شاد کن جان من که غمگین است
رحم کن بر دلم که مسکین است
بزرگ مردی در تاریخ موسیقی کلاسیک افغانستان
و سرزمین های نیم قاره هند ظهور کرد. لقب، سر تاج موسیقی، بابای موسیقی، شیر موسیقی
و بلاخره کوه بلند موسیقی را گرفت. در کوچه خرابات بدنیا آمد، در جمع خراباتیان برزگ
شد و جنازه اش را به گذر خرابات بردند بعد به خاک سپرده شد. او همیشه می گفت؛"
چون جان خراباتم، جانان خراباتم".
محمد حسین سرآهنگ فرزند غلام حسین بود.
در سال ۱۳۰۲ خورشیدی
در کوچه خواجه خوردک یا کوچه خرابات چشم به جهان گشود. در جریان دروس مکتب ابتدایی
به فراگیری علم موسیقی نزد پدر آغاز کرد. پدرش متوجه استعداد او در موسیقی شد، او را
به هند برد تا شاگرد استاد عاشق علی خان بنیان گذار مکتب پیتاله گردد. محمد حسین شانزده
سال پای درس استاد عاشق علی خان نشست و با گنجینه ای از علم موسیقی به وطن باز گذشت.
در سال ۱۳۲۹ خورشیدی
در یک فیستیوال بزرگ موسیقی در سینما پامیر شهر کابل که در آن عده ای از استادان داخلی
و خارجی اشتراک داشتند محمد حسین درخشید و به اخذ مدال طلا از طرف شاروالی کابل نایل
گشت و از جانب ریاست مستقل مطبوعات وقت لقب استادی برایش داده شد. چند سال بعد از آن
لقب سرآهنگ نیز از جانب دولت به وی اعطا شد. از جمله القابی هنری که استادسرآهنگ بدان
نایل گشته بود میتوان این ها را نام برد:« کوه بلند موسیقی» از دانشگاه چندی گر هند-
ماستر، داکتر و پروفیسور موسیقی از دانشگاه کلاکندرا شهر کلکته - « سرتاج موسیقی» از
دانشگاه مرکزی شهر الله آباد هند و در آخرین کنسرت در هند لقب بابای موسیقی، شیر موسیقی
دو مدال طلا و یک نقره به وطن برگشت. تعداد کپ ها و مدال هایش از بیست عدد تجاوز کرد.
می توان گفت در تاریخ موسیقی کلاسیک کشور ما و سرزمین های نیم قاره هند کمتر استادی
این همه مدال، لقب و جایزه هنری را صاحب شده.
در ۱۶جوزای سال ۱۳۶۱ خورشیدی
وفات نمود جنازه از شفاخانه ابن سینا برداشته شد به اساس وصیت خودش به گذر خرابات برده
شد تا پیر و جوان آن گذر از نزدیک با سر حلقه خراباتیان وداع نمایند. سپس جنازه از
منزل اش مکرویان برداشته شد، نماز جنازه استاد در مسجد پل خشتی ادا سپس در شهدای صالحین
به خاک سپرده شد. عده بیشماری از دوستان، علاقمندان، مسٔوولین دولتی، منسوبین وزارت
اطلاعات وکلتور و رادیو تلویزیون حاضر بود.
روح استاد بزرگوار شاد، نامش جاودانی ست.
سوخته لاله زار من رفته گل از کنار من
بی تو نه رنگم و نه بو هر قدمت بهار من
صد بار به لاله زار رفتم
دل سوخته چو خود ندیدم
بی تو نه رنگم و نه بو هر قدمت بهار من
آهی سپند حسرتم گرمی مجمری ندید
سوختنم اما به جان ناله نکرد کار من
سوخته لاله زار من رفته گل از کنار من
بی تو نه رنگم و نه بو هر قدمت بهار من
نی به سپهرم التجاست، نی مه و مهرم آشناست
"بیدل" بی کس توام، غیر تو کیست یار
من
استاد سر آهنگ شخصیت فراموش ناشدنی عصر
ماست.
منبع: ویکی پدیا.
نگارشی از : حبیب عثمان
از صفحه فیسبوک :کابل شهر رویا های
ویران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر