۱۳۹۰ دی ۱۰, شنبه

بیژن قندوزی سراینده رپ افغانی



بابک سیاووش
شماره 95/پنجشنبه 8 جدی 1390/29 دسمبر 2011
بیژن قندوزی با فرا رفتن از قاعده های عنعنوی موسیقی در این روز ها سر و صدای زیادی را ایجاد کرده است.
در آهنگی که به سبک موسیقی رپ اجرا شده بیژن قندوزی میگوید که ساختن وطن کار گرباچُف، اسامه، اوباما و سارکوزی نه بلکه کار خودماست. در این آهنگ بیژن قندوزی از فرهاد دریا شکایت دارد که آهنگش را همه رپ مینامند ولی فرهاد دریا آنرا گپ مینامد.
از نظر بعضی ها این سبک موسیقی در افغانستان فصل جدیدی را می گشاید که به موسیقی رپ سیاهان شباهت دارد. سیاهپوستان به خاطر اظهار رنجها، دردها، مشکلات و آلام شان شیوه یی از بیان را در آهنگ مخصوص رپ می گنجانند و به این وسیله پیام شان را به قلدران، زورگویان و ظالمان می رسانند و یا در مواردی به پیام های عشقی و انسانی توجه دارند. هرچند در افغانستان تاریخ پرداختن به اولین پارچه موسیقی رپ معلوم نیست، اما از نظر بعضی ها آهنگ ظاهر هویدا به مطلع ذیل اولین نمادهایی از موسیقی رپ را در خود دارد:
دیده دیده می روی، دلم ربوده می روی، فدای دیده گان و چشم مست تو
دل ز من ربوده ای، تو عاشقم نموده ای، فدای چشم می پرست تو
این آهنگ را در آن سال ها منتقدان به شوخی ضرب زبانی میگفتند، بی خبر از آنکه روزی ریشه آن در موسیقی رپ پیدا خواهد شد.Ÿ

۱۳۹۰ دی ۱, پنجشنبه

بکتاش سیاووش نماینده مردم در پارلمان با ورزشکاران افغان در هند ساعاتی قبل از مسابقه فوتبال

صدای طلایی سالها

شماره 93/چهارشنبه 30 قوس 1390/21 دسمبر 2011
در حالیکه با دو هزار رأی میتوان به درجه عالی اعتماد مردم در پارلمان رسید و با چند میلیون رأی به مقام عالی رهبری کشور تکیه زد، هر گاه در نظر سنجی در مقیاس کرة زمین هنرمندی در شمار یکی از پنجاه صدای برتر جهان شناخته شود، تصور کنید به چه مقام رفیع و منزلت بزرگ هنری رسیده است.
در نظر سنجی انترنتی که توسط رادیو امریکا ان پی آر در زمستان سال گذشته راه اندازی شد با توجه به آنکه فضای مجازی انترنت از کران تا کران این کرة خاکی وسعت دارد صدای احمد ظاهر هنرمند اصیل و بی بدیل افغانستان در میان پنجاه صدای برتر دنیا قرار گرفت و لقبThe voice of the golden yearsرا کمایی نمود. این لقب اکنون به انسانی ارتباط میگیرد که در میان ما نیست و تاج افتخار آن به نام افغانستان گذاشته میشود.
کانون های پژوهشی هنر، هنرشناسان و هنرمندان یکجا با مؤسسات دولتی و غیر دولتی باید از این فرصت طلایی استفاده نموده کالج ها، مؤسسات، پروژه ها و زمینه های وسیع تحقیق و تتبع را پیرامون ویژگی های پنجاه آواز برتر دنیا که احمد ظاهر یکی از آنهاست آغاز کنند.
جا دارد که فاکولته هنر ها، مکتب موزیک، اتحادیه هنرمندان و نهاد های مدنی دست بدست هم داده در همکاری با وزارت اطلاعات و فرهنگ رمز و اعجاز آن جوهری را که صدای احمد ظاهر بر چهار و نیم میلیارد نفوس جهان اثر گذاشته، بر ملا سازند و دریابند که احمد ظاهر با چه خنیاگری سحارانه یی آنچنان سوزنده ناله سر داده که زهره چنگش را شکست و ساکنان هر چار گوشه عالم به سوز ناکی و ارج ناکی صدایش صدقنا گفتند.
هنر دوستان باید از این گنجینه طلایی آواز چنان بنای مرصوصی بسازند که عاشقان و عارفان از چهار گوشه دنیا در فضای مرمرین آن خانه و کاشانه گیرند و زمزمه های عشق، شور و شیدایی سر دهند.Ÿ

شگفتی ها

شماره 93/چهارشنبه 30 قوس 1390/21 دسمبر 2011
گزارشی باورنکردنی از زندگی زنی عجیب با چهار پا!
ارم نیوز:Josephene Myrtle Corbinدختری با چهار پا بود. که در سال 1868 و در بخشLincolnایالت تنسی به دنیا آمد. نحوه اتصال پاهای اضافه وی نمونه نادری از اتصال دوقلوها را نشان میداد که بهDipygusمشهور بود که وی را دارای دو بدن کامل از کمر به پایین نموده بود.2 لگن خاسره و دو جفت پا که هر پای کوچک داخلی با پای خارجی دیگر جفت بودند.
Josephene قادر به حرکت پاهای کوچکتر خود بود اما نمیتوانست برای راه رفتن از انها استفاده کند. در 19 سالگی با طبیبی به نامClinton Bicknellازدواج کرد که حاصل آن چهار فرزند دختر و یک پسر بود.او گفته بود که سه فرزند وی حاصل یک بارداری بوده اند و 2 فرزند دیگر حاصل یک بارداری دیگر. Myrtleدر 6 می 1928 از دنیا رفت.

خانمMyrtleدر سن 20 سالگی چنین توصیف می شود: سالم و سر حال. خروج ادرار و مدفوع از دو بدن در زمانهای مختلف روی میدهد، اما قاعدگی برای هر دو جسم همزمان رخ میدهد. در سن 19 سالگی ازدواج کرده است و یکسال بعد، طرف چپ حامله شده است اما چهار ماه بعد بعلت تهوع مداوم و پایدار سقط جنین رخ داده است.Ÿ

گربه یی که سیزده میلیون دالر دارایی به ارث برد

شماره 93/چهارشنبه 30 قوس 1390/21 دسمبر 2011
يک گربه خيابانی به فهرست ميليونرهای جهان اضافه شد. زن سالخورده ای که چندی پيش يک گربه ولگرد را از خيابان به خانه برده بود در وصيت نامه خود ثروتی سيزده ميليون دلاری را برای اين گربه به جا گذاشته است.
اين ارثيه شامل ميليون ها دلار پول نقد، املاک و مستغلات در نقاط مختلف و فردی است که مادام العمر از اين گربه مراقبت خواهد کرد.
نام اين گربه سیاه که تا چندی پيش در خيابان زندگی می کرد «توماسو» است و چهار سال دارد. زنی ساکن شهر روم ايتاليا به نام «ماريا آسونتا» چندی پيش او را از خيابان نجات داده و با خود به خانه برد.
اين زن دو هفته پيش در سن ۹۴ سالگی درگذشت و تمام مايملک خود از جمله مستغلاتی در شهرهای روم، ميلان و کالابريا را برای اين گربه به جا گذاشت.
خانم «آسونتا» بيوه يک بساز و بفروش بزرگ بود و هيچ فرزند يا خانواده یی که در قيد حيات باشد نداشت. وقتی که او « توماسو» را که بچه گربه یی پشمالو بود در کوچه های شهر روم پيدا کرد به شدت به اين حيوان علاقمند شد و تصميم گرفت که همه چيز و بهترين چيزها را برای وی فراهم کند، حتی پس از مرگ خود.
او مراکز متعدد نگهداری از حيوانات خانگی را بررسی کرد ولی ظاهرا هيچکدام متناسب با استانداردهای مورد نظر خانم « آسونتا » نبودند.
در نهايت او تصميم گرفت که خدمتکار و مراقب خود را به عنوان مسئول نگهداری از گربه تعيين کند. ثروتی که خانم «آسونتا» به ارث گذاشته است توسط همين خدمتکار برای نگهداری و نيازهای «توماسو» هزينه خواهد شد.
«توماسو» اين گربه خوشبخت اکنون همراه با خدمتکار سابق خانم «آسونتا» و يک گربه ديگر در خانه یی در حومه شهر روم زندگی می کند.
به نوشته شبکه تلویزیونی ای بی سی، توماسو سومين حيوان ثروتمند جهان است.
مورد دوم در فهرست ثروتمندترين حيوانات جهان شامپانزده یی است به نام «کالو» که صاحب وی به هنگام مرگ ۸۰ ميليون دلار برای وی به ارث گذاشت.
و مقام اول در فهرست جانوران ثروتمند جهان به سگی تعلق دارد به نام «گوتنر چهارم» او ثروت ۳۷۲ ميليون دلاری خود را از سگی ديگر که پدرش بود به ارث برده است.
اين سگ به يک کنت اهل آلمان تعلق داشت و اين ارثيه کلان توسط وی برای سگ اش به جا گذاشته شد.Ÿ

۱۳۹۰ آذر ۲۰, یکشنبه

ده سال ده کنفرانس بین المللی

شماره 93/یکشنبه 20 قوس 1390/11 دیسمبر 2011
اولین کنفرانس بین المللی گسترده پیرامون افغانستان در سال 2001 در شهر بن آلمان برگزار شد.بعد از سقوط حکومت طالبان در افغانستان، کنفرانس بین المللی افغانستان در بن، اولین تلاش و گردهمایی برای حل بحران این کشور بوده است. این کنفرانس در زمان نهایت دشوار برگزار گردید.
افغانستان در آن زمان فاقد جمیع نهادها وساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، اداری و قانونی بود که دراثرتداوم جنگهای دو دهه قبل از تدویرآن، فروریخته بودند. با برگزاری کنفرانس بن که سنگ بنای ساختاردولت افغانستان را گذاشت وبرای اولین باراین کشوراز انزوای سیاسی بدرآمد وعضوفعال جامعه بین المللی گردید. جامعه بین المللی نیز با برگزاری کنفرانس های بین المللی ومنطقوی، متعهد به ارایه کمکهای بیشتر به افغانستان جهت بازسازی همه عرصه ها و بخصوص بخش های امنیتی، اقتصادی ودولت سازی گردید. حضور نیروهای بین المللی تأمین امنیت تحت رهبری ناتو که درتأمین امنیت و مبارزه با تروریزم در افغانستان فعالیت می نمایند، باوجود فعالیت های تخریبی مخالفین، شرایط بهتری رادربرخی مناطق کشوربه وجود آورد. بذل کمکهای هنگفت مالی به پروژه های بازسازی افغانستان از طریق کمپاین های جمع آوری کمک به این کشور که در کنفرانس های بین المللی ومنطقوی تعهد صورت گرفت ، افغانستان را قادرگردانید تا با تشکیل دولت های موقت، انتقالی وانتخابی، تصویب قانون اساسی، انتخابات ریاست جمهوری، تشکیل پارلمان، بازسازی ساختارهای مالی، پولی، اقتصادی، تخنیکی ،کلتوری، ورزشی، جامعه مدنی ، مطبوعات و رسانه ها، عدلی و قضائی، حقوق بشر، قوت های دفاعی وامنیتی وغیره، دست آوردهای قابل ملاحظه ای داشته باشد.
کنفرانس های بین المللی منعکس کننده نیات واراده جامعه جهانی درامرکمک به افغانستان ومساعی شان درطرح وتطبیق پروژه های ساختاری این کشورمی باشد.
شماری از کنفرانس های مهم بین المللی در مورد افغانستان از سال 2001 الی نوامبر 2011 قرار ذیل می باشند:
1- کنفرانس بین المللی بن در مورد افغانستان (دسامبر- نوامبر 2001)
در کنفرانس اول بن پایه های نظام سیاسی جدید افغانستان ریخته شد. کنفرانس بین المللی بن در مورد افغانستان که در 27 دسامبر 2001 برگزار گردید و به تاریخ 5 نوامبر پایان یافت ، اهداف کلی آن قرار ذیل بود:
- موافقتنامه در باره تشکیلات موِقت در افغانستان تا زمان تأسیس مجدد نهاد های دایمی در این کشور.
- تصمیم به ختم جنگ و تراژیدی در افغانستان و ایجاد آشتی ملی ، صلح و ثبات پایدار.
- تحکیم مجدد استقلال ، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی افغانستان.
- شناسایی حقوق مردم افغانستان در جهت انتخاب آینده سیاسی شان مطابق اساسات اسلام و دموکراسی
- حضور احزاب سیاسی و گروه های مختلف اجتماعی در ساختار دولت.
- عدالت اجتماعی
- احترام به حقوق بشری مردم افغانستان.
کنفرانس بن سنگ بنای حرکتی را گذاشت که افغانستان را از ميان جنگ و آشوب به سوی صلح و ثبات وبازسازی نهادهای فروریخته آن به همکاری جامعه جهانی ، رهنمونی کرد.
هیئت های افغانی شرکت کننده، باوجود اختلافات و خصومت های موجود و حتی دشمنی های قبلی میان شان ، تحت فشار جامعه جهانی باهم مذاکره کردند و در نتیجه در باره تقسیم قدرت ، طرح و تدوین قانون اساسی جدید، انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری با هم توافق کردند. بارزترین مشخصه این کنفرانس را می توان مشارکت همه جناح های درگیر منازعه افغانستان تحت سرپرستی سازمان ملل متحد در این نشست دانست که قبلآ با هم درگیر جنگ بودند . همه این احزاب و جناح ها در پای موافقتنامه بن امضاء کردند که بر اساس آن اداره موقت به رهبری حامد کرزی پیشبنی گردیده بود.
-2کنفرانس بین المللی توکیو درمورد افغانستان (جنوری 2002)
کنفرانس توکیو به روزهای 21 و22 جنوری 2002 به میزبانی کشور جاپان ، سازمان ملل متحد و با حضور نمایندگان بیش از 50 کشور جهان و نمایندگان سازمانها و موسسات بین المللی کمک کننده (دونرها)، تدویر یافت.
این کنفرانس در شرایط برگزار گردید ، که اداره موقت افغانستان رسماً به کار خویش آغاز کرد و اکنون مردم افغانستان با باور، اطمینان و امیدواری که از کنفرانس بن حاصل کردند، انتظار داشتند که جامعه جهانی عملآ برای تحقق انتظارات شان اقدام کنند . بناءً با تدویر کنفرانس توکیو ، جامعه جهانی موقف خویش را با تعهد مبلغ 5،4 میلیارد دالر اعلام کرد که قرار بود طی پنج سال آینده آنرا در پروژه های بازسازی افغانستان به مصرف برسانند.
-3 کنفرانس بین المللی برلین در مورد افغانستان (مارچ 2004)
این کنفرانس بتارخ 31 مارچ 2004 به اشتراک مقامات دولت انتقالی افغانسـتان، سازمان ملل متحد، سازمانهای غیرحکومتی، موسسات بین المللی و نمایندگان کشورهای کمک کننده (دونرها)، در برلین پایتخت آلمان فدرال برگزار گردید.
در ختم این کنفرانس ، کشورهای کمک کننده جمعآ مبلغ 8 میلیارد دالر را برای تمویل پروژه های بازسازی افغانستان متعهد گردیدند ، که زمان اجرائی آن مدت سه سال را در برمی گرفت ، درحالیکه حکومت افغانستان با ارایه طرح مشخصی خواهان دریافت مبلغ 12 میلیارد دالر طی این مدت گردیده بود.
دراین نشست تعهدات کنفرانس توکیو مورد بررسی قرار گرفت و مشخص گردید که فقدان یک طرح جامع و مدیریت اصولی در پروگرام بازسازی افغانستان باعث گردیده است که اکثر پروژه ها تکمیل نگردیده و پول اختصاص داده شده به مصرف نرسیده است. در عین حال دولت افغانستان خواهان آن بود که کمک ها باید برطبق اولویت ها و آن هم از طریق حکومت این کشور به مصرف برسد.
در این کنفرانس، دولت انتقالی افغانستان تعهد کرد که انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات پارلمانی را برگزار، و برای ایجاد نهاد های سالم دولتی، تقویت سکتور خصوصی ، مشارکت گروه ها و احزاب سیاسی در قدرت، بازسازی کشور، مبارزه با فساد اداری ، مبارزه با مواد مخدر و اجرای مواد موافقتنامه بن، تلاش می کند .
در کنفرانس برلین موضوع بازسازی افغانستان و خصوصاً در عرصه های راه سازی، تامین انرژی و بهبود وضع صحت عامه از موضوعات عمد ه بود که کشورها و سازمانهای کمک کننده به تمویل آن علاقمندی نشان دادند. که این موضوع بیانگر آن بود که هنوز هم افغانستان در کانون توجه جهانی قرار داشت.
-4 کنفرانس بین المللی لندن در مورد افغانستان (فبروری 2006)
پس از سقوط رژیم طالبان در سال 2001، کشورهای عضو ناتو برای همکاری به امنیت افغانستان به این کشور نیرو فرستادند. این کنفرانس طی روز های 26 و 27 فبروری سال 2006 در لندن برگزار گردید. در این نشست تادیه مبلغ ده میلیارد دالر برای بازسازی پروژهای انکشا فی افغانستان ازجانب هفتاد کشور و سازمان های بین المللی تعهد گردید .
"توافقنامه افغانستان" مهم ترین سندی است که در کنفرانس لندن به امضا رسید که بر اساس آن افغانستان متعهد به ایجاد ادارات پاسخگو و شفاف، رعایت حقوق بشر، مبارزه علیه فساد اداری ، مواد مخدر و تروریزم گردید.
این موافقتنامه مهمترین سندی است که دولت افغانستان بعد از موافقتنامه بن ، باجامعه جهانی امضا کرد و مسئولیت های مشخص را جانبین به عهده گرفتند .
-5 کنفرانس بین المللی افغانستان در روم (جولای 2007)
این کنفرانس در ماه جولای 2007 میلادی در شهر روم پایتخت ایتالیا تدویر یافت . موضوع اساسی این نشست بین المللی را حاکمیت قانون در افغانستان تشکیل می داد. شرکت کنندگان این کنفرانس بادرنظرات داشت تداوم جنگ 30 ساله و بی ثباتی در افغانستان، که تمام ساختارهای قضائی و حقوقی آن متصرر گردیده است و حتی بیشترین مواد قوانین آن با نیازهای کنونی افغانستان و جهان مطابقت ندارد، سیستم قضایی و حقوقی این کشور را مورد بررسی قرار داده و روی راهکارهای اصلاح این سیستم بحث کردند. ایشان متعهد گردیدند که به منظور اصلاح سیستم قضائی افغانستان کمکهای درازمدت را در این عرصه انجام میدهند.
-6 کنفرانس بین المللی پاریس در مورد افغانستان(جون 2008)
بر اساس توافقنامه بن، حقوق زنان در مرکز توجه نظام سیاسی جدید افغانستان قرار گرفت. کنفرانس بین المللی افغانستان بتاریخ 16 جون سال 2008 در شهرپاریس دایر گردید. در این کنفرانس که نمایندگان شصت و پنج کشور جهان و حدود بیست سازمان و نهاد بین المللی گردهم آمده بودند، افغانستان با ارایه طرح برنامه پنج ساله که شامل بازسازی پروژه های حیاتی و مورد نیاز این کشور بود خواهان پنجاه میلیارد دالر گردید .
کشورهای کمک دهنده به شمول سازمان ملل متحد تعهد کردند که کمکهای بیشتری برای با زسازی افغانستان مبذول خواهند داشت ، چنانچه ایالات متحده به تنهایی خویش مبلغ ده میلیارد دالر را به جانب افغانستان متعهد گردید.
-7 کنفرانس بین المللی افغانستان در مسکو (مارچ 2009)
کنفرانس بین المللی افغانستان در مسکو بتاریخ 8 مارچ 2009 تحت عنوان " بحران افغانستان ؛ سناربوهای ممکن انکشاف " به ابتکار مرکز مطالعات معاصر افغاستان و همکاری خبرگزاری " نووستی " برگزار گردیده بود. طی این کنفرانس دیدگاه های مختلفی از جانب همسایگان افغانستان و شرکت کنندگان آن در رابطه به مبارره با تروریزم و قاچاق مواد مخدر و سایر موضوعات برای حل مشکل افغانستان ارایه گردید.
-8 کنفرانس بین المللی هاگ در مورد افغانستان (مارچ 2009)
این کنفرانس بتاریخ 31 مارچ 2009 درهاگ مرکزهالند به دعوت پادشاه این کشور و اشتراک نمایندگان بیش از 70 کشور و موسسات بین الملی ، به ریاست سازمان ملل متحد و تحت عنوان " یک ستراتیژی جامع در معادلات منطقوی " برگزار گردید که اهداف آنرا تجدید حمایت قاطع از تلاش های جهانی برای استقرار ثبات و انکشاف در افغانستان تشکیل داده بود.
9– کنفرانس بین المللی کابل (جولای 2010)
انتظار می رفت که نظام سیاسی جدید بتواند بر زندگی مردم عادی تاثیر زیادی بگذارد؛ اما افغانستان پس از ده سال همچنان یکی از فقیرترین کشورهای جهان است. کنفرانس بین المللی کابل بتاریخ 20 جولای 2010 به اشتراک نمایندگان بیش ازهفتاد کشورکمک کننده، سازمانهای بین المللی و منطقوی و موسسات مالی جهان تدویر یافت . این نخستین کنفرانسی است که بعد از نه سال از توافقات کنفرانس بن و بر اساس تصامیم کنفرانس لندن به منظور بررسی برنامه های دولت افغانستان پیرامون توسعه ملی وحکومت داری بهتر، برگزار گردیده است .
این کنفرانس که عمدتآ روی تجدید تعهد از سوی حکومت به مردم افغانستان و تجدید تعهد از سوی جامعه بین المللی در برابر افغانستان تاکید داشت، اهداف عمده آن در اعلامیه این کنفرانس ذیلآ خلاصه شده است :
اصول مشارکت موثربا جامعه بین المللی، حکومت داری خوب و مبارزه با فساد اداری – حاکمیت قانون و حقوق بشر خاصتآ حقوق زنان و اطفال، انکشاف اقتصادی و اجتماعی، تأمین امنیت و ادامه مبارزه با تروریزم ، همکاری های منطقوی، مبارزه با مواد مخدر و تقویت مشارکت بین المللی و حمایت از رهبری افغانی.
-10 کنفرانس بین المللی استانبول در مورد افغانستان (نوامبر 2011)
کنفرانس بین المللی افغانستان بتاریخ 2 نوامبر 2011 در شهر استانبول ترکیه تحت عنوان "امنیت و همکاری در قلب آسیا" برگزار گردید. هدف این نشست را می توان ایجاد نقشه عملی در زمینه پیشرفت امنیتی و اقتصادی در افغانستان پس از خروج نیروهای بین المللی از افغانستان در سال 2014 و همچنان تامین همکاری های منطقوی بیان کرد.
خبرگزاری ها/ نصرالله نوری

۱۳۹۰ آذر ۱۰, پنجشنبه

۱۳۹۰ آبان ۲۳, دوشنبه

بوکسر بزرگ درگذشت







شماره 91/یکشنبه 22 عقرب 1390/13 اکتوبر 2011
گرد آورنده: کاووس سیاووش
جو فریزر در خانه ‌اش واقع در شهر فیلادلفیا در ایالت پنسیلوانیا دار فانی را وداع گفت. این بوکسور به دلیل مبارزه با محمد علی کلی، بوکسور افسانه ‌ای جهان مشهور شد. این دو، سه بار با یکدیگر مبارزه کردند که یکی از آنها دیدار معروف مانیل در سال ۱۹۷۵ بود.
فریزر که به “اسموکین جو” معروف بود در دوران حرفه ‌ای مبارزات خود به استفاده از هوک ‌های ویران کننده دست چپش مشهور بود. فریزر در سال ۱۹۷۶ از دنیای بوکس خدا حافظی کرد هرچند که در سال ۱۹۸۱ برای آخرین بار روی رینگ ظاهر شد. فریزر در سال ۱۹۷۱ در مبارزه‌ای که به “نبرد قرن” شهرت پیدا کرد موفق شد محمد علی کلی را در روند پانزدهم در “اسکوئیر گاردن” شکست دهد. وی در حالی میدان مبارزه را ترک می کرد که اولین شکست زندگی کلی را به وی تحمیل کرده بود. محمد علی کلی در سال ۱۹۷۴ در مبارزه‌ی که ۱۲ روند به طول انجامید و در پایتخت فیلیپین برگزار شد، فریزر را شکست داد. کلی پس از آن در خودنوشت نامه ‌اش عنوان کرد که چیزی نمانده بود در آن دیدار بمیرد. جو فریزر دو بار به عنوان قهرمان سنگین وزن جهان دست پیدا کرد تا اینکه در سال ۱۹۷۳ به جورج فورمن باخت. فریزر در فیلادلفیا زندگی می کرد و در آنجا برای سال‌های بسیاری یک باشگاه مشت زنی راه انداخته بود.
فریزر در سال ۲۰۰۹ به سی ان ان گفته بود: ” مشکلی با کار کردن با بچه‌ ها ندارم. این بچه ‌ها فردای ما هستند. چنانچه ما به آنها اهمیتی ندهیم چطور انتظار داریم که کاری از پیش ببرند.
از فریزر پرسیدند که آیا به “راکی بالبوآ” شباهت داشته است؛ وی در پاسخ اظهار داشت: بی تردید. من در کشتارگاه کار کرده‌ام و همان کسی هستم که در خیابان ‌‎های فیلادلفیا می دوید.

۱۳۹۰ آبان ۲۲, یکشنبه

فریاد گرسنگان

شماره 91/یکشنبه 22 عقرب 1390/13 اکتوبر 2011
فاصله میان فقیر و غنی در کشورهای رو به توسعه و توسعه یافته روز به روز بیشتر می شودجمعیت کره زمین به هفت میلیارد تن رسید. این درحالی است که میزان فقر در جهان رو به افزایش است و شکاف میان فقیر و غنی روز به روز افزایش می یابد. به باور کارشناس دویچه وله، فقر کنونی اساساً یک مشکل سیاسی است.
روز دو شنبه، 31 اکتوبر، در فلیپین کودکی به دنیا آمد که به طور نمادین هفت ملیاردمین انسان روی زمین خوانده می شود. درست دو دقیقه از نیمه شب نگذشته بود که “دنیکا کاماچو” دیده به جهان گشود. در این وقت در سالون شفاخانه ای در مانیلا که این کودک به دنیا آمد، نماینده سازمان ملل متحد نیز حضور داشت. همچنان “لوریسه گویفارا”، شش ملیاردمین کودک جهان که اکنون دوازده ساله است نیز در آنجا حضور داشت. این کودک یک بورسیه برای تحصیلات نهایی دریافت کرده است و مادر و پدرش کمک مالی جهت به راه انداختن مغازه ای به دست آورده اند. این کودک یکی از چندین کودک جهان است که به صورت نمادین به نام هفت ملیاردمین کودک جهان یاد می شوند. اما رابطه فقر با این جمعیت فزاینده جهان از چه قرار است؟
اوته شیفر، کارشناس دویچه وله به این باور است که هرچند بیشتر از میزان کافی غذا برای جمعیت رو به افزایش جهان وجود دارد، اما نظام اقتصادی ای که به سود کشورهای صنعتی است، منجر به فقر در کشورهای رو به توسعه می شود. او در مورد فقر، چنین تبصره می کند:
سیاره زمین مقدار کافی غذا تولید می کند. گرسنگی مشکلی نیست که صرفاً در اثر بحران های طبیعی به وجود آید. این چیزی است که قبول شده است، اما با توجه به آن مسایل مهم تری وجود دارند. به طور مثال خواست های مصرف کنندگان و کشاورزان اروپایی از وزنه بیشتری برخوردار است. هرگاه همه حرف های زیبایی را که در مورد همبستگی گفته می شوند جدی بگیریم، در آن صورت یارانه ها لغو خواهند شد، مناسبات تجارتی دستخوش انقلاب می گردند و قیمت مواد غذایی افزایش خواهد یافت.
فریاد گرسنگان وزنه کمتری دارد، زیرا آن ها “لابی” یعنی کسی را ندارند که این فریاد را برحکومت ها بقبولاند. بنابراین در همه مناطق زراعتی که مواد غذایی تولید می شود، دهقانان خرده پا و مردم غافلانه به طرف فقر می روند. این مردم کسی را ندارند تا از آنها در نهادهای چندین جانبه بین المللی نمایندگی کند.
هنگامی که توافقنامه های تجارت آزاد مورد مذاکره قرار می گیرد، با وجودی که فقیران جهان پرشمار اند، کسی صدای شان را نمی شنود. این در حالی است که کمتر از نصف جمعیت جهان یا مستقیماً و یا به صورت غیرمستقیم از راه زراعت زندگی می کنند. یک اکثریت بزرگ و غیر قابل تخمین در کشورهای رو به توسعه بهای نظام اقتصادی غرب را می پردازند. یک ملیارد انسان گرسنه و دچار کمبود مواد غذایی اند.
سیاستمداران اروپایی همواره چنان وانمود کرده اند که از قناعت دادن رای دهندگان شان برای تغییر ساختار مالیات به سود فقیرترین مردم جهان، ناتوان هستند. این کاری است که چندان دشوار نخواهد بود. مقام های انتخابی صرفاً نیاز دارند تا به مناطفی که از آنجاها رای می گیرند، به مردم بفهمانند که مبارزه با گرسنگی به سود رفاه خود شان می باشد. اروپا با 150 ملیون مهاجر بالقوه ای که در سال 2020 از ترس گرسنگی از صحرای سفلی افریقا به عزم قاره اروپا فرار خواهند کرد، چه می کند؟
هفت ملیاردمین انسان در فلیپین دیده به جهان گشود سیاستمداران باید به رای دهندگان روشن سازند که نبایست آنها دو برابر مالیه بپردازند. هرگاه ما به یارانه های عبثی که هزینهء سکتور زراعتی ناپایدار در نیم کره شمالی می شود نپردازیم، آنچه ما با کمک ها و پروژه های توسعه یی مان انجام می دهیم، خود مان با سیاست های اقتصادی مان نظم تجارتی جهانی را برهم می زنیم. آنچه در فرجام به وجود می آوریم چیزی نیست جز وابستگی بین جهان رو به توسعه و جهان توسعه یافته.
از پیامدهای رقت انگیز انسانی گرسنگی غالباً گزارش داده می شود، اما از این که چه کسی بیشتر از این گرسنگی سود می برد، به مردم چیزی گفته نمی شود. باید با شفافیت گفته شود که کسانی وجود دارند که از نظام فقرآفرین کنونی سود می برند.
ما مصرف کنندگان هم از این نظام سود می بریم. ما به تناسب بیست سال پیشتر پول کمتری برای غذا می پردازیم. ما یک قرص نان را یک یورو و یک کیلو شیر را هفت سنت می خریم. صد سال پیش در آلمان دو سوم درآمد مصرف کنندگان برای غذا هزینه می شد. امروز بیست درصد درآمد صرف غذا می شود.
کشاورزان اروپایی نیز در جمله کسانی اند که سود می برند. آنها بنا بر یارانه های بلند اقتصادی و حمایت های وسیع سیاسی تضمین شده، بیشتر از ضرورت بازار، تولید می کنند. دهقانان در کشورهای رو به توسعه تنها خواب چنین چیزی را می بینند. مجتمع بزرگ کشاروزی – تجارتی که سیلاب تخم های بذری و کود کیمیاوی را در بازارها سرازیر می کنند، از شمار سود برندگان می باشند.
تامین مواد غذایی در کشورهای فقیر به یکی از معضلات اساسی تبدیل شده است این امر به سود نخبگان در جنوب هم می باشد که تصمیم های سیاسی شان برای مباشران خاص و رای دهندگان در شهرها گرفته می شود. این ها تصمیم می گیرند که چه مقدار کمک های توسعه یی در مناطق روستایی توزیع گردند. در عین زمان همین ها فکر می کنند کار عقب مانده یی می باشد که برای توسعه روستاها و زراعت سرمایه گذاری شود. آن کشورهایی که برای تامین معیشت شان 80 درصد متکی به زراعت اند، معتقد اند که به تدوین مشی سیاسی در بخش زراعت نیاز ندارند. بدترین نمونه آن را در موزامبیک، یکی از حاصل خیزترین کشورهای افریقای جنوبی، می بینیم که با وجود داشتن توانایی صدور محصولات زراعتی، صرف به دلیل آن که نخبگان سیاسی علاقمند این کار نیستند، مردم وابسته به واردات مواد غذایی به قیمت های بسیار گران می باشند.
این موردی است که ایجاب می کند تا کارهای زیاد اقناعی صورت گیرد که کشورها طرز عمل و فکر شان را در مذاکرات و کنفرانس های بین المللی تغییر دهند. کشورهای صنعتی هنگامی می توانند به این کار موفق شوند که که به کشورهای رو به توسعه توضح بدهند که از ناحیه محصولات زراعتی چه اندازه درآمد خواهند داشت، نسبت به امروز فرصت های بیشتری برای صادرات آن ها در چشمرس قرار دهند، امکان دسترسی بیشتر به بازارهای اروپایی به آنها بدهند و برای تولیدات زراعتی آنها قیمت منصفانه یی در بازار جهانی تعیین کنند.
\در بازار مواد غذایی کسانی وجود دارند که دست به احتکار می زنند. در نیمه دوم سال 2010 قیمت مواد غذایی اصلی 30 درصد بلند رفت. این یک اهرم تجارتی برای سرمایه گذاران و محتکران است. اما با چنین افزایش قیمت ها، این مردم “پورت او پرنس”، ” داکه” و “اگا دیز” بودند که در دام افتادند و از عهده پرداختن قیمت مواد غذایی بر نمی آمدند.
بگذار به دروغ جامعهء سخاوتگر ما پایان دهیم. قحطی ها فقط قسماً بر اثر جنگ ها و فاجعه های طبیعی به وجود می آید و نادراً مشکل فقرای شهری است. گرسنگی نتیجه محرومیت اجتماعی بخش های بزرگ جمعیت است که از لحاظ سیاسی تحمل می گردد. کسانی که سود می برند نیازها و مصایب آنها را به کناری می گذارند و فراموش می کنند.
فریاد گرسنگان وزنه کمتری دارد، زیرا آن ها “لابی” یعنی کسی را ندارند که این فریاد را برحکومت ها بقبولاند در دهه هشتاد، صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، کشورهای افریقایی را بعد از ده ها سال وابستگی و استثمار توسط قدرت های استعماری، مجبور می گردانید تا تغییرات ساختاری در اقتصاد شان به وجود آورند. شعار آن ها “آزاد سازی”، “خصوصی سازی” و “قانون زدایی” در کشورهایی بود که زیرساخت های اقتصادی، دانش فنی، اقتصاد کارساز و سرمایه گذاران داخلی نداشتند. نتیجه این کار نه تنها برای زراعت، بلکه همچنان برای تعلیم و تربیت و مراقبت های صحی نیز فاجعه بار بود.
جامعه جهانی به بی علاقگی و نادیده گرفتن افتضاح فقر در قرن بیست و یکم ادامه می دهد. این یک اشتباه ویرانگر است، البته نه تنها به دلایل اخلاقی. ما نباید قدرت انفجار گرسنگی را کم بها دهیم. قبلاً در سال 2008 با بلند رفتن قیمت مواد غذایی، شورش های ناشی از گرسنگی از کامرون تا مصر دیده شد. برنامه های امدادی در دهه آینده سر به ملیاردها دالر می کشند. گرسنگی هم در کشورهای رو به توسعه وهم اروپا به عین ترتیب، ثبات سیاسی را از میان می برد.
وقتی که شما به بستر جهانی گرسنگی پی بردید، پس از آن باید به این نتیجه برسید که به یک تغییر سیاسی ریشه یی نیاز است.
هیچ پروژه ساختمانی، هیچ بسته عاجل امدادی و هیچ وعدهء دو دلانه در کنفرانس های سران دولت ها که به زودی فراموش می گردند، نمی تواند جلو آن انحطاط اجتماعی و اقتصادی را بگیرند که بر اثر گرسنگی و فقر به وجود می آید.
همان طوری که کشاروز نیم کره جنوبی به قوانینی در مورد تجارت مساوی و قیمت ها در نیم کره شمالی وابسته است، جوامع ثروتمند در نیم کره شمالی نیز وابسته به ثبات سیاسی و اقتصادی در کشورهای سریعاً روبه رشد جنوب می باشند. ما باید از علایق زودگذر مان برای رشد و رفاه بیشتر به ترتیبی درگذریم که دیگر کسی از گرسنگی نمیرد. قریب 40 سال پیش بود که هنری کیسنجر، وزیر خارجه ایالات متحده امریکا در کنفرانس غذایی جهان وعدهء بلندپروازنه یی داد که «تا ده سال دیگر طفلی گرسنه به بستر نخواهد رفت». اکنون این هدف بیشتر از هر وقت دیگر دورترشده است.Ÿ
اوته شیفر/ رسول رحیم

۱۳۹۰ آبان ۵, پنجشنبه

به یاد قهرمان حقوق مدنی

شماره 90/چهارشنبه 4 عقرب 1390/26 اکتوبر 2011
در یک صبح خنک و دلپذیر ماه اکتبر، بنای یادبود مارتین لوتر کینگ جونیور در نشنال مال در واشنگتن افتتاح گردید. این رویداد، که در ابتدا برای روز 28 اگست همزمان با چهل و هشتمین سالگرد سخنرانی کینگ “من رویایی دارم” در نزدیکی محل یادبود لینکلن برنامه ریزی شده بود، به دلیل خطر توفان آیرین به تعویق افتاد.
مدت کوتاهی پس از آغاز برنامه در ساعت 8 صبح، تعداد جمعیت از ظرفیت 10.000 چوکی که در پارک غربی پوتومک فراهم شده بود پیشی گرفت. بسیاری از خانواده ها با چوکی های قابل حمل و پتوهای مخصوص گردش خود آمده بودند؛ اکثر پدر و مادرها جوانتر از آن بودند که در زمان کینگ زندگی کرده باشند، و تعداد زیادی از کودکان آنقدر کم سن و سال بودند که به درس های مدرسه خود در مورد میراث رهبری حقوق مدنی برسند. دیگران ارتباط شخصی بیشتری با کینگ داشتند. امیلی هیکس، 81 ساله، از منطقه هوپ ول در ویرجنیا که تلاش می کرد که با وجود سر و صدای هلیکوپتر پلیس پارک ملی، صدای خود را برساند گفت: “من نخستین بار درباره او در سال 1953 یا 1954 آگاهی یافتم. او با اشاره به سخنرانی “من رویایی دارم” گفت: “من در این جا هنگامی که او در سال 1963 سخنرانی می کرد حضور داشتم، و از آن زمان به بعد از تمامی اقدامات او حمایت کرده ام.”
جو تاونز جونیور، نماینده ایالتی از تنسی، که گروه بزرگی را از ممفیس همراهی می کرد، داستان خود را بیان کرد. تانز گفت: “صدای شلیکی که او را به قتل رساند مرا که در آن زمان که یک نوجوان 12-13 ساله بودم از خواب بیدار کرد. مادر بزرگ من از جا پرید و گفت: “شرط می بندم که به دکتر کینگ شلیک کردند.” هتل [خیلی نزدیک] به محلی که من در آن زمان در آنجا زندگی می کردم، و به عنوان یک بچه بازی می کردم بود. آیا تاثیر کینگ باعث ایجاد تفاوت در شیوه زندگی او به عنوان یک فرد آفریقایی-آمریکایی شده است؟ «این کشور نسبت به آنچه در گذشته بود، تفاوت کرده است. آمدن به اینجا، و سوار اتوبوس شدن در دهه 1940 و 1950 کاری خطرناک بود، و یا توقف در هر رستورانی. هر بخش از ساختار این کشور به خاطر جنبش حقوق مدنی بهبود یافته است. و نه فقط این کشور. ساختار جهانی به دلیل آنچه این مرد انجام داده است بهبود یافته است. آمریکا از این رو به آن رو شده است. اکنون، مردمان بسیاری قادر هستند تا از موهبت زندگی در این کشور بدون هیچ ترسی بهره مند گردند.»
کسانی که زود به این مراسم آمده بودند، شاهد اظهارات مقام های عالی رتبه و نیز اجرای هنرمندان از محل چوکی های تاشوی خود نزدیک صحنه بودند، در حالی که بقیه جمعیت از فراز دریایی از جمعیت که کلاه های سفید اهداء شده را به سر داشتند به تماشای صفحه های نمایش بزرگ مشغول بودند. سه نفر از افراد خانواده کینگ سخنرانی کردند. کریستین کینگ فاریس، 84 ساله، خواهر کوچکتر کینگ، گفت: «در زندگیم، شاهد کودکی بودم که تبدیل به قهرمانی برای بشریت شد.»
دختر دوم کینگ، برنیس کینگ، از جمعیت خواست تا از نقش مادرش، کورتا اسکات کینگ، در انجام فعالیت پدر خود تقدیر کنند. او همچنین بر این باور بود که اگر پدرش امروز در قید حیات بود، در جهت برطرف ساختن فقر جهانی تلاش می کرد، و برنیس از کسانی که در مراسم گرامیداشت حضور داشتند خواست «فراتر از رویا پیش روند و به آن تحقق بخشند.»
فرزند بزرگتر کینگ، مارتین لوتر کینگ، همچنین تاکید کرد که اقدام علیه بی عدالتی اقتصادی، چیزی است که بیشتر از هر کار دیگری باعث سربلندی پدر او خواهد بود. او گفت:«مردم، خود را در نام پدر من محدود می کنند بدون این که عقاید او را پاس دارند.»
این مراسم گرامیداشت با سخنان پرزیدنت به اوباما به اوج خود رسید، که گفت، «به چهره های دور و بر خود نگاه کنید، و شما کشور آمریکایی را می بینید که از عدالت و آزادی بیشتری برخوردار است و تعدادی بیشتر از یک دکتر کینگ در این روز سخنرانی کردند. ما حق داریم که از پیشرفت آهسته اما مطمئن خرسند باشیم – پیشرفتی که خود را به یک میلیون شیوه گوناگون ابراز می دارد، بزرگ و کوچک، هر روز و در سرتاسر کشور.»
دیگر شرکت کنندگان در این مراسم گرامیداشت شامل نیکی جیووانی، شاعر، فعال مدنی و معلم، فعالین حقوق مدنی که از یاران کینگ بودند شامل کشیش جسی جکسون، جولین باند، نماینده جان لوئیس، و اندرو یانگ سفیرسابق. قبل از اعلام حضور پرزیدنت اوباما، خواننده ریتم و بلوز، آریتا فرنکلین، آوازی را خواند که از آن به عنوان قطعه مورد علاقه کینگ یاد می کرد، «دستم را بگیر، خدای بزرگ من»
کیث پیتی در مورد بنای یادبود گفت:«این کار زیبایی است.» ولی دیر انجام گرفت. این کار باید سال ها پیش انجام می شد. ولی انجام گرفت. او در حالی که در مقابل جمعیت ایستاده بود گفت: «همه این مردم از نژادهای گوناگون، مردمی با سنین مختلف برای آنچه این مرد به خاطر آن به پاخاست به اینجا آمده اند. او به خاطر برابری تمامی مردم به پاخاست، نه فقط برای مردم خودش.»
مارک ترینر

۱۳۹۰ مهر ۲۲, جمعه

نابغۀ قرن درگذشت



شماره 89/چهارشنبه 20 میزان 1390/12 اکتوبر 2011
استیو جابز بنیانگذار و مدیر شرکت اپل درگذشت.
به گزارش ایتنا، شرکت اپل در اعلامیه کوتاهی که به همین مناسبت منتشر کرده گفته است: اپل یک نابغه رویایی و خلاق، و جهان یک انسان خارق العاده را از دست داد.
در بخش دیگری از این اعلامیه آمده است: استیو شرکتی را رها کرده که فقط خود او میتوانست آن را ایجاد کند. روح او برای همیشه در موسسه اپل حضور خواهد داشت.
استیو جابز پس از یک دوره طولانی ابتلا به بیماری، روز چهارشنبه پنج اکتبر در پالو آلتو کالیفرنیا درگذشت.
وی که به هنگام مرگ ۵۶ ساله بود، با نوع نادری از بیماری سرطان لوزالمعده دست و پنجه نرم میکرد.
جابز در سال ۲۰۰۹ تحت جراحی پیوند کبد قرار گرفته بود.
نابغه اپل چند هفته پیش از سمت مدیر عاملی این شرکت کناره گرفت و به دنبال آن، «تیم کوک» از مدیران ارشد اپل جایگزین وی شد.
تاثیر آقای جابز و اندیشه های بلندپروازانه او در بسیاری از ابعاد زندگی مردم جهان و به ویژه کاربران محصولات اپل مشهود است.
توانایی های شگفت انگیز آقای جابز در بازاریابی، نیازسنجی مشتریان و پیشبینی آینده باعث شد شرکت اپل در دوران مدیریت وی به رشد و درآمدزایی خیره کننده ای برسد.
مکینتاش، آیفون، آیپد و آیپاد جزو محصولات مشهور اپل به شمار میرود.
به گزارش ایتنا، شخصیتهای مهم جهانی نسبت به مرگ جابز واکنش نشان داده اند.
بیل گیتس با ابراز تاسف از این ضایعه، از طرف خود و همسرش به خانواده و دوستان جابز و به همه کسانی که به نوعی با تولیدات این انسان خلاق سروکار دارند، تسلیت گفته است.
آقای گیتس با اشاره به این که او و جابز نخستین بار در سی سال پیش یکدیگر را ملاقات کرده اند، گفته ما دو نفر در بیش از نیمی از عمر خود، با یکدیگر همکار، رقیب و دوست بوده ایم.
مارک زوکربرگ مدیر فیسبوک نیز گفته است: استیو! از تو به عنوان یک آموزگار و دوست متشکرم… دلم برای تو تنگ خواهد شد.Ÿ

۱۳۹۰ مهر ۵, سه‌شنبه

بیتل ها از حقوق مدنی در آمریکا حمایت میکردند

شماره 88/چهارشنبه 6 میزان 1390/28 سپتمبر 2011
قراردادی که مربوط به یکی از کنسرتهای گروه بیتلها در آمریکاست، نشان میدهد که بیتلها در حمایت از جنبش حقوق مدنی آمریکا، حاضر نشده بودند در مقابل تماشاچیانی که بر اساس رنگ پوستشان از یکدیگر جدا شده بودند، کنسرت اجرا کنند.
این سند، که قرار است هفته آینده به حراج گذاشته شود، مربوط به کنسرت بیتلها در سال ۱۹۶۵ در کالیفرنیاست.
مطالب مرتبط دست نوشته ترانه بیتلها یک میلیون و ۲۰۰ هزار دلار فروش رفت نمایشگاه در این سند، که به امضای برایان اپستاین، مدیر گروه رسیده است، تاکید شده که “نیازی نیست که بیتلها در مقابل جمعیت تفکیک شده کنسرت اجرا کنند.”
دستمزد بیتلها هم در این قرارداد، ۴۰ هزار دلار تعیین شده است.
از نکات دیگری که در قرارداد لحاظ شده تعبیه سکوی مخصوصی برای رینگو استار، نوازنده جاز گروه است. در این قرارداد همچنین خواسته شده که ۱۵۰ مامور لباس شخصی، به منظور حفاظت از اعضای گروه، به محل کنسرت اعزام شوند.
اما تدابیر امنیتی به آن شکلی که انتظار میرفت، اجرا نشد.
گروه بیتلها در روز ۳۱ ماه اگست سال ۱۹۶۵ میلادی، دو کنسرت در Cow Palace اجرا کرد؛ یکی در بعد از ظهر و یکی هم در عصر همان روز. در نوبت دوم کنسرت، از میان ۱۷ هزار تماشاچی، عده ای موفق شدند که از موانع امنیتی عبور کرده و خود را به صحنه برسانند.
نمایش متوقف شد، و به بیتلها گفته شد که به پشت صحنه بروند و تا زمانی که آرامش به محل باز نگشته، در آنجا بمانند.
آنها سرانجام کنسرت خود را که شامل ۱۲ آهنگ بود، با آهنگ Help و پس از آن با I’m Down به پایان بردند.
بیتلها یک بار دیگر هم در سال ۱۹۶۴، حمایت خود را از جنبش مدنی به نمایش گذاشته بودند. در آن سال هم بیتلها حاضر نشدند که در محلی کنسرت اجرا کنند که تماشاچیان سفید پوست و سیاه پوست آن از یکدیگر جدا شده باشند.
مقامات شهر جکسونویل در فلوریدا، محل برگزاری کنسرت، سرانجام راضی شدند که همه تماشاچیان در یک محل جمع شوند، و بیتلها هم راضی شدند که کنسرت خود را اجرا کنند.
جان لنون گفت: “ما هرگز در مقابل مردمی که تفکیک شده باشند کنسرت اجرا نکرده ایم و خیال نداریم این بار هم چنین کاری کنیم. من ترجیح میدهم که پول اجرای کنسرت را نگیرم.”
انتظار میرود سندی که هفته آینده در لوس آنجلس به حراج گذاشته میشود، در حدود ۵ هزار دلار به فروش برسد.Ÿ

۱۳۹۰ شهریور ۲۳, چهارشنبه

نمايش فیلم مستندي ازفعاليت هاي خبري و سربريدن اجمل نقشبندي دربرلين



شماره 87/چهارشنبه 23 سنبله 1390/14 سپتمبر 2011

محمود منجم زاده

فیلم مستند اجمل نقشبند، خبرنگار 24 ساله، دربرلين روي پرده سينما درآمد.در اين فيلم بخشي از کارهاي اجمل نقشبندي که خبرنگار، رهنما و ترجمان خبرنگاران خارجي، به نمايش گذاشته شده است.
نقشبندي که منطقه را خوب بلد و ازبسياري مسايل درآن جا با خبربود، خبرنگاران خارجي را که براي تهيه گزارش به مناطق جنوبي سفرمي کردند، راهنمايي مي کرد.
آقاي “توماس شمالسريد”، ازسازمان خلق هاي تحت ستم که درآلمان فعال مي باشد و با تهيه گنندگان اين فيلم ارتباط نزديک دارد، در باره انگيزه تهيه اين فيلم گفت: آقاي “کرستيان پارنيتي” خبرنگار امريکايي که دوست نزديک آقاي اجمل نقشبندي بود سرنوشت مرگ و کاراين خبرنگار را به عنوان تحفه اي براي مردم افغانستان و خانواده وي ، ساخته است.”
اوگفت: “نقشبتدي اخباري را جمع آوري نموده بود که بسيار خطرناک بود.او خود را به خطر انداخته بود تا اين فيلم را تهيه نمايد.”
توماس شمالسريد که زمينه ي نمايش اين فيلم دربرلين را فراهم کرده بود، گفت: “يکي از مشکلات ديگر افغانستان طوري که دراين فيلم نشان داده شده، قوماندانان محلي است. که هزاران افراد مسلح را دراختيار دارند. اين قوماندانان بخشي از افغانستان را زيرکنترول دارند و مردم را تحت فشار قرار مي دهند که بعضي از اين افراد با مخالفان دولت همکاري مي کنند. طوري که در ماه هاي گذشته حملات مخالفان دولت در مناطقي بيشتر شده که قبلاً طالبان درآن مناطق حضور نداشتند.”
اين فيلم مستند تلخ ترين و آزار دهنده ترين نقطه قتل و حشيانه اجمل نقشبتدي را توسط طالبان به تصوير مي کشد و ديدن صحنه هاي هولناک اين فيلم روي پرده سينما موي براندام بيننده راست مي کند و او را تا مرز جنون و نفرت مي رساند .
دربخشي ازاين فيلم آمده است که خبرنگاران در افغانستان، عملکرد ملا دادالله را در مورد اجمل نقشبندي به شدت محکوم کرده و ازاو به عنوان “قاتل خونخوار” ياد کردند.
آقاي نقشبندي هنگام همراهي با “دانيل ماستروجياکومو”،خبرنگار ايتاليايي و سيد آقا راننده ي اين دو خبرنگار، روز5 مارچ 2007 توسط افراد ملادادالله ازفرماندهان ارشد طالبان، به گروگان گرفته شدند. طالبان درابتدا راننده آنها سيد آقا را به قتل رساندند وسپس پيغام دادند که حاضرند در ازاي آزادي اعضاي گروه طالبان از زندان هاي افغانستان دو گروگان را که اجمل نقشبندي وخبرنگار ايتاليايي بود، آزاد کنند.
پس از يک ماه کشمکش بين طالبان و حکومت افغانستان بالاخره روز نامه نگار ايتاليايي درمقابل رهايي پنج نفراز طالبان آزاد شد، ولي اجمل نقشبندي همچنان دراسارت طالبان باقي ماند.
طالبان اعلام کردند، حاضرند در مقابل آزادي يکي ديگر از افراد شان نقشبندي را نيزرها سازند، اما دولت افغانستان به دلايل خاصي به درخواست طالبان جواب درستي نداد. سرانجام در8 اپريل2007 يکي ازسخنگويان طالبان ضمن انتقاد ازدولت افغانستان خبر بريدن سر اجمل نقشبندي را اعلام کرد .
رسانه ها در افغانستان، همچنين اخبار و گزارشهاي مربوط به طالبان را براي يک هفته پس از قتل اجمل نقشبندي، تحريم کردند و روزنامه هاي چاپ کابل نيز يکي از صفحات خود را به رنگ سياه منتشر کردند.
اما ملا دادالله که يکي ازخشن ترين فرماندهان طالبان لقب گرفت، حدود يک ماه پس از آن که نفرات تحت فرمانش اجمل نقشبندي را سر زدند، در يک عمليات نظامي در ولايت هلمند کشته شد و مسوولان امنيتي، جسد خونينش را در برابر دوربين خبرنگاران قرار دادند.
پدر اجمل در اين فيلم مي گفت دولت افغانستان در مقابل يک خبرنگار ايتاليايي پنج طالب جنايت کار را آزاد کرد، ولي در مقابل رهايي اجمل که افغان بود حتي حاضر نشدند يک طالب را آزاد کند و يا از طريق ديگر براي آزادي او تلاش کنند.
يکي ديگر از صحنه هاي غمگين اين فيلم آن بود که اجمل نقشبندي خطاب به پدرومادرخود مي گويد: ” هراس نداشته باشيد من نزد برادران طالب و برادران مسلمان خود هستم که به زودي رها خواهم شد.”
بيشتربينندگان اين فيلم آلماني وبه خصوص بانوان بودند. نمايش اعمال وحشيانه وکشتار ومظلوميت يک خبرنگار دراين فيلم درپايان فضاي سينما را تراژيدي ساخته بود چنان که پس ازپايان فيلم بسيار ناراحتي و اندوه دررخسار تماشاچيان آشکارا ديده مي شد.Ÿ

۱۳۹۰ شهریور ۷, دوشنبه

«پل سوخته»، پایتخت معتادان افغانستان

شماره 86/یکشنبه 6 سنبله 1390/28 اگست 2011

زیر «پل سوخته» در غرب کابل به مامنی برای معتادان مواد مخدر تبدیل شده است. این منطقه اقامتگاه معتادانی است که از ایران، پاکستان و ولایات مختلف افغانستان برای دسترسی آسان به مواد مخدر در این جا تجمع کرده اند.
دود تریاک و سایر مواد مخدر که توسط معتادان در زیر پل استفاده می شود به هوا بلند می شود. صدها معتاد در زیر پل و در بین لای و لوش دریا جمع شده اند و مصروف کشیدن تریاک و انوع مواد مخدر هستند.
دکانداران و کسبه کاران در پل سوخته می گویند در هفته های اخیر زنان و دخترانی را دیده اند که در زیر این پل برای خرید و فروش و یا استفاده مواد مخدر در رفت و آمد بوده اند.
علی محمد، در سر همین پل بساطی فرش کرده و چاقو فروشی می کند. او می گوید خود شاهد حضور زنان در زیر این پل بوده است: «زنان خود شان می آیند. آنها می آیند پودر می خرند. زنان پودری شده اند. هرکاری که بگویی در بین این مردم وجود دارد». این باشنده کابل می گوید زنان اکثرا شبانه در این جا رفت و آمد می کنند.
مصطفی یکی دیگر از شاهدان عینی می گوید خود دخترانی را دیده که برای استفاده از مواد مخدر، در زیر پل آمده اند: «پنج بجه صبح دختران می آیند. دختران می آیند و پودر می زنند. من خودم یک روز صبح دیدم که دختران پودر می زدند.»
رمضان از معتادانی است که در زیر پل سوخته بود و باش دارد. او می گوید در ایران معتاد شده و تلاش هایش برای ترک اعتیاد نتیجه ای نداده است. بخشی از حدود یک و نیم میلیون فرد معتاد در افغانستان، از کشورهای همسایه برگشته اند.
رمضان می گوید خرید و فروش مواد مخدر در زیر پل سوخته آزاد است: «پودر فروشی آزاد است. دولت چرا از ریشه قطع نمی کند که همگی جور و تیار شوند؟»
دزدی و آزار مردم
کسانی که در نزدیکی پل سوخته دکان دارند و یا دست فروشی می کنند، می گویند معتادان در این منطقه دست به دزدی می زنند. عوض، یک تن از کفاشان در پل سوخته می گوید بوی ناشی از دود تریاک، هیرویین و سایر مواد مخدر به حدی آزار دهنده است که نشستن در این منطقه را برای مردم مشکل کرده است: «خودت ببین، دوهزار نفر که دود کنند چه می شود؟»
باشندگان محل نگران هستند که این معتادان در صورتی که مواد مخدر را تامین کرده نتوانند، ممکن است به کارهای خلاف دست بزنند. علی محمد می گوید: «یک باند فساد جور می شود. آدم کشی از همین جا می برآید. دزدی کردن نفر از همین جا می برآید. گرسنه شد هر کاری را می کند.»
شمار رو به گسترش
دولت افغانستان گفته است که شمار معتادان در سراسر این کشور به حدود یک و نیم میلیون نفر خواهد رسید. کسبه کاران در منطقه پل سوخته می گویند دوسال پیش تعداد مجموعی معتادن در زیر این پل به پنجاه نفر می رسید اما هر روز به تعداد آنها افزوده می شود و اکنون حدود 2000 معتاد در زیر این پل بود و باش دارند.
صفر محمد کسی که همه روزه کسب و کارش در پل سوخته است می گوید کودکانی را دیده که توسط معتادان به کشیدن تریاک تشویق می شوند: «کودکان خردسالی را دیده ام که در این جا آمده اند. این جوانان نادان هستند و این ها هم روزی آغشته می شوند.»
در چند مورد مسوولان حکومتی تلاش کرده اند این منطقه را از وجود معتادان مواد مخدر تخلیه کنند، اما این تلاش ها به نتیجه نرسیده است. در افغانستان شمار شفاخانه های صحت روانی برای ترک اعتیاد زیاد نیست تا بتواند اکثر آن ها را تداوی کند.
ایستگاه مرگ
معتادانی که در زیر پل سوخته تجمع کرده اند می گویند شاهد جان دادن ده ها تن از همقطاران شان در زیر این پل بوده اند.
معتادان می گویند پل سوخته به مکان معروفی برای آن ها تبدیل شده و هر معتادی که اعتیادش پیشرفته می شود در زیر این پل می آید و به همین دلیل میزان مرگ معتادان در این جا بالا است.
به گفته یکی از آن ها، میزان مرگ و میر معتادان در فصل زمستان نسبت به فصل های دیگر بیشتر است به این دلیل که اکثر معتادان از گرسنگی و سرما جان شان را از دست می دهند.Ÿ
حسین سیرت

۱۳۹۰ مرداد ۹, یکشنبه

سیمای ماندگار نینواز

شماره 84/یکشنبه 9 اسد 1390/31 جولای 2011
زلمی رزمی
نينوازدرسال 1312 خورشيدی درشهرکابل در يک خانوادۀ سرشناس ديده به جهان گشود. وی دورۀ آموزش ابتدايی ومتوسطه را درليسۀ استقلال و تحصيلات عالی را دررشتۀ حقوق وعلوم سياسی دريگانه دانشگاه کشور( پوهنتون کابل) به انجام رسانيده ودروزارت خارجه مصروف کار بوطن گرديد.
نينواز، ازکودکی به موسيقی عشق وعلاقۀ بی پايان داشت. او درحاليکه درفراگيری هيچ يک اززمينه های موسيقی استادی نداشت، درسيزده سالگی آلات موسيقی شرقی غربی، بويژه اکورديون و تبله وهارمونيه را با مهارت می نواخت و ازفنون آهنگسازی و راز و رمزموسيقی بهرۀ فراوان داشت.
نينواز هنوزشاگرد مکتب بود که يکی از آهنگها يش با مطلع:
قوم افغان افتخار آسيا
عسکر سنگين وقار آسيا
در چهلمين سالگرد استرداد استقلال افغانستان ، بوسيلۀ گروپ ترانه خوانان آن ليسه درحضورمقامات بلند پايۀ دولتی آن زمان اجرا شد وسپس وی درميان گروههای هنری مکاتب و ليسه ها، مقام بالايی را از آن خود ساخت.
همينگونه يکی ازکمپوزهای ديگرش، غزلی بود با مطلع (بخوان غلتد شفق خدايا چرا گريبان دريده امشب) به آواز استاد شيدا که برای نخستين باراز راديو کابل آن وقت (راديوافغانستان) پخش وبا استقبال بی نظير دوستداران هنر و موسيقی روبرو گرديد و به ادامۀ آن کمپوزهای دلنشين ديگرش مانند: من نينوازم– ديشب بخدا خمار بودم – شد ابر پاره پاره – صبح کشورميوات – دردامن صحرا – ساربانا – خورشيد من کجايی – و... به آواز مرحوم ساربان ، بيا بريم قالين ببافيم سوی آقچه، به آواز حسيب دلنواز، نازپرورمهرگسترمادرمن – توکل بخدا – پريشانم –
بلا گيرتوگردم ، به آوازاحمد ولی وهنگامه ، اوبچه با تونرقصم چاچاچا- ای نی نوای جاودان ، به آوازاستاد مهوش – ستا دسترگوبلا واخلم، به آواز استاد اولمير ، مره مره می بده – شکايت دارم – بد دعايت کنم – زيم زيم – سرمه کدی – بوی موی جوليان آيد همی و... به آواز افسونکار احمدظاهر ودهها آهنگ بياد ماندنی ديگر به آوازهای سلما، اکبر رامش، سيما ترانه رحيم جهانی، ژيلا، رخشانه و ديگران؛ حضورش را بمثابۀ يک هنرمند خلاق وپرکار، ثبت اوراق زرين تاريخ هنربارور کشورمان نمود.
نينواز، دارای ذوق عالی وسبک کارويژه ومنحصربه خودش بود واز آهنگ ها واشعار بيمايه و مبتذل دوری می جست.
وی علاوه برآهنگسازی، ازآوازگيرايی نيزبرخوداربود؛ ولی هرگز روی صحنه نيامد ودرآمدی برای خودش دست وپا نکرد.
او آنچه می آفريد با بلندی طبع به هنرجويان و آوازخوانان مستعد کشور ارزانی می نمود.
نينواز صرف نظرازموسيقی، دارای صفات عالی وخلق و خوی نجيبانه وبسيار لطيفی بود. اودوست همۀ هنرمندان ومحور اصلی گردهمايی های هنری، وسيلۀ ارتباط و پيوند صميمانه اهل موسيقی وقوت قلب برای همه هنرمندان وهنردوسان بود.
دوستان و تربيت يافتگان نينواز، چنان ازترانه هايش، ازاخلاق پسنديده اش ، ازرفتار گرم و صميمانه اش، ازتواضع وشکسته نفسی اش سخن ميگويند که گويی اوزنده است ودرمجلس حضوردارد.
نينواز هنرمند عاشق پيشه بود، عاشق موسيقی، عاشق خانواده، عاشق مردم و وطنش بود، که اين عشق او را ازلابلای ترانه هايش ميتوان با وضاحت کامل مشاهده واحساس نمود. اشعاری را که وی برای کمپوز هايش انتخاب می کرد، بوی وطن، عشق به مردم، پاکی وصداقت در کارهنری، تلاش وکوشش برای زندگی بهتر وخدمت به انسان آزاده وآزاد زيستن را نويد می داد.
اما با کمال تأسف که زندگی پربار وانديشه های آزادمنش اش غريق توفان رويدادهای خونين سال 1358 (دوران حاکميت سياه امين) گرديده، چراغ عمرش را نا باورانه خاموش نمود وازآن پس هيچ يک ازآنهايی که تا سپيده دم او را رها نمی کردند ودرپرتونورهنرش به شادمانی وعشرت می نشستند؛ حلقه بر در سرای او نزدند.
اينک سالهاست که نينواز درميان ما نيست. او که شخصيتی استثنايی درهنرموسيقی کشورما بود، با دريغ واندوه بی پايان که ازدست ما رفت وهرگزتکرار نخواهد شد. ولی آثاربرجای مانده وتأثيرفعاليتهای خلاقۀ هنری اش درامر رشد و تکامل موسيقی کشورمان بمثابۀ سرمايۀ زوال ناپذير جاودانه خواهد ماند و اين سخن حضرت حافظ را که فرموده اند:
هرگزنميرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است درجريدۀ عالم دوام ما
يکبارديگردرقلب همه هنرمندان وهنردوستانش مهرتاييد گذاشت.
ازنينواز، يک پسربنام حارث ويک دختربنام سحر باقی مانده، که ازسالها به اين طرف با مادرشان درايالات متحدۀ امريکا، درديارغربت بسرمی برند.
روحش شاد، اندوخته هايش تابناک وخاطراتش گرامی و جاودان باد!ŸŸ

اخ جانان می لاړو

شماره 84/یکشنبه 9 اسد 1390/31 جولای 2011
اخ جانان می لاړو اوس مزه نشته د کلی
ورکه جدایی شه ډیر په چیغو می ژړلی
اخ جانان می لاړو
***
اخ جانان می لاړو جدایی را باندې راغله
پاتی بی حصری شه تنهایی را باندې راغله
اخ جانان می لاړو
***
اخ جانان می لاړو د شیخانو مزدوری ته
وطن کی خو یخنی ده غریب لاړو کراچی ته
اخ جانان می لاړو
***
اخ جانان می لاړو نن می رنګ ځکه تغییر دی
له کلی نه وتلی بل وطن ته ګل نظیر دی
اخ جانان می لاړو

۱۳۹۰ تیر ۹, پنجشنبه

4خواننده معروف و محبوب که خیلی زود از دنیا رفتند

شماره 82/شنبه 9 سرطان 1390/30 جون 2011


احمد ظاهر
مایکل جکسون

نینواز




جان لنون

۱۳۹۰ خرداد ۳۱, سه‌شنبه

به یاد هنرمند بزرگ احمد ظاهر



شیر شعر در شکر آواز


شماره 80 و 81/شنبه 28 جوزای 1390/18 جون 2011

نوشته: فاخته

استاد رهی معیری در آن لحظاتی سهمگین وسنگین آخرین رمق حیات که از وعده خلافی های دهر ناپایدار به گلرخ معیری آخرین شکوه هایش را در قالب شعر دیکته میکرد، شابد در تخیلش هم نمیگنجید که روزی جوانی به نام احمد ظاهر آن ترانه ها را در باغستان های شمالی وپغمان آنچنان هنرمندانه وجاودانه سر دهد که ورد زبان جوانان منطقه گردد. حقا که احمد ظاهر ترانه های رهی را چنان عاشقانه و مستانه فریاد کشید که طنین پژواک دلنشینش سه دهه پس از مرگ آن جوانمرگ هنوز در کوی وبزن وبیشه و مأمن افغانستان زنده است ونسلی را که نه رهی را دیده ونه احمد ظاهر را اکنون از لابلا ی این آهنگ ها به دنبال خود میکشد. برخی از صاحبنظران از این زاویه احمد ظاهر را هنرمند بین المللی میدانند او از طریق انتخاب اشعار آهنگ هایش افغانستان را با شعرایی چون رهی معیری ، سیمین بهبهانی ، فروغ فرخزاد ، ابوالقاسم لاهوتی وسایر بزرگان متقدم ومتأخر حوزه زبان فارسی ایران وتاجکستان پیوند داد و کاپی هایش ازهنرمندان شبه قاره وایران کشور را با منطقه و جهان تا آن حد نزدیک ساخت که لقب الویس پریسلی را کمایی کرد. احمد ظاهر که در زندگی مادی احتیاجی نداشت در عالم روانی گرسنه بود و هر کجا به دنبال ناله وشعر وترانه میگشت . گاهی از صدای پنیر فروش حاشاوه بی خود می شد، زمانی در خیابان های مرکز و ولایات داخل کشور و سرزمین هند با هارمونیه میبرامد، وشبها با یاران و همراهانی چون استاد نینواز، توریالی شفق و دیگران ناله های مستانه سر میداد.
تا آنجا که به همسویی و هم خویی هنری احمد ظاهر و رهی ارتباط میگیردوقتی می خواند که استاد رهی در آخرین لحظه حیات دیکته میکند که:
صبا از من پیامی ده به آن صیاد سنگین دل
که تا گل در چمن باقیست آزادم کند یانه؟
اوراق دیگر آن دیوان را میشوراند و از متن آن ناله جانانه سر میداد که:
نداند رسم یاری بیوفا یاری که من دارم
به آزار دلم کوشد دل آزاری که من دارم
وگر دل را به صد خواری رهانم از گرفتاری
دل آزاری دگر جوید دل آزاری که من دارم
گهی خاری کشم از پای ، گهی دستی زنم برسر
به کوی دلفریبان این بود کاری که من دارم
رهی آن مه به سوی من به چشم دیگران بیند
نداند قیمت یوسف خریداری که من دارم
میگویند رهی تا آخر تنها زیست وهر گز به آنکه به یادش نجوا میکرد نرسید واین داغ نرسیدن به عشق را به گور برد. چنانکه بر سنگ مزارش نوشت:
زسوز سینه با ما همرهی کن
چو بینی عاشقی یاد رهی کن
و در همنوایی با همین سوز سینه رهی سالها بعد احمد ظاهر دیوانش را میشوراند ودر پرده های ساز میخواند:
دور از تو هر شب تا سحر، گریان چو شمع محفلم
تا خود چه باشد حاصلی ،از گریه یی بی حاصلم
چون سایه دور از روی تو، افتاده ام در کوی تو
چشم امیدم سوی تو، وای از امیدی باطلم
از بسکه با جان ودلم، ای جان ودل آمیختی
چون نگهت از آغوش گل، بوی تو خیزد از دلم
لبریز اشکم جام کو ، آن آب آتش فام کو
وآن مایه آرام کو؟ تا چاره سازد مشکلم
در کار عشقم یار دل،آگاهم از اسرار دل
غافل نیم از کار دل،وزکار دنیا غافلم
در عشق ومستی داده ام، بود ونبود خویشتن
ای ساقی مستان بگو، دیوانه ام یا عاقلم
چون اشک میلرزد دلم ،از موج گیسویی رهی
با آنکه در طوفان غم ،دریا دلم دریا دلم
اگر رهی از وعده خلافی ها و گوش به فریاد نکردن های یارش مینالد که:
رهی از ناله ام خون میچکد اما نمیدانم
که آن بیدادگر گوشی به فریادم کند یانه
احمد ظاهر از آزادگی ووارستگی دیوان رهی الهام میگیرد که :
برخاطر آزاده غباری زکسم نیست
سروی چمنم شکوه یی از خار وخسم نیست
از کوی تو بی ناله وفریاد گذ شتم
چون قافله عمر نوایی جرسم نیست
افسرده ترم ازنفس باد خزانی
کان نوگل خندان نفسی همنفسم نیست
صیاد زپیش آید وگرگ اجل از پی
آن صید ضعیفم که ره پیش وپسم نیست
بیحاصلی وخواری من بین که در این باغ
چون خار به دامان گلی دسترسم نیست
امشب رهی از میکده بیرون ننهم پای
آزرده دردم دوسه پیمانه بسم نیست
احمد ظاهر با الهام از اوراق دیوان رهی ازجفای خاروگل چمن، رخت ازدمن همچون نسیم چمن کشیده از قول رهی روایت میکند که:
بسکه جفا زخار وگل، دید دلی رمیده ام
همچون نسیم از این چمن، پای برون کشیده ام
شمع طرب زبخت ما، آتش خانه سوز شد
گشت بلای جان من ،عشق به جان خریده ام
حاصل دور زندگی، صحبت آشنا بود
تاتو زمن بریده ای، من زجهان بریده ام
تا به کنار من بودی ،بود به جا قرار دل
رفتی ورفت راحت از خاطر آرمیده ام
تا تو مراد من دهی ،کشته مرا فراق تو
تاتو به داد من رسی ،من به خدا رسیده ام
چون به بهار سر کند ،لاله زخاک من برون
ای گل تازه یاد کن ،از دل داغدیده ام
یازره وفا بیا، یازدل رهی برو
سوخت در انتظار تو، جان به لب رسیده ام
تاثیر کلام رهی را بر احمد ظاهر از این زاویه به خوبی میتوان درک کرد که فضای روحی احمد ظاهر مانند یک پیانوی در انتظار ریختن ترانه جانانه وعاشقانه بود که حقا استاد رهی معیری ازطبع وقاد وقریحه شادش در آن تصنیف هایی را ریخت که پژواک سرمدی آن از حنجره طلایی احمد ظاهر اکنون از نسلی به نسلی آن را حکایت و روایت میکند.Ÿ

معرفی کتاب



با آنکه حرف های زیادی در مورد زندگی و سرود های هنرمند نامدار موسیقی افغانستان احمد ظاهر از زمان مرگش تا امروز گفته شده و هر کس از دید خود به او نگاه کرده است، در این اواخر کتابی تحت عنوان صدای قرن از چاپ بر آمد. کتاب صدای قرن که تدوین آن توسط محمد هارون خراسانی گرد آوری شده، جوانی که همیش کوشیده تا از هواداران هنرمند نامی افغانستان احمد ظاهر باشد و به نوبه خود تا آخرین لحظه در خدمت احمد ظاهر باشد.
نسخه سوم کتاب صدای قرن، با طرح پشتی زیبا و ویرایش و اضافات جدید است که سروده های مکمل هنرمند نامدار موسیقی افغانستان احمد ظاهر میباشد.
و به گفته تدوین گر کتاب صدای قرن:
«در این چاپ و ویرایش اشعار تازه و آهنگ هایی که تازه به دستم رسیده همراه است از سوی دیگر نظر تمامی خوانندگانی را که در چاپ قبلی ایراد داشتند در نظر گرفته ام.»
همچنان تدوین گر به این اشاره کرده که کوشش زیاد شده تا تمام آهنگ های احمد ظاهر در این جا جمع شود اما جمع آوری کامل ترانه های احمد ظاهر کاری دشوار است. بسا از آهنگ های او هنوز نزد اشخاصی موجود است، اما دسترسی بدان ها زمان می خواهد.
به امید آنکه در چاپ بعدی صدای قرن شاهد سروده های تازه که تا هنوز در این مجموعه به چاپ نرسیده، باشیم.Ÿ

سیمای سینمایی احمد ظاهر

شماره 80 و 81/شنبه 28 جوزای 1390/18 جون 2011

نوشته: موسی رادمنش هنرپیشه، کارگردان و سناریست

ستاره پر درخشش و عندلیب خوش خوان با شور و شوق، عشق و محبت که در آوان جوانی داشت که با صدای گیرا و دلنشینش طرب می آفرید و چنگ به دل ها میزد، احمد ظاهر، در محافل مکتب و گروه جوانان ظاهر میشد، او هر باریکه ظاهر میشد، دسته جمعی آوازش نعره میکردند، احمد ظاهر، بلبل حبیبیه چه خوش و دلنشین میخواند و از خود خاطره هایی به ماندگار میماند। جوانان مکتبی و لیسه ها او را، بنام بلبل حبیبیه صدا زده گرامی اش میداشتند.
احمد ظاهر بلبل حبیبیه خوش درخشید، آرام، آرام بال و پر گشود و با اجرای آهنگهایش راه به دل ها باز کرد.
بعد از فراغت از لیسه حبیبیه با استفاده از یک بورس تحصیلی راهی کشور هندوستان، سرزمین رقص و موسیقی گردید. احمد ظاهر جوان با ذوق و سرشار از استعداد خدا داد در رشته آواز خوانی که خداوند (ج) برای او یک حنجره طلایی داده بود، با تماس هنرمندان موسیقی هندوستان خواهش آموزش موسیقی را نمود.
احمد ظاهر با جمعی جوانان افغان، خاصتاً همنوایی با استاد توریالی شفق شخصیت ارزشمند سینمای کشور، در روزگار تحصیل در هندوستان که آقای شفق در پونه انستیتوت به تحصیل مصروف بود، این دو جوان مبتکر با ذهنیت اینکه احمد ظاهر در زمینه هنر موسیقی و آقای شفق در رشته سینما (هنر مونتاژ) را میآموختند، با موسیقیدانهای هند و آواخوان های هند آشنایی حاصل کرده شب ها به آواز خوانی میپرداختند، هنرمندان موسیقی هندوستان از استعداد سرشار احمد ظاهر به توصیف پرداخته، آینده درخشان را به احمد ظاهر نوید میدادند.
سپس احمد ظاهر پس از برگشت به وطن مأمور در ریاست افغان فلم گردیده در شعبه سوند یا صدا گذاری مصدر خدمت گردید و در همان زمان به همدستی فلمبرداران ریاست افغان فلم وقت، چند جلوه تصویر را از حرکات زیبا و جذاب و همه پسند احمد ظاهر تصویر برداری نمودند که در استاک افغان فلم موجود و در چند آهنگ احمد ظاهر از آن تصاویر، استفاده گردیده است.
این هنرمند و شخصیت صمیمی در عالم موسیقی که از زمان جوانی به آواز خوانی پرداخت و از آهنگ های پر شور که نهایتاً از استعداد خود جوش برخوردار بوده برای نسل نو و راهیان هنر موسیقی در کشور ما و کشور های ایران، تاجکستان، هندوستان و پاکستان لوگو و سمبول آموزش و خلاقیت شد، اکثراً آواز خوانان در کنسرت های خود مشتاقانه و عاشقانه از شخصیت، استعداد خلاق و صمیمی و پر توان و توانمند احمد ظاهر یاددهانی کرده بقول هارون راعون شاعر افغان مقیم تاجکستان:
احمد ظاهر یکی از نماد هایی است که وحدت فرهنگی و هنری ما را به نمایش گذاشته است.
فرقت سعید آواز خوان تاجک می گوید:
«هنر احمد ظاهر در سبک آواز خوانی بیشتر هنرمندان تاجک محسوس است. من چون هنرمند در مکتب استاد احمد ظاهر آواز خوانی کردم، بدین منوال محبوبیت هنر و شخصیت صمیمی احمد ظاهر از مرزها گذشته، ترانه ها و آهنگ های قشنگ و والای او روی زبان، نُقل مجلس مردم، خانواده ها و جوانان گشته است.
پس احمد ظاهر هنرمند خود جوش، مستعد، استوار، با آواز گیرا و با سر، شهرت ملی و جهانی کسب نموده است که سرتاج موسیقی آماتور افغانستان بوده و به باور من هر آهنگ و صدای دلکش او طنین گوش های شنوا بوده و هر شنونده آواز دایماً بر احمد ظاهر مرحبا میفرستد که این حالت تا هنوز هم تازه گی خود را دارد» احمد ظاهر با هنر آواز خوانی خود جاودانه در قلوب مردم، حضور گرم داشته تا نسل های بعد نیز فراموش نمیشود و در کشور تا هنوز بدیل نیافته است.
افسوس و دریغ که احمد ظاهر در میان ما نیست اما خاطره و آهنگ های او جاودانه گی داشته و تمامش به شایستگی همچو آقتاب درخشش دارد.Ÿ
روحش شاد باد!
و یادش گرامی باد!

۱۳۹۰ خرداد ۴, چهارشنبه

توزیع جوایز کن؛ جشنواره سینمایی در سایه سیاست

جشنواره کن، مهمترین رویداد سینمایی جهان روز یکشنبه 22 می پس از یازده روز به کار خود پایان داد. نشان «نخل طلایی» که مهترین جایزه این جشنواره است، به یک فلم آمریکایی به نام «درخت زندگی» به کارگردانی ترنس مالیک تعلق گرفت.

امسال جشنواره کن زیر سایه دو رسوایی بزرگ به پایان رسید: اول دستگیری دومنیک استراوس کان، رییس صندوق بین المللی پول و نامزد حزب سوسیالها در انتخابات آینده فرانسه به اتهام تعرض جنسی بر یک خدمه هوتل در نیویارک، دوم اظهارات لارس فون تریه، کارگردان دنمارکی که در یک نشست خبری در کن گفت: «من نازی هستم»؛ هر چند آقای فون تریه بعداً عذرخواهی کرد ولی سخنان او برای یک هفته تمام حوادث دیگر فستیوال را تحت الشعاع قرار داد.
روزی که دومنیک استراوس کان بازداشت شد چهارمین روز فستیوال بود. خبر بازداشت او مثل یک بمب در رسانههای فرانسوی انفجار کرد و رسانهها توجه شان را از کن به نویارک معطوف کردند و حتا تا هنوز اکثر روزنامههای اصلی فرانسه سرخط اخبار شان این رسوایی بزرگ، یعنی اتهام تجاوز جنسی است.
جنجال استراوس کان هنوز فروکش نکرده بود که کارگردان عجیب دنمارکی در روز 19 می با سخنانش درباره این که او هیتلر را درک میکند و به نازیها تعلق دارد، آتش به خیمه فستیوال زد. در غرب اظهارات ضدیهودی جرم بزرگی است و حتا به قصد شوخی هم نمیتوان به قربانیان هلوکاست توهین کرد. مسوولین فستیوال طی بیانیهای لارسن فون تریه را «عنصر ناخوشایند جشنواره کن» خواندند و او را از جشنواره امسال اخراج کردند، هرچند فلم او «مالیخولیا» همچنان در بخش مسابقه جشنواره به نمایش درآمد.
رابرت دو نیرو، بازیگر بزرگ آمریکایی امسال ریاست هیات داوران جشنواره کن را به عهده داشت. او با عجله نام برنده نخل طلایی جشنواره را اعلام کرد ولی چون ترینس مالیک کارگردان فلم «درخت زندگی» بسیار آدم شرمگین است، در فستیوال حضور نداشت و جین فوندا، بازیگر کهنه کار آمریکایی به نمایندگی از او جایزه اش را دریافت کرد.
کریستین دانست، بازیگر اصلی فلم «مالیخولیا» جایزه بهترین بازیگر زن را دریافت کرد و ژان دوژاردین، بازیگر فلم «هنرمند» جایزه بهترین بازیگر مرد امسال را به خانه برد. فلم «هنرمند» به کارگردانی میشل هزاناویشیز به سیاق فلمهای دوران صامت سینما بدون دیالوگ و به شکل سیاه و سفید ساخته شده است.
دومین جایزه مهم فستیوال به نام «جایزه بزرگ» به طور مشترک به دو فلم یکی «روزی روزگاری در آناتولیا» (نوری بیلگ) از ترکیه و «طفلی با بایسکل» (برادران داردن) تعلق گرفت. جایزه بهترین کارگردانی را امسال یک دنمارکی دیگر به نام نیکولاس وندینگ رفن به خاطر فلم «رانندگی» از آن خود کرد.
جایزه ویژه هیات داوران امسال به «پولیس»، یک فلم جنایی به کارگردانی یک زن از فرانسه، تعلق گرفت. همیشه حضور زنان در کن مایه جنجال بوده است. در مهمترین بخش فستیوال که بخش مسابقه است، سال گذشته فقط یک زن کارگردان حضور داشت، اما امسال چهار زن راه یافته بودند. این جایزه احتمالاً تا حدودی به خاطر راضی نگهداشتن سینماگران زن اهدا شده است؛ چون بسیار کسانی که خود فلم را دیده اند، آن را تقلیدی از سریال آمریکایی «نظم و قانون» یافته اند.
از ایران، امسال فلم «به امید دیدار» از محمد رسولف در بخش «نوعی نگاه» جشنواره به نمایش درآمد و توانست جایزه کارگردانی را از آن خود کند. این فلم درباره یک زن وکیل است که میخواهد از ایران خارج شود. خود آقای رسولف به خاطر عقاید سیاسیاش ممنوع الخروج است و اجازه ترک ایران را ندارد. این جایزه را خانم رسولف در کن دریافت کرد.
پس از سال 2004 که فلم «خاک و خاکستر» از عتیق رحیمی به نمایندگی از افغانستان در جشنواره کن حضور یافت و توانست جایزهای هم دریافت کند، سینمای افغانستان حضور چشمگیری در این جشنواره نداشته است. فقط فلمهای تولید شده در آتلیه وران کابل، در بخش خارج از مسابقه کن در سال 2008 یکبار به نمایش در آمدند.
کن قبله سینماگران دنیا است. در دنیای سینما، جایزه آمریکایی اسکار برای به دست آوردن شهرت و پول در جایگاه بلندتری قرار دارد؛ ولی فلمسازان، جشنواره کن را به خاطر توجهاش به هنر و خلاقیت سینمایی بیشتر میپسندند. از همین روست که بسیاری از کارگردانهای سینما نخل طلای کن را با مجسمه طلایی اسکار بدل نمیکنند. نویسنده: علی کریمی

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۰, سه‌شنبه

درخشش افغانستان در مسابقات جهانی تکواندو با مدال برنز نیکپا



مهدی رستم پور






در بیستمین دوره رقابت های جهانی تکواندو به میزبانی کره جنوبی، روح الله نیکپا از افغانستان مدال برنز وزن ۶۸ کیلوگرم را نصیب خود کرد।




این در حالی است که دیگر نمایندگان افغانستان نیز با کسب پیروزی های پی درپی مقابل رقبای خود، همگی در آستانه کسب مدال در مرحله یک چهارم نهایی از دور رقابت ها حذف شده اند.
موفقیت های تکواندوی افغانستان مقطعی نبوده است و با مدال های نثار احمد بهاوی از بازی های آسیایی دوحه تا مسابقات جهانی ۲۰۰۷ در چین، از المپیک پکن با مدال نیکپا تا رقابت های جهانی ۲۰۰۹ کپنهاگ با درخشش محمد حیدری و حسن رضایی، تا بازی های آسیایی گوانگجو و موفقیت مجدد نثار احمد بهاوی و سرانجام مسابقات جهانی ۲۰۱۱ کره جنوبی تداوم داشته است که حاکی از
در رقابت های امسال، روح الله نیکپا ابتدا ۱۳-۷ بر دوریان الکساندر از ترینیداد و توباگو غلبه کرد و سپس اریک اوسورنیو از مکزیک را ۸-۴ شکست داد.
این تکواندوکار با تجربه و عنوان دار، در مرحله یک هشتم نهایی نیز در دیداری نزدیک، بات سیزارتا از کانادا را ۷-۶ پشت سر گذاشت.
اما مهم ترین پیروزی او در یک چهارم نهایی رقم خورد که برای قطعی کردن مدال برنز، محمد ابو لیبده از اردن را با نتیجه ۷-۴ پشت سر گذاشت تا مدال برنز خود را مسجل کند.
ورزشکار ۲۴ ساله افغانستانی در مرحله نیمه نهایی با حساب ۱۲-۵ به محمد باقری معتمد قهرمان سال ۲۰۰۹ جهان در کپنهاگ باخت.
در فینال این وزن، ضروت تازه گل از ترکیه با نتیجه ۹-۸ از سد باقری معتمد گذشت و طلا گرفت. روح الله نیکپا از افغانستان و مارتین استامپر از انگلستان نیز به اتفاق، روی سکوی سوم رقابت ها ایستادند.
تاریخ ساز ورزش افغانستان
روح الله نیکپا نقشی تاریخی در ورزش کشورش دارد. او سه سال قبل در المپیک پکن و در وزن ۵۸ کیلوگرم یعنی ۱۰ کیلو کمتر از وزن کنونی اش، روی سکوی سوم ایستاد تا اولین مدال تاریخ ورزش افغانستان در بازی های المپیک را به گردن بیاویزد.
او در آن بازی ها ابتدا مقابل تونکات لونت از آلمان پیروز شد. اما در بازی بعدی مقابل گیلرمو پرز از مکزیک با نتیجه ۲-۱ شکست خورد.
نیکپا با همین نتیجه بر هاروی مایکل از انگلستان غلبه کرد و پیروزی بعدی اش مقابل خوان آنتونیو راموس از اسپانیا، وی را به سکوی سوم المپیک رهنمون کرد.
این اتفاق، بازتاب بی نظیری در افغانستان داشت و صدها نفر در فرودگاه کابل همراه با مقامات دولتی به استقبال او رفتند و جشن باشکوهی را برای قهرمان ملی شان رقم زدند.
به پاس مدال المپیک، هدایایی از حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان و برخی شرکت ها و سرمایه گذاران بخش خصوصی نصیب نیکپا شد.
در بازی های آسیایی گوانگجو، او پس از غلبه بر رقیب ازبکستانی اش در مرحله یک هشتم نهایی مغلوب نماینده تایوان شد و از دور مسابقات کنار رفت.
سایر نمایندگان افغانستان
در جریان مسابقات جهانی ۲۰۱۱ تکواندو، نثار احمد بهاوی دیگر نماینده سرشناس افغانستان در این رقابت ها در رقابت های وزن ۸۰ کیلوگرم، در آستانه کسب یک مدال جهانی دیگر متوقف شد.
او ابتدا از سد وینسنت داک از کنیا عبور کرد. مارلون آونیدو از قیلی پین نیز ۱۴-۶ مغلوب بهاوی شد. سباستین میچو از کانادا هم در گام بعدی به او باخت.
بهاوی در یک چهارم نهایی مقابل رامین عزیزوف از جمهوری آذربایجان قرار گرفت و با نتیجه ۰-۰ مغلوب رقیب خود شد. همین پیروزی خفیف، عزیزوف را به مدال برنز جهان رساند.
در وزن اول هم عبدالوهاب زازایی بخت زیادی برای کسب مدال داشت . او مقابل قهرمان این وزن به تساوی ۸-۸ رسید اما خودش نصیبی از مدال ها نبرد. عبدالوهاب زازایی ابتدا سمیر آیدینوف از آذربایجان را مغلوب کرد. سپس مقابل سزار مارتینز از دومنیکن به پیروزی رسید. فلاوین فوره از فرانسه هم در برابر زازایی تسلیم شد.
زازایی در نبرد برای راهیابی به نیمه نهایی، با نتیجه ۸-۸ مغلوب چوت چاوال تایلندی شد تا از دور مسابقات کنار برود. فرد پیروز در پایان رقابت ها مدال طلا را نصیب خود کرد.
در ۵۸ کیلو، محمود حیدری نایب قهرمان مسابقات جهانی ۲۰۰۹ دانمارک هم در آستانه کسب مدال متوقف شد. او ابتدا موسی سیسه از فرانسه را به زانو در آورد. سپس یارلونه استیپه از کرواسی را پشت سر گذاشت. مارسیو از برزیل نیز چاره ای جز تسلیم مقابل حیدری نداشت.
حیدری برای مسجل کردن مدال برنز به یک پیروزی دیگر احتیاج داشت اما با نتیجه ۴-۳ به ریو براگانچیا از پرتغال باخت. فرد پیروز، خود روی سکوی نایب قهرمانی رقابت ها ایستاد

۱۳۸۹ بهمن ۱۲, سه‌شنبه

وبلاگ صد در صد مفید است

شماره 79/دوشنبه 11 دلو 1389/31 جنوری 2011
گفتگوی بابک سیاووش با رویا زمانی خبرنگار رادیو آشای صدای امریکا:
رویا زمانی: آقای بابک سیاووش شما اگر در باره اهمیت وبلاگ برای ما معلومات بدهید؟
بابک سیاووش: وبلاگ نویسی درحقیقت یاداشت فردی به روی وب است هرفرد درصورت داشتن انترنت میتوانند یک صفحه ی شخصی رابرای خود رایگان ایجاد کند. ودیدگاه های خود را در قالب وبلاگ بیان کند اما درافغانستان با توجه به سطح پائین سواد وعدم دسترسی جوانان به انترنت و نبود پدیده وبلاگ نویسی در امکان کس های است که در سطح نخبه هستند، یعنی در سطح تمام جوانان نیست به خاطر رشد این پدیده باید دولت وموسساتی که دراین راستا کار میکنند بیشتر کاربکنند تا این پدیده را بشناسانند به جوانان تا جوانان بتوانند از این پدیده به شکل درست استفاده کنند.
دراین اواخر ما درافغانستان شاهد سانسور انترنتی هستیم که چندی پیش شماری از باشگاه های انترنتی که درآن مردم میتوانستند به انترنت دسترسی پیدا کنند از سوی وزارت اطلاعات وفرهنگ افغانستان ووزارت مخابرات افغانستان بسته شد ودلیلش را مراجعه جوانان به سایت های غیر اخلاقی گفتند اگر این باشگاه ها نباشند جوانان نمی توانند به انترنت دسترسی پیدا بکنند ودیدگاه های خود را بیان بکنند آنچه دارند ابراز بکنند کس های از انترنت درافغانستان استفاده میکنند که سطح سواد شان بالا است به زبان انگلیسی آشنا هستند اما کسانیکه دسترسی به انترنت ندارند وسطح سواد شان پائین است وبلاگ را نمی شناسند . تقاضای من از موسسات وسرویس های وبلاگ دهی اینست که موسسات وسرویس های وبلاگ دهی بیشتر دراین زمینه کار کنند وبه جوانان وبلاگ دهند تا جوانان افغانستان به این پدیده آشنا شوند قسمیکه درایران سرویس های وبلاگ دهی”پرشین بلاگ” و “بلاگفا” است ودر کشور های دیگر نیز این سرویس ها وجود دارد، سرویس های” بلاگ اسپات” ” ورد پرس” وغیره اگر دولت بیشتر کاربکند وسرویس های وبلاگ دهی را درخدمت جوانان قرار دهد بهتر خواهد بود با سهولت های انترنتی چیزیکه بیشتر و باید دولت انجام دهد که به این وسیله سطح آگاهی جوانان بالا برود و بفهمند بشناسند وبلاگ را، باید باشگاه های انترنتی ساخته شود از طرف دولت رایگان، تاجوانان مراجعه کنند به آنجا و به انترنت دسترسی پیدا کنند به پدیده های وبلاگ وفیس بوک .
رویا زمانی: آقای سیاووش به نظر شما چقدر وبلاگ ها مفید است؟
بابک سیاووش: صد درصد مفیداست وقتی یک جوان به یک وبلاگ وارد می شود اگر آن وبلاگ وبلاگ هنری است آنچه از هنر میخواهد بگیرد میتوانند استفاده بکنند. اگر آن وبلاگ وبلاگ سیاسی است تمام مسایل سیاست روز در آن باز تاب داده می شود واگر وبلاگ اقتصادی باشد میتواند برای بلند بردند معلومات اقتصادی خود ازآن استفاده کند وصددرصد در رشد ظرفیت جوانان و بلند بردن معلومات شان بسیار مؤثر وکارا است.
رویا زمانی: درباره ی وبلاگ خود بگوئید آقای سیاووش؟
بابک سیاووش: وبلاگ من یک وبلاگ هنری است به نام “وبلاگ گذرگاه هنر” که من بیشتر مسایل هنری را در وبلاگ خود مطرح می سازم، همان هفت شهر را وبلاگ من در خود دارد و بیشتر مسایل را که من در وبلاگ خود بیان می کنم در باره هنر موسیقی , سینما, تیاتر, خط ,رسم ,عکس وغیره است در وبلاگ من بیشتر بخش هایش را درباره ی هنرمندان موسیقی افغانستان اختصاص دادیم در باره ی زندگی وکار های هنری شان است.
رویا زمانی: جهان سپاس وتشکر ازشما؟
بابک سیاووش: سپاس از شما هم.

۱۳۸۹ بهمن ۵, سه‌شنبه

ستاره ایکه در آسمان مطبوعات کشور نیکو درخشید و حایز جایزه شد

یاد آوری:تحت عنوان فوق در گرامیداشت از در یافت تقدیر نامه در جه سوم صفحه ی مبارزه با ایدز ارمغان ملی که متصدی آن بابک سیاووش میباشد مجله بلی ار گان نشراتی معینیت جوانان وزارت اطلاعات وفرهنگ مصاحبه با بابک سیاووش انجام داده که به توجه خوانندگان میرسد:

بابک سیاووش چهره ممتاز و خبرنگار جوان مستعدیکه با کار شایسته مطبوعات اش در آسمان مطبوعات کشور درخشید بتاریخ 4 عقرب از سوی موسسه فیوچرز گروپ، وزارت اطلاعات و فرهنگ، صحت عامه تقدیر نامه مقام سوم را در میان دیگر نشرات چاپی کشور بخاطر انعکاس مطالب آگاهی از ایدز و اچ آی وی به نشریه آزاد و ملی (ارمغان ملی) مطالب داغ روز را به شیوه خاص رسانیده و بالاثر تلاش آن اقبال چاپ میفت و در محراق توجه قرار گرفت ما این موفقیت را به جناب محترم داود سیاووش شخصیت مدبر و مدیر مسوول و صاحب امتیاز ارمغان ملی و دست اندرکاران شان، خاصتاً به جوان عزیز و پر کار بابک سیاووش تبریک میگویم.
جهت آگاهی عزیز خوانندگان برسانیم که بابک سیاووش کار مطبوعاتی اش را از صنف هفتم با ارسال مطالب برای اطفال آغاز کرده، آرام، آرام رشد نمود و طی پرسش اظهار میدارد: من با سعی و تلاش و علاقمندی که به مطبوعات دارم، آرزومندم، ژورنالیست باشم که داغ ترین مطالب روز را جمع آوری و جالب ترین آنرا بشکل بهتر آن انعکاس دهم و در ردیف ژورنالیستان مبتکر قرار گیرم و ضمناً یک همکار قلمی خوب برای مجله (بلی) ارگان نشراتی معینیت امور جوانان باشم.

۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

ناسا 2012 را چرندترین فلم علمی تاریخی لقب داد

شماره 78/یکشنبه 26 جدی 1389/ 16 جنوری 2011
در جريان كنفرانسي كه اخيرا در كاليفرنيا برگزار شد، گروهي از دانشمندان سازمان ناسا در آمريكا فيلم علمي خيالي «۲۰۱۲» ساخته رولند امريك را از نظر علمي چرندترين فيلم تاريخ سينما معرفي كردند.
به نوشته روزنامه بريتانيايي گاردين، فيلم ۲۰۱۲ كه فيلمي تخيلي درباره حوادث طبيعي و ويراني كره زمين است از نظر فروش در گيشه نسبتا موفق بود. بودجه ساخت اين فيلم كه در سال ۲۰۰۹ به روي پرده رفت حدود ۲۰۰ ميليون دلار بود، ولي از محل فروش تکت بالغ بر ۸۰۰ ميليون دلار درآمد از آن كسب شد.
حوادث اين فيلم كه در روز بيست و يكم دسامبر سال ۲۰۱۲ اتفاق ميافتد بازگويي احيا رابطه زناشويي يك زوج است و در شرايطي اتفاق ميافتد كه كره زمين در معرض خطر نابودي كامل قرار ميگيرد. دليل نابودي كره زمين انتشار مواد سمي ناشناخته در جو كره زمين عنوان ميشود كه اولين بار در يك منطقه تفريحي كه محل اقامت اين زوج است مشاهده ميشوند.
مديران بخش مطالعات جوي ناسا در اين كنفرانس اعلام كردند: «اين فيلم يكي از نمونه هاي بارز بي توجهي به علم و ارائه نادرست مفاهيم علمي در هاليوود است. تهيه كنندگان اين فيلم در حقيقت از نگراني افكار عمومي در مورد «احتمال پايان حيات» بر روي كره زمين بهره برداري كرده اند.»
بنا بر تقويم تمدن ماياها كه ساكنان باستاني منطقه مركزي قاره آمريكا بودند حيات بر روي كره زمين در تاريخ ۲۱ دسامبر سال ۲۰۱۲ بالكل از ميان ميرود.
روزنامه گاردين يادآوري ميكند كه يكي از دلايل تمركز ناسا روي كاستيهاي اين فيلم از نظر علمي و صحت و سقم آن ظاهرا انبوه نامه هايي است كه اين موسسه از مردم در همين زمينه دريافت كرده است.
به گفته مسئولان ناسا، در يك سال اخير كه از زمان پخش اين فيلم ميگذرد اين سازمان تعداد زيادي نامه از سوي مردم كه نگران پايان حيات كره زمين هستند دريافت كرده است. به همين خاطر مسئولان ناسا ناگزير شده اند كه وبسايتي جداگانه براي روشنگري در مورد اين شايعات و خرافات راه بيندازند. ناسا در گذشته هيچ گاه مجبور نشده بود كه به «يك چنين شكل سازمانيافته اي» با خرافات به ظاهر علمي مبارزه كند.
به نوشته روزنامه گاردين، در اين كنفرانس دانشمندان ناسا همچنين تعداد ديگري از فيلم هاي علمي خيالي را به خاطر كاستيها و ضعفشان از نظر علمي مورد انتقاد قرار داده اند، از جمله «پسفردا»، «روز ششم»، «واكنش زنجيرهاي» و «آتشفشان».
كارشناسان ناسا همچنين گرچه پيشتر به نوعي مضمون فيلم «آخرالزمان» يا آرماگدون با بازي بروس ويليس را تاييد كرده بودند، در اين كنفرانس علمي نام اين فيلم را هم در فهرست توليدات بي پايه و اساس هاليوود قرار دادند.Ÿ

با هوش ترین فرد دنیا در چند قرن اخیر؟!

شماره 78/یکشنبه 26 جدی 1389/ 16 جنوری 2011
از آنجا که ضریب هوشی انسان های معمولی بین ۸۵ تا ۱۱۵ است، فردی که ضریب هوشی ۲۵۰ داشته باشد، قطعا نابغه محسوب می شود.
ویلیام جیم سایدیس، باهوش ترین فرد تاریخ بود که توانست در یک سالگی بنویسد، در ۵ سالگی به ۵ زبان رایج دنیا صحبت کند و در ۱۱ سالگی استاد دانشگاه هاروارد شد. سایدیس در سال ۱۸۹۸ در آمریکا به دنیا آمد و در سن ۴۶ سالگی نیز از دنیا رفت.
او توانایی خارق العاده ای در یادگیری ریاضیات و زبان داشت. اولین بار به خاطر رشد مغزی زود هنگام نامش بر سر زبان ها افتاد و بعدها به خاطر تمرکز بر روی ذهنش به شهرت رسید اما در نهایت خود را از انظار عمومی دور کرد و از ریاضیات هم دلزده شد ریاضیات نیز عقب کشید و با چندین نام مستعار مطلب می نوشت. از دیگر ویژگی ها او این است که می توانست در ۱۸ ماهگی نیویورک تایمز بخواند و در ۸ سالگی به ۸ زبان صحبت کند. جالب اینکه بعدها خودش زبان دیگری را به وجود آورد که نامش را VENDERGOOD گذاشت.
ناگفته نماند، ضریب هوشی انسان های نابغه بین ۱۵۵ تا ۲۰۰ است ولی سایدس در این زمینه رکورد باهوش ترین های دنیا را شکسته است. برای نمونه بد نیست بدانید که ضریب هوشی گالیله را ۱۸۰ تخمین می زنند و ضریب هوشی بیل گیتس بنیان گذار شرکت نرم افزاری مایکروسافت نیز ۱۶۰ است.Ÿ
انترنت