شماره 64/یکشنبه 3 اسد 1389/24 جولای 2010
ستاک
اگر جامعه جهانی در ابتدای اداره مؤقت فکر میکرد افغانستان از مراحل چند قرن عقب ماندگی یکبار به مرحله ایجابات مدنی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی معاصر پرش نماید، همانقدر اشتباه بود که حالا به مشوره چند افغان از غرب بر گشته تصور میکند که مردم افغانستان اصلاً با اساسات معقول یک جامعه مدنی بیگانه بوده خواهان اصول بربریت میباشند. این قضاوت دو بعد افراط اند. در حالیکه با آمدن جامعه جهانی تکنالوژی معلوماتی واقعاً مدرن به افغانستان وارد شد که بستر خوبی برای رشد ارزش های مدنی بود اما باید اذعان داشت که ارزش های مدنی از سالها قبل به شکل افغانی در جامعه وجود داشت، هر چند با جریانات افراط و تفریط دچار آسیب هایی شد اما هرگز از پا نیفتاد. برخی واقعیت های ارزشی جامعه که از گذشته وجود داشت قرار ذیل اند:
1 اینکه جامعه جهانی و دولت کنونی به باز بودن دروازه های مکاتب می نازند باید به یاد داشته باشند که این جریان بیش از نیم قرن قبل هم وجود داشت.
2 اینکه جامعه جهانی و دولت کنونی به آزادی بیان می نازند و بعضاً می خواهند آنرا دو باره از مردم بگیرند باید به یاد داشته باشند که مطبوعات آزاد و نشریه های خصوصی نسیم سحر، انیس و نوروز حتی در دوره امان الله خان در کشور وجود داشت.
3 اینکه جامعه جهانی و دولت کنونی فعالیت تلویزیون ها را به رخ مردم میکشند و میخواهند آن را سانسور کنند باید به یاد داشته باشند که تلویزیون از سال 1357 در افغانستان فعال بود.
4 اینکه جامعه جهانی و دولت کنونی فعالیت رادیو ها را محصول کار خودشان میخوانند باید به یاد داشته باشند که از دوره امانی در افغانستان رادیو وجود داشت و رادیو های محلی در ولایات طی سالها فعالیت نمود.
ولی جامعه جهانی و مشاورین غرب دیده افغانی شان چرا نمیگویند که زمانی هلمند را واشنگتن کوچک مینامیدند، آنان چرا از یاد برده اند که زمانی در فابریکه نساجی گلبهار هشت هزار کارگر سالانه چهل و پنج ملیون متر پارچه میبافت، آنان چرا نمیگویند که افغانستان قبل از آنکه حتی نام بازار آزاد را راویان به زبان بیاورند شرکت خصوصی چینی سازی شاکر را داشت، آنان چرا از یاد برده اند که افغانستان در دوره امانی در سرک دارالامان خط آهن داشت و قرار بود در شهر کابل نقشه شهر برلین تطبیق شود. مشکل افغانستان در لحظه کنونی آنست که همه دستآورد ها را چند افغان بی خبر از تاریخ محصول کار چند سال اخیر دوره اداره مؤقت تا کنون میدانند که گویا به شکل خلق الساعه به وجود آمده و از دست آورد های چند آدم پشیمان میباشند. چند مشاور کهنه فکر افغان زیر گوش کشور های غربی خانه کرده به آنان مردم افغانستان را مردمی دور از فرهنگ و تمدن معاصر و بیگانه با ارزش های مدنی و اجتماعی معرفی مینمایند و جالب آنست که این افراد و اکثراً خانواده های شان در غرب زندگی میکنند. بهتر آنست که با یک دید جامعه شناسانه به وضعیت مملکت نگاه شود و کشور های غربی که از جنگ های فرسایشی خسته شده اند ملتفت این مسأله شوند که تفاوت شهر و ده در هر کجای دنیا وجود دارد و میتواند یک امر طبیعی باشد. همانطوریکه به بهانه عقب ماندگی یک قریه و ده سرخپپوستان امریکا نمیتوان قوانین آنان را در واشنگتن و نیو یارک و... تطبیق نمود در افغانستان نیز نباید طرز پوشیدن لباس و نحوه رفتار محلات دور افتاده را که ناشی از عقب ماندگی آن محلات میباشد بر مردمان شهر های کابل، مزار شریف، هرات و غیره تطبیق نمود. یکی از اشتباهات جامعه جهانی آن بوده که هیچگاه با مردم اصلی افغانستان کار نکرده بلکه دایم یا افغانستان را در چهره اکستریمیزم دیده و یا در چهره روشنفکران معامله گر که به ارزش های مدنی اصلاً فکر هم نمیکنند. آنچه وضعیت را قبل از همه مغلق میسازد آنست که اکنون حتی در شبکه های سازمان های تروریستی غربی ها فعالیت مینمایند و در مقابل در نهاد های مدنی کسانی بعضاً مصروف اند که با ارزش های مدنی مخالف اند. با روشنفکری که در صدر یک مقام نشسته و حسرت روز هایی را میخورد که در کنار بنیادگرایان بوده چگونه میتوان جامعه مدنی مردمسالار را به تحقق رساند؟ مردمان طرفدار آزادی های مدنی در افغانستان اکنون در یک بیراهه عجیبی گیر مانده اند زیرا در رهبری شان کسانیکه سال ها از جامعه مدنی و مردمسالاری حرف می زدند رو به سوی بنیاد گرایی نهاده اند و درجهت مقابل گروهی که آنان را تهدید میکردند مورد توجه دنیای غرب قرار دارند. اینجاست که میتوان نتیجه گرفت جامعه جهانی واقعاً اشتباه میکند.Ÿ
ستاک
اگر جامعه جهانی در ابتدای اداره مؤقت فکر میکرد افغانستان از مراحل چند قرن عقب ماندگی یکبار به مرحله ایجابات مدنی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی معاصر پرش نماید، همانقدر اشتباه بود که حالا به مشوره چند افغان از غرب بر گشته تصور میکند که مردم افغانستان اصلاً با اساسات معقول یک جامعه مدنی بیگانه بوده خواهان اصول بربریت میباشند. این قضاوت دو بعد افراط اند. در حالیکه با آمدن جامعه جهانی تکنالوژی معلوماتی واقعاً مدرن به افغانستان وارد شد که بستر خوبی برای رشد ارزش های مدنی بود اما باید اذعان داشت که ارزش های مدنی از سالها قبل به شکل افغانی در جامعه وجود داشت، هر چند با جریانات افراط و تفریط دچار آسیب هایی شد اما هرگز از پا نیفتاد. برخی واقعیت های ارزشی جامعه که از گذشته وجود داشت قرار ذیل اند:
1 اینکه جامعه جهانی و دولت کنونی به باز بودن دروازه های مکاتب می نازند باید به یاد داشته باشند که این جریان بیش از نیم قرن قبل هم وجود داشت.
2 اینکه جامعه جهانی و دولت کنونی به آزادی بیان می نازند و بعضاً می خواهند آنرا دو باره از مردم بگیرند باید به یاد داشته باشند که مطبوعات آزاد و نشریه های خصوصی نسیم سحر، انیس و نوروز حتی در دوره امان الله خان در کشور وجود داشت.
3 اینکه جامعه جهانی و دولت کنونی فعالیت تلویزیون ها را به رخ مردم میکشند و میخواهند آن را سانسور کنند باید به یاد داشته باشند که تلویزیون از سال 1357 در افغانستان فعال بود.
4 اینکه جامعه جهانی و دولت کنونی فعالیت رادیو ها را محصول کار خودشان میخوانند باید به یاد داشته باشند که از دوره امانی در افغانستان رادیو وجود داشت و رادیو های محلی در ولایات طی سالها فعالیت نمود.
ولی جامعه جهانی و مشاورین غرب دیده افغانی شان چرا نمیگویند که زمانی هلمند را واشنگتن کوچک مینامیدند، آنان چرا از یاد برده اند که زمانی در فابریکه نساجی گلبهار هشت هزار کارگر سالانه چهل و پنج ملیون متر پارچه میبافت، آنان چرا نمیگویند که افغانستان قبل از آنکه حتی نام بازار آزاد را راویان به زبان بیاورند شرکت خصوصی چینی سازی شاکر را داشت، آنان چرا از یاد برده اند که افغانستان در دوره امانی در سرک دارالامان خط آهن داشت و قرار بود در شهر کابل نقشه شهر برلین تطبیق شود. مشکل افغانستان در لحظه کنونی آنست که همه دستآورد ها را چند افغان بی خبر از تاریخ محصول کار چند سال اخیر دوره اداره مؤقت تا کنون میدانند که گویا به شکل خلق الساعه به وجود آمده و از دست آورد های چند آدم پشیمان میباشند. چند مشاور کهنه فکر افغان زیر گوش کشور های غربی خانه کرده به آنان مردم افغانستان را مردمی دور از فرهنگ و تمدن معاصر و بیگانه با ارزش های مدنی و اجتماعی معرفی مینمایند و جالب آنست که این افراد و اکثراً خانواده های شان در غرب زندگی میکنند. بهتر آنست که با یک دید جامعه شناسانه به وضعیت مملکت نگاه شود و کشور های غربی که از جنگ های فرسایشی خسته شده اند ملتفت این مسأله شوند که تفاوت شهر و ده در هر کجای دنیا وجود دارد و میتواند یک امر طبیعی باشد. همانطوریکه به بهانه عقب ماندگی یک قریه و ده سرخپپوستان امریکا نمیتوان قوانین آنان را در واشنگتن و نیو یارک و... تطبیق نمود در افغانستان نیز نباید طرز پوشیدن لباس و نحوه رفتار محلات دور افتاده را که ناشی از عقب ماندگی آن محلات میباشد بر مردمان شهر های کابل، مزار شریف، هرات و غیره تطبیق نمود. یکی از اشتباهات جامعه جهانی آن بوده که هیچگاه با مردم اصلی افغانستان کار نکرده بلکه دایم یا افغانستان را در چهره اکستریمیزم دیده و یا در چهره روشنفکران معامله گر که به ارزش های مدنی اصلاً فکر هم نمیکنند. آنچه وضعیت را قبل از همه مغلق میسازد آنست که اکنون حتی در شبکه های سازمان های تروریستی غربی ها فعالیت مینمایند و در مقابل در نهاد های مدنی کسانی بعضاً مصروف اند که با ارزش های مدنی مخالف اند. با روشنفکری که در صدر یک مقام نشسته و حسرت روز هایی را میخورد که در کنار بنیادگرایان بوده چگونه میتوان جامعه مدنی مردمسالار را به تحقق رساند؟ مردمان طرفدار آزادی های مدنی در افغانستان اکنون در یک بیراهه عجیبی گیر مانده اند زیرا در رهبری شان کسانیکه سال ها از جامعه مدنی و مردمسالاری حرف می زدند رو به سوی بنیاد گرایی نهاده اند و درجهت مقابل گروهی که آنان را تهدید میکردند مورد توجه دنیای غرب قرار دارند. اینجاست که میتوان نتیجه گرفت جامعه جهانی واقعاً اشتباه میکند.Ÿ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر