از لحظه یی که برایم ثابت شد دموکراسی و آزادی بیان را در افغانستان باد آورده و باد با خود خواهد برد!
از لحظه یی که فهمیدم با یک سویچ شامپیون های آزادی بیان میتوانند وبلاگی را برای همیش از نظر ها غایب کنند!
از لحظه یی که احساس کردم شامپیون های آزادی بیان میتوانند وبسایتی را به بهانه ی کوچکی ببندند !
از لحظه یی که درک کردم شامپیون های آزادی بیان فیس بوکی را میتوانند با یک چشم به هم زدن بدزدند!
از لحظه یی که متوجه شدم شامپیون های آزادی بیان ایمیلی را میتوانند هر لحظه با تغییر پسورد از کنترل صاحبش خارج سازند!
تصمیم گرفتم بر کلیه اشکال وبلاگ و وبسایت و فیس بوک و ایمیل این فضای مجازی لعنت گفته برای همیش
از آن خارج شوم.
آه! ای کسانی که فریب این فضای دروغین را خورده اید، آگاه باشید و بدانید که سردمداران و سازندگان و گردانندگان این فضای غیر واقعی در حالیکه به دست شما نا آگاهانه قفلی بنام ایمیل میدهند، به کسان دیگری آگاهانه کلیدی بنام پسورد میسازند و آنکه به شما صفحه یی بنام فیس بوک میسازد به دست آن دیگری چیزی بنام هکر میسازد.
بیایید از این فضای دروغین وبسایت و وبلاگ و فیس بوک و ایمیل خارج شویم و سرنوشت خودرا بدست این فضای لایتناهی غیر قابل کنترل ندهیم و سر به گریبان برده در فضای واقعی قلم را به روی کاغذ واقعی به حرکت آورده حق را از باطل و دروغ را از راست جدا سازیم.
در کشوری که سایت های پورنو، انفجار، انتحار و سر بریدن انسان آزاد است و در مقابل وبلاگ ها و وبسایت های انتقاد گر بی کفایتی ها، رشوه گیری ها، اختلاس ها، جنایت ها، قساوت ها، عطالت ها، بیکاری ها و کم کاری ها شامل بلک لیست میشود شما چگونه میتوانید به این فضای دروغین اعتماد کنید و سرنوشت تان را بدست چیزی و کسی بگذارید که اصلاً نه فریادتان به درگاهش میرسد و نه مسیر کهکشانی آن را تعقیب کرده میتوانید.
یادتان باشد که کتاب های بزرگی چون( افغانستان در مسیر تاریخ )نه در وبلاگ و وبسایت و کاغذ های آرت پیپر و مطابع مدرن بلکه در سیاه چاه ها نوشته شده اند.
زنده باد قلم! زنده باد حقیقت! مرگ بر مجازی نویسی، مجازی گویی، ساحری و دروغ پراگنی!
داود سیاووش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر