود و در آنجا به غیر از بارکشی و مزدوری حقی ندارد. بنابران حدود و وحدت این خانه را باید مانند مردمک چشم خود نگهداشت و مانند برادران که در یک خانه پدری زیست مینمایند باید همه مشکلات را در داخل خانه حل نمود. حتی در زندگی شخصی افراد با حفظ حقوق شهروندی و مدنی مفاهیم دوست، رفیق، آشنا و برادر از هم فرق دارند و هر یک در جای خودش مورد استعمال داشته، هیچگاه یک دوست جای برادر یا یک آشنا جای دوست را نمیگیرد. به همین سان باید در مناسبات با همسایه ها نیز باید محتاط بود و در هیچنوع معامله منافع ملی نباید فدای منافع شخصی گردد. در یک اداره بی کفایت فرد وطندوست وقتی به وضعیت کشور خود و همسایه ها می بیند از بی کفایتی خود و از ترقی دیگران متأثر میشود ولی این مسأله باید ما را به طرف رفع نقایص و حل معضلات ببرد نه به طرف افتراق و چشم پوشیدن از خود و چشم دوختن به دیگران بنابران در یک وضعیت ناگوار باید همیشه متوجه آن بود که منافع ملی خاک مشترک افغانها در هر حال حفظ گردد و دشمنان به بهانه های گوناگون آتش جنگ را در این خانه نیافروزند. ضرب المثل مشهوری است که درخت بادام میگوید اگر دسته از خودم نباشد هیچگاه کسی مرا قطع کرده نمیتواند، ما نباید دسته تبر دیگران را از بدنه خود بدهیم.
چگونه میتوان مدنی بود؟
جامعه مدنی را در یک تعریف بستر فعالیت های اختیاری انسانها بر اساس اهداف مشترک مینامند. این فعالیت ها توسط دولت رهبری نمیشود بلکه نوعی دینامیزم خود جوش و مدنی مردم میباشد که جامعه را باز نموده و مردم را از حالت انفعال بیرون مینماید. اگر در یک کشور همه افراد جامعه دست زیر الاشه بشینند که دولت دم دروازه منزل شان نهال غرس کند، دولت آنرا آبیاری کند، دولت زباله ها را انتقال دهد، شاید هیچگاه در آن کشور درختی به ثمر نرسد و کوچه یی پاک پیدا نشود اما اگر مردم از طریق فعالیت های مدنی دست به دست هم داده دولت را تحت فشار قرار دهند که وسایل و امکانات بزرگ را در جهات بهبود امور مهیا سازد شاید آنان پاک ترین و سرسبز ترین شهر را داشته باشند. در حال حاضر در کشور مردم از نظر روانی در وضعیتی قرار گرفته که فکر میکنند چون جهان به افغانستان آمده باید همه امور را خارجی ها حل کنند خارجی نهال غرس کند، خارجی آبیاری نماید، خارجی معاشات سوپر اسکیل بپردازد، خارجی موتر کمک کند، خارجی مکتب بسازد، خارجی پل بسازد... در حالیکه این تصور کاملاً مضحک مینماید که به گفته مردم همه افراد یک کشور مانند «تنبل های سلطان محمود» زیر درختان بخوابند و حتی آب نوشیدن آن ها از خارج وارد شود در شرایط کنونی افغانستان یک بازار استهلاکی برای کشور های همسایه میباشد. ماست از ایران، قیماق از پاکستان، گوشت از هندوستان، ناک از چین، موتر از جاپان، برق از ازبکستان و تاجکستان، موبل و فرنیچر از جنوب شرق آسیا، کتابهای درسی مکاتب چاپ در اندونیزیا، آرد و روغن از پاکستان و بر عکس در قاچاق مواد مخدر و فساد اداری در درجه اول. ما که اینقدر هم بی استعداد نباید باشیم و نیستیم، یکی از وظایف اساسی جامعه مدنی آنست که حکومت و دستگاه اداره را تحت فشار قرار دهد تا از این افتضاح اقتصادی کشور را نجات دهد. جامعه مدنی با قدرت سیاسی کاری ندارد و هدفش گرفتن قدرت نیست ولی میتواند دولتمردان بی کفایت عاطل و باطل را با فشار افکار عامه از جای برکند و در طرز اداره و رفع نقایص پیشنهادات مشخص ارائه نماید.Ÿ