شماره 142/ پنجشنبه 28 سنبله 1392/ 19 سپتمبر 2013
کوه بچه
از نظر جامعه شناسی لحظات و نقاطی وجود دارند که در جوامع بشری با دست زدن از زوایه ی مثبت یا منفی به آن میتوان کشوری را همزمان چون سویچ برق روشن نمود و یا بر عکس انفجار داد و نابود کرد. لحظه ی دست بردن به این سویچ را از زوایه ی مثبت، حساس ترین لحظه و دست زدن به سویچ حریف را برای تخریب، ضعیف ترین نقطه مینامند.
مردم افغانستان که از شنیدن اتهامات قاچاقبر مواد مخدر، دهشت افگن، انفجاری و انتحاری و فاسد اداری جان به لب رسیده و تا نقطه ی انفجار یک نفرت از این اصطلاحات طی سالهای اخیر رنج میبردند، با شنیدن کوبیدن دروازه ی گل فوتبال در جام جنوب آسیا چنان احساساتشان انفجار کرد که هفت پشت، ارباب قدرت به خواب رفته را بیدار کرد و سیمای مردم یکباره از کران تا کران افغانستان چون غنچه از خبر کوبیدن دروازه ی گل کشور های پاکستان، بوتان، مالدیف و بالاخره هندوستان شگفت و هنگامه خوشی و سرور پیر و جوان، خورد و کلان، زن و مرد، والی و جوالی و کارگر و رهبر یکباره در نیمه های شب کشور را به جوش و خروش آورد.
تجربه نشان داده که طی ده سال اخیر با وجود زمینه ی فوق العاده مساعد اجتماعی، سیاسی و فرهنگی هیچ سیاستمدار، هیچ حزب، هیچ گروه، هیچ تنظیم اعم از چپ و راست و میانه رو و تندرو نتوانست شعاری را استخراج کند که با آن حد اقل اعضای گروه و تنظیم و حزب و سازمان و علاقمندان خود را با یکصدا جمع نماید و هیچ تیوریسن و نظریه پرداز با وجود گزافه ها و لاف هایی که بافتند از زاویه ی شرق و غرب و چپ و راست نتوانست فورمولی را مطرح کند که همزمان به دل همه ی مردم افغانستان چنگ بزند.
آنچه جوانان تیم ملی فوتبال افغانستان به دولتمردان، سیاستمداران، سیاست بازان، و جهیز گران سیاسی آموخت اینست که:
1- مردم افغانستان در افتخارات به اقتدار کشیدن غرور ملی در مقیاس جهان از الف تا یا و از کی تا مه چون جسم واحد عمل میکنند و چون فکر واحد می اندیشند و به تفرقه افگنی های سیاست بازان اصلاً گوش نمیدهند.
2- مردم هیچ قالب و چوکات تحمیلی را در هیچ عرصه، منجمله سپورت نمی پذیرند و هیچکس استعداد های جوانان را مخفی نگهداشته نمیتواند.
3- دولتمردان، سیاستمداران و اولیاء امور با انتباه از اندرز بزرگی که تیم ملی فوتبال افغانستان به آنان داد باید دست و آستین بر زده اقدامات ذیل را رویدست گیرند:
در شهر هفت میلیونی کابل حد اقل هفت باشگاه پنجاه هزار نفری ورزش در اطراف و اکناف شهر ساخته شود.
در نواحی نوزده گانه شهر کابل باشگاه های سپورت کوچکتر ایجاد گردد.
در هر ولایت یک باشگاه پنجاه هزار نفری و در هر ولسوالی و علاقه داری یک باشگاه سپورتی کوچکتر از آن اعمار گردد.
وسایل سپورتی از کمک دولت و جامعه جهانی به همه ی باشگاه های سپورتی، مکاتب و مراکز ورزشی بطور رایگان مساعدت شود.
به تربیه ی معلمین مسلکی سپورت توجه شود و مکاتب مسلکی ورزش در مرکز و ولایات انکشاف داده شود.
در بودیجه سال مالی کشور مبلغ قابل ملاحظه به رشد و انکشاف ورزش در افغانستان مدنظر گرفته شود.
برخورد بروکراتیک با فدراسیون ها در ادارات دولتی کنار گذاشته شود.
زمینه ی تماس مستقیم فدراسیون فوتبال و سایر فدراسیون ها با ارگان های مماثل جهانی مساعد شود.
کمک به ورزشکاران موسمی نبوده تابع سیستم اجراآت دولت شود.
به یاد داشته باشیم اگر به اندازه ی یک فیصد احساسات روز پیروزی تیم ملی فوتبال افغانستان در جام جنوب آسیا ده سال قبل مسوولان از جا می جنبیدند امروز توپ فوتبال افغانستان از دروازه ی گل بزرگترین کشور های جهان میگذشت.Ÿ
از نظر جامعه شناسی لحظات و نقاطی وجود دارند که در جوامع بشری با دست زدن از زوایه ی مثبت یا منفی به آن میتوان کشوری را همزمان چون سویچ برق روشن نمود و یا بر عکس انفجار داد و نابود کرد. لحظه ی دست بردن به این سویچ را از زوایه ی مثبت، حساس ترین لحظه و دست زدن به سویچ حریف را برای تخریب، ضعیف ترین نقطه مینامند.
مردم افغانستان که از شنیدن اتهامات قاچاقبر مواد مخدر، دهشت افگن، انفجاری و انتحاری و فاسد اداری جان به لب رسیده و تا نقطه ی انفجار یک نفرت از این اصطلاحات طی سالهای اخیر رنج میبردند، با شنیدن کوبیدن دروازه ی گل فوتبال در جام جنوب آسیا چنان احساساتشان انفجار کرد که هفت پشت، ارباب قدرت به خواب رفته را بیدار کرد و سیمای مردم یکباره از کران تا کران افغانستان چون غنچه از خبر کوبیدن دروازه ی گل کشور های پاکستان، بوتان، مالدیف و بالاخره هندوستان شگفت و هنگامه خوشی و سرور پیر و جوان، خورد و کلان، زن و مرد، والی و جوالی و کارگر و رهبر یکباره در نیمه های شب کشور را به جوش و خروش آورد.
تجربه نشان داده که طی ده سال اخیر با وجود زمینه ی فوق العاده مساعد اجتماعی، سیاسی و فرهنگی هیچ سیاستمدار، هیچ حزب، هیچ گروه، هیچ تنظیم اعم از چپ و راست و میانه رو و تندرو نتوانست شعاری را استخراج کند که با آن حد اقل اعضای گروه و تنظیم و حزب و سازمان و علاقمندان خود را با یکصدا جمع نماید و هیچ تیوریسن و نظریه پرداز با وجود گزافه ها و لاف هایی که بافتند از زاویه ی شرق و غرب و چپ و راست نتوانست فورمولی را مطرح کند که همزمان به دل همه ی مردم افغانستان چنگ بزند.
آنچه جوانان تیم ملی فوتبال افغانستان به دولتمردان، سیاستمداران، سیاست بازان، و جهیز گران سیاسی آموخت اینست که:
1- مردم افغانستان در افتخارات به اقتدار کشیدن غرور ملی در مقیاس جهان از الف تا یا و از کی تا مه چون جسم واحد عمل میکنند و چون فکر واحد می اندیشند و به تفرقه افگنی های سیاست بازان اصلاً گوش نمیدهند.
2- مردم هیچ قالب و چوکات تحمیلی را در هیچ عرصه، منجمله سپورت نمی پذیرند و هیچکس استعداد های جوانان را مخفی نگهداشته نمیتواند.
3- دولتمردان، سیاستمداران و اولیاء امور با انتباه از اندرز بزرگی که تیم ملی فوتبال افغانستان به آنان داد باید دست و آستین بر زده اقدامات ذیل را رویدست گیرند:
در شهر هفت میلیونی کابل حد اقل هفت باشگاه پنجاه هزار نفری ورزش در اطراف و اکناف شهر ساخته شود.
در نواحی نوزده گانه شهر کابل باشگاه های سپورت کوچکتر ایجاد گردد.
در هر ولایت یک باشگاه پنجاه هزار نفری و در هر ولسوالی و علاقه داری یک باشگاه سپورتی کوچکتر از آن اعمار گردد.
وسایل سپورتی از کمک دولت و جامعه جهانی به همه ی باشگاه های سپورتی، مکاتب و مراکز ورزشی بطور رایگان مساعدت شود.
به تربیه ی معلمین مسلکی سپورت توجه شود و مکاتب مسلکی ورزش در مرکز و ولایات انکشاف داده شود.
در بودیجه سال مالی کشور مبلغ قابل ملاحظه به رشد و انکشاف ورزش در افغانستان مدنظر گرفته شود.
برخورد بروکراتیک با فدراسیون ها در ادارات دولتی کنار گذاشته شود.
زمینه ی تماس مستقیم فدراسیون فوتبال و سایر فدراسیون ها با ارگان های مماثل جهانی مساعد شود.
کمک به ورزشکاران موسمی نبوده تابع سیستم اجراآت دولت شود.
به یاد داشته باشیم اگر به اندازه ی یک فیصد احساسات روز پیروزی تیم ملی فوتبال افغانستان در جام جنوب آسیا ده سال قبل مسوولان از جا می جنبیدند امروز توپ فوتبال افغانستان از دروازه ی گل بزرگترین کشور های جهان میگذشت.Ÿ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر