سازمان ملل جوان به افراد سنین (15-24) اطلاق مینماید این تعریف با سنی که در کنوانسیون جهانی حقوق اطفال برای طفولیت تعیین شده منافات دارد اما به هر حال همین قشر فعال و با تحرک جامعه در کشور ما متأسفانه از حد اقل امکانات برخوردار است.
اگر برای جوانان سایر کشور ها شرایط تحصیل، اشتغال سپورت، حفظ الصحه و تعلیم و تربیه سالم مساعد است برعکس یک نگاه گذرا نشان میدهد که جوانان افغانستان در چه شرایط دشواری قرار دارند:
بیسوادی و تعلیم و تربیه ناقص:
در حال حاضر دروازه مکاتب در بسیاری از ولایات جنوب کشور بسته بوده حتی گراف مکتب سوختن و مکتب ساختن تقریباً در یک سطح قرار دارد، در مکاتبی که از طرف مخالفان دولت به شکل مدرسه تشکیل شده جوانان با روحیه تعصب، خشونت و نفرت از مظاهرزندگی مدنی تربیه میشوند، عده از این جوانان در تربیتگاه های خارج شستشوی مغزی شده برای فعالیت های انتحاری آماده میشوند.
عدم اشتغال برای جوانان:
در حالیکه موسسات تولیدی و تشکیلات اداری که بتواند مردم را بکار جذب کند وجود ندارد و هر روز به بهانه های اصلاحات اداری، (DDR) و غیره تعداد زیادی از مردم از کار بیکار میشوند، در این شمار جوانان بیش از همه به خاطر بیکاری آسیب پذیر اند. آنانی که امید ها و آرزوهای بزرگی دارند آنانی که ایده آل های داشتن همسر، زندگی مرفه و داشتن موقف و موقعیت مناسب اجتماعی را دارند با جیب خالی و با تحقیر و توهین اجتماعی که هر روز زرق و برق آن چشم ها را خیره میکند مواجه اند و در این حال آنان بالطبع انسان های گوشه گیر، پر عقده و ناراضی از نظام موجود بار می آیند که زمینه ساز خوبی برای سربازگیری مخالفان از صفوف آنان میباشد.
شنیده شده که عده از این جوانان که بیکار اند در بدل پرداخت پول در صفوف مخالفان دولت جذب شده با حمله و اشتغال مؤقت مواضع دولت امرار معاش مینمایند و جنگ را مسلک نان آور شان قرار داده اند.
کمبود زمینه سپورت:
در شهر چهار و نیم میلیونی کابل یک استدیوم ورزشی خیلی کهنه وجود دارد که در اطراف آن میدان های مخروبه ورزشی قرار دارد. برای جوانان میدان های ورزشی، استدیوم های سپورتی و جمنازیوم های سپورتی در نواحی شهر وجود ندارد. جوانی که بیکار است و حد اقل میدان برای والیبال، فتبال، باسکتبال، تینس، هاکی و غیره در محدوده زندگی روزمره اش جود ندارد شاید زود تر به گروه های کیسه بران و باندیست ها جذب شده باعث بحران امنیتی در شهر شود. در حالیکه جوانان کابل به مقایسه آن ولایاتی که در آن ها حتی یک میدان معیاری والیبال وجود ندارد شاید از خوشبخت ترین جوانان افغانستان باشد
نبود سالون های مطالعه:
باز هم شهر کابل را در نظر میگیریم در این شهر که پایتخت کشور میباشد سالون های مطالعه که از آن طریق جوانان بتوانند در هر ناحیه به آسانی به کتب، مجلات، جراید و روزنامه ها دسترسی داشته باشند وجود ندارد با چند کتابخانه محدود در نواحی که آنهم دروازه هایشان اکثراً بسته میباشند جوانان قادر نیستد از نشریه های روزانه مستفید شده از اوضاع روز در رابطه به مسایل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، هنری و غیره اطلاع حاصل نمایند.
به طور عموم سیستم کتاداری افغانستان کهنه شده وسیستم فعال رسیدن معلومات از طریق آن برای نسل جوان میسر نیست و برای چهار و نیم میلیون باشندگان کابل فقط یک کتابخانه عامه کوچک و خیلی ابتدائی وجود دارد.
خطر اعتیاد به مواد مخدر:
ارقام رسمی اخیر دولت نشان میدهد که در حدو یک و نیم میلیون تن در افغانستان به مواد مخدر معتاد شده اند. اگر به تعمیر تخریب شده خانه فرهنگ شوروی سابق بروید صدها جوان را میبینید که با رنگ زرد و تن نحیف در اتاق های نمناک و تاریک آن دراز کشیده و در خمار مخدرات مانند ماهی می تپند. جوانی که بیکار است اولاً خودش به این مرض آغشته میشود در ثانی عده از این جوانان برای انتقال مواد مخدر از اطراف قاچاقبران استخدام میشوند. در دهات و روستاهای ولایاتی که کوکنار کشت میشود از این جوانان در به اصطلاح (نشتر زدن) کوکنار استفاده مینمایند و عده از آنان در فابریکات مواد مخدر مصروف کار اند.
خطر ماین و مواد منفجر ناشده:
در ولایاتی که جنگ جریان دارد و یا ولایاتی که جنگ را سپری نموده اند تعداد زیاد جوانا در اثنای کار بالای زمین، چراندن مواشی ویا گشت و گذار با انفجار ماینها و مواد منفجر ناشده اعضای بدنشان را از دست میدهند، بسیاری از این جوانان از اینکه چگونه از ماین فیلد ها خارج شوند و یا هنگام مقابل شدن با ماین چه کنند معلومات ندارند و آگاهی از خطر ماین برای شان داده نشده، جالب آنست که حتی از وقوع حوادث انفجار در محلاتی که قبلاً ماین پاکی شده نیز گزارش های به گوش میرسد.
نبود شبکه فعال جامعه مدنی:
با آنکه تحولات کشور طوریست که باید نسل جوان وارد صحنه شود، ولی در افغانستان هنوز شبکه جامعه مدنی که بتواند این نسل پر تحرک را در تحولات اجتماعی داخل سازد وجود ندارد، جوانان اکثراً به عوض شامل شده در شبکه جامعه مدنی که از آن طریق دولت و موسسات سیاسی بر سر اقتدار را با طرح پیشنهادات تحت فشار قرار دهند شکار احزاب خام و احساساتی میشوند که آنانرا در منجراب خصومت ها و خشونت های قومی، مذهبی و مخالفت با روند دموکراسی و بازشدن جامعه انداخته عملاً نیروی نسل جوان را با فعالیت گردابی زایل میسازند. در حال حاضر به عوض تلقین شعور مدنی در جوانان آنانرا با زرق احساسات نفرت و تعصب و تنگنظری در حلقات خاص نگهمیدارند. تاجران سیاسی به معامله و تجارت مصروف اند و جوانان مانند دوران جنگ سرد هیزم درتنمایی ها و بزرگنمایی های آنان میباشند و برعکس شبکه جامعه مدنی مانند یک تشکیلات اداری به سفر های خارجی، میهمانی ها و تور های داخلی در خواب فرو رفته است.
خطر ایدز:
در حالیکه چند سال قبل در افغانستان کسی ایدز را نمیشناخت گزارشهایی وجود دارد که عده یی در افغانستان به ایدز مبتلا شده اند. این مسأله قابل دقت است که وقتی جوانی بدون پول خواهشات نفسانی دارد و او باید پول بدست بیاورد،از اینکه جای کار وجود ندارد طبعاً این پول باید از طریق غیر مشروع بدست بیاید که با آن میزان جرایم اخلاقی، کیسه بری، دزدی، غارت، اختطاف، چپاولگری، زورگوئی و غیره بلند میرود و وقتی این پول باد آورده غیر مشروع بدست آمد به قول معروف (از آب به آب و از شیر به شیر) باید در راه نا مشروع به مصرف برسد که بازهم باعث بلند رفتن گراف فحشا در جامعه میشود.
دهشت افگنی و جوانان:
برای فعالیت های طاقت فرسای کوهنوردی، حمل سلاح و جنگ یقیناً بهترین نیرو در سنین جوانی سراغ میشود. حالا شما یک دهکده در یک ولسوالی دور افتاده ولایت نا آرام را در نظر بگیرید. در آنجا دولت وجود ندارد، کار وجود ندارد، غذا وجود ندارد بر عکس شخصی به آن محل رفته جوانان را تشویق میکند که اگر فعالیت تخریبی بر ضد دولت انجام دهند برایشان پول میپردازند، آیا این جوان به غیر از پیوستن به آن گروه چاره دیگری دارد؟ فورمول قوتمندی دهشت افگنان در همین عنصر ساده وجود دارد. وقتی این جوانان را به دایره فعالیت کشانیده و شستشوی مغزی نمودند هر نوع فعالیت تخریبی و عملیات انتحاری را توسط آنان انجام میدهند، در این حال دولت گلایه و شکایت مینماید که چرا فعالیت های انتحاری وجود دارد!
این ها گوشه ای از مشکلات جوانان افغانستان میباشد، در حالیکه دولت افغانستان هر شب از طریق تلویزیون ها در خلاصگیری جنگ های لفظی روشنفکرانی گیرمانده که بام تا شام حوصله مردم را با طرح های پیش پا افتاده به لب رسانیده و وقت فکر کردن بالای ام الامراض اجتماع را از دستگاه دولت گرفته اند برای نگارنده هنوز این سوال حل نشده که این همه وزرای مشاور، وزرای برحال و کارمندان عالیرتبه و دیپلومات های اطراف رییس جمهور مصروف چه کار هایی اند؟
چرا آنان با تدویر سیمینار ها به خاطر بررسی مشکلات جوانان، اطفال، زنان و غیره اقشار و اصناف جامعه و تدویر مراکز تحقیقی، تدابير جامع از وضعیت کنونی ارائه نمی نمایند در غیر آن تشکیل وزارت جوانان و انحلال و تنقیص آن هیچ دردی را دوا نکرده و نخواهد کرد.
اگر برای جوانان سایر کشور ها شرایط تحصیل، اشتغال سپورت، حفظ الصحه و تعلیم و تربیه سالم مساعد است برعکس یک نگاه گذرا نشان میدهد که جوانان افغانستان در چه شرایط دشواری قرار دارند:
بیسوادی و تعلیم و تربیه ناقص:
در حال حاضر دروازه مکاتب در بسیاری از ولایات جنوب کشور بسته بوده حتی گراف مکتب سوختن و مکتب ساختن تقریباً در یک سطح قرار دارد، در مکاتبی که از طرف مخالفان دولت به شکل مدرسه تشکیل شده جوانان با روحیه تعصب، خشونت و نفرت از مظاهرزندگی مدنی تربیه میشوند، عده از این جوانان در تربیتگاه های خارج شستشوی مغزی شده برای فعالیت های انتحاری آماده میشوند.
عدم اشتغال برای جوانان:
در حالیکه موسسات تولیدی و تشکیلات اداری که بتواند مردم را بکار جذب کند وجود ندارد و هر روز به بهانه های اصلاحات اداری، (DDR) و غیره تعداد زیادی از مردم از کار بیکار میشوند، در این شمار جوانان بیش از همه به خاطر بیکاری آسیب پذیر اند. آنانی که امید ها و آرزوهای بزرگی دارند آنانی که ایده آل های داشتن همسر، زندگی مرفه و داشتن موقف و موقعیت مناسب اجتماعی را دارند با جیب خالی و با تحقیر و توهین اجتماعی که هر روز زرق و برق آن چشم ها را خیره میکند مواجه اند و در این حال آنان بالطبع انسان های گوشه گیر، پر عقده و ناراضی از نظام موجود بار می آیند که زمینه ساز خوبی برای سربازگیری مخالفان از صفوف آنان میباشد.
شنیده شده که عده از این جوانان که بیکار اند در بدل پرداخت پول در صفوف مخالفان دولت جذب شده با حمله و اشتغال مؤقت مواضع دولت امرار معاش مینمایند و جنگ را مسلک نان آور شان قرار داده اند.
کمبود زمینه سپورت:
در شهر چهار و نیم میلیونی کابل یک استدیوم ورزشی خیلی کهنه وجود دارد که در اطراف آن میدان های مخروبه ورزشی قرار دارد. برای جوانان میدان های ورزشی، استدیوم های سپورتی و جمنازیوم های سپورتی در نواحی شهر وجود ندارد. جوانی که بیکار است و حد اقل میدان برای والیبال، فتبال، باسکتبال، تینس، هاکی و غیره در محدوده زندگی روزمره اش جود ندارد شاید زود تر به گروه های کیسه بران و باندیست ها جذب شده باعث بحران امنیتی در شهر شود. در حالیکه جوانان کابل به مقایسه آن ولایاتی که در آن ها حتی یک میدان معیاری والیبال وجود ندارد شاید از خوشبخت ترین جوانان افغانستان باشد
نبود سالون های مطالعه:
باز هم شهر کابل را در نظر میگیریم در این شهر که پایتخت کشور میباشد سالون های مطالعه که از آن طریق جوانان بتوانند در هر ناحیه به آسانی به کتب، مجلات، جراید و روزنامه ها دسترسی داشته باشند وجود ندارد با چند کتابخانه محدود در نواحی که آنهم دروازه هایشان اکثراً بسته میباشند جوانان قادر نیستد از نشریه های روزانه مستفید شده از اوضاع روز در رابطه به مسایل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، هنری و غیره اطلاع حاصل نمایند.
به طور عموم سیستم کتاداری افغانستان کهنه شده وسیستم فعال رسیدن معلومات از طریق آن برای نسل جوان میسر نیست و برای چهار و نیم میلیون باشندگان کابل فقط یک کتابخانه عامه کوچک و خیلی ابتدائی وجود دارد.
خطر اعتیاد به مواد مخدر:
ارقام رسمی اخیر دولت نشان میدهد که در حدو یک و نیم میلیون تن در افغانستان به مواد مخدر معتاد شده اند. اگر به تعمیر تخریب شده خانه فرهنگ شوروی سابق بروید صدها جوان را میبینید که با رنگ زرد و تن نحیف در اتاق های نمناک و تاریک آن دراز کشیده و در خمار مخدرات مانند ماهی می تپند. جوانی که بیکار است اولاً خودش به این مرض آغشته میشود در ثانی عده از این جوانان برای انتقال مواد مخدر از اطراف قاچاقبران استخدام میشوند. در دهات و روستاهای ولایاتی که کوکنار کشت میشود از این جوانان در به اصطلاح (نشتر زدن) کوکنار استفاده مینمایند و عده از آنان در فابریکات مواد مخدر مصروف کار اند.
خطر ماین و مواد منفجر ناشده:
در ولایاتی که جنگ جریان دارد و یا ولایاتی که جنگ را سپری نموده اند تعداد زیاد جوانا در اثنای کار بالای زمین، چراندن مواشی ویا گشت و گذار با انفجار ماینها و مواد منفجر ناشده اعضای بدنشان را از دست میدهند، بسیاری از این جوانان از اینکه چگونه از ماین فیلد ها خارج شوند و یا هنگام مقابل شدن با ماین چه کنند معلومات ندارند و آگاهی از خطر ماین برای شان داده نشده، جالب آنست که حتی از وقوع حوادث انفجار در محلاتی که قبلاً ماین پاکی شده نیز گزارش های به گوش میرسد.
نبود شبکه فعال جامعه مدنی:
با آنکه تحولات کشور طوریست که باید نسل جوان وارد صحنه شود، ولی در افغانستان هنوز شبکه جامعه مدنی که بتواند این نسل پر تحرک را در تحولات اجتماعی داخل سازد وجود ندارد، جوانان اکثراً به عوض شامل شده در شبکه جامعه مدنی که از آن طریق دولت و موسسات سیاسی بر سر اقتدار را با طرح پیشنهادات تحت فشار قرار دهند شکار احزاب خام و احساساتی میشوند که آنانرا در منجراب خصومت ها و خشونت های قومی، مذهبی و مخالفت با روند دموکراسی و بازشدن جامعه انداخته عملاً نیروی نسل جوان را با فعالیت گردابی زایل میسازند. در حال حاضر به عوض تلقین شعور مدنی در جوانان آنانرا با زرق احساسات نفرت و تعصب و تنگنظری در حلقات خاص نگهمیدارند. تاجران سیاسی به معامله و تجارت مصروف اند و جوانان مانند دوران جنگ سرد هیزم درتنمایی ها و بزرگنمایی های آنان میباشند و برعکس شبکه جامعه مدنی مانند یک تشکیلات اداری به سفر های خارجی، میهمانی ها و تور های داخلی در خواب فرو رفته است.
خطر ایدز:
در حالیکه چند سال قبل در افغانستان کسی ایدز را نمیشناخت گزارشهایی وجود دارد که عده یی در افغانستان به ایدز مبتلا شده اند. این مسأله قابل دقت است که وقتی جوانی بدون پول خواهشات نفسانی دارد و او باید پول بدست بیاورد،از اینکه جای کار وجود ندارد طبعاً این پول باید از طریق غیر مشروع بدست بیاید که با آن میزان جرایم اخلاقی، کیسه بری، دزدی، غارت، اختطاف، چپاولگری، زورگوئی و غیره بلند میرود و وقتی این پول باد آورده غیر مشروع بدست آمد به قول معروف (از آب به آب و از شیر به شیر) باید در راه نا مشروع به مصرف برسد که بازهم باعث بلند رفتن گراف فحشا در جامعه میشود.
دهشت افگنی و جوانان:
برای فعالیت های طاقت فرسای کوهنوردی، حمل سلاح و جنگ یقیناً بهترین نیرو در سنین جوانی سراغ میشود. حالا شما یک دهکده در یک ولسوالی دور افتاده ولایت نا آرام را در نظر بگیرید. در آنجا دولت وجود ندارد، کار وجود ندارد، غذا وجود ندارد بر عکس شخصی به آن محل رفته جوانان را تشویق میکند که اگر فعالیت تخریبی بر ضد دولت انجام دهند برایشان پول میپردازند، آیا این جوان به غیر از پیوستن به آن گروه چاره دیگری دارد؟ فورمول قوتمندی دهشت افگنان در همین عنصر ساده وجود دارد. وقتی این جوانان را به دایره فعالیت کشانیده و شستشوی مغزی نمودند هر نوع فعالیت تخریبی و عملیات انتحاری را توسط آنان انجام میدهند، در این حال دولت گلایه و شکایت مینماید که چرا فعالیت های انتحاری وجود دارد!
این ها گوشه ای از مشکلات جوانان افغانستان میباشد، در حالیکه دولت افغانستان هر شب از طریق تلویزیون ها در خلاصگیری جنگ های لفظی روشنفکرانی گیرمانده که بام تا شام حوصله مردم را با طرح های پیش پا افتاده به لب رسانیده و وقت فکر کردن بالای ام الامراض اجتماع را از دستگاه دولت گرفته اند برای نگارنده هنوز این سوال حل نشده که این همه وزرای مشاور، وزرای برحال و کارمندان عالیرتبه و دیپلومات های اطراف رییس جمهور مصروف چه کار هایی اند؟
چرا آنان با تدویر سیمینار ها به خاطر بررسی مشکلات جوانان، اطفال، زنان و غیره اقشار و اصناف جامعه و تدویر مراکز تحقیقی، تدابير جامع از وضعیت کنونی ارائه نمی نمایند در غیر آن تشکیل وزارت جوانان و انحلال و تنقیص آن هیچ دردی را دوا نکرده و نخواهد کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر