به یاد مبارز نستوه ضد نژاد پرستی نلسن ماندیلا
شماره 154/یکشنبه 24 قوس 1392/ 15 دسمبر 2013
نوشته: کارو
در مراسم یادبود و ادای احترام به رهبر فقیدافریقا، مبارز آزادیخواه و الگوی مبارزه با نژاد پرستی در سراسر جهان نلسن ماندلا هفتاد هزار نفر به شمول رهبران و سیاستمداران بزرگ دنیا شرکت ورزیدند.
به گزارش رسانه ها در این مراسم که در شهرک سوویتوی شهر ژوهانسبورگ افریقای جنوبی برگزار شده بود بزرگانی چون بانکی مون دبیرکل سازمان ملل، حامد کرزی رییس جمهور افغانستان، بارک اوباما رییس جمهور امریکا، دیوید کامرون نخست وزیر بریتانیا، فرانسوا اولاند رییس جمهور فرانسه، دیلما روسف رییس جمهور برازیل و جمع کثیری از مقامات بلند پایه کشور های جهان حضور بهم رسانیده بودند. از جمله رهبران نادری که در این مراسم حضور نداشتند میتوان از شیمون پرز رییس جمهور و بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسراییل یاد کرد که بطور کاملاً عجیب عذر رسمی شان جهت اشتراک نکردن در این مراسم را هزینه مالی سفر تا افریقای جنوبی اعلام کردند، اما به گفته رسانه ها دلیل اصلی عدم اشتراک این دو مقام بلند پایه اسراییلی اظهارات و مواضع ماندلا در حمایت از فلسطینی ها بوده است.
کارو شاعر حساس و پر احساس دهه های چهل، پنجاه و شصت خورشیدی با احساسات پر جوش و دید انتقادی پر خروشی که در نوشته هایش متبارز میشد به افریقای دهه های چهل، پنجاه و شصت خورشیدی از زاویه فریاد جمیله ها، بن بلا ها و فریاد های رابنسون و.... میدید پارچه «فرزند افریقا» این شاعر شوریده سر محصول غلیان و هیجان و احساسات پر از عصیان همان سالهاست. که آنرا در عزای نلسن ماندلا تقدیم خوانندگان میکنیم:
احساس ميكنم كه روح سر گردانم- تاسرحد جنون-بماسه هاي تب آلوده آفريقا ، دل باخته است.
. . . واحساس مي كنم كه، بر حسب يك دلدادگي بي اراده ، سفينه ساحل نديده ي روحم، در اقيانوس كرا ن گمگشته ي شنهاي مسموم و مفهوم آفريقا ، لنگر انداخته است. . .
. . . و احساس ميكنم كه قلب شاعرم – در مقابل جهش روح شعر آفرينم، رنگ سرخ شراب شريانم را ، بسياهي مطلق لنگرگاه روحم، بسياهي بخت آفريقا ، باخته است. . . و در تقاطع اين لنگر انداختنها، قطره سرشكي گيج، كار ديده ي از خواب رميده ي تفكرات شاعرانه ام را ، ساخته است. . .
مي زنم وحشي ترين ضربان قلبم را بر فرق قلبم . همچون سنگ و لگرد تيركماني ناشناس ، بر قلب ناشناخته يك شيشه. . . و در هم مي نوردم – با تكا قدرت خلاقه يك انديشه – طومار سكوت تحميلي احساساتم را- برا ي هميشه...
وسوار سمند سركش يك همدردي انساني ، مي كوبم و مي روبم از ماورأ افلاك ، راه رسيدن بهدفم را ، صحرا بصحرا. . . جنگل به جنگل . . . بيشه به بيشه . . . ومي رسم به آفريقا. . .
آفريقاي سياه: مدفن فرداي گذشته هاي سپيدان ستم پيشه...
حرارت خورشيدش ، مي كوبد و آب مي كند. . . خراب مي كند يخ بندان احتياط را در تار و پود و جودم بايك تصميم ناگهاني ؛ و من لمس مي كنم ، با تمام سلولهاي وجود منقلبم، عظمت آب شد ن استخوان انسانها را بخاطر آبياري باغ فرداي بهاران زندگاني ؛ و ميميرد در من آرزوي كهولت وابسته به افتخارات عشق هاي آسماني . . .
... و زانو ميزنم در بستر ماسه ها كه تك تكشان داستانها دارند از ابديت صدها حماسه انساني و بجاي دعا- نفرين مي كنم سوداگران مرگ را كه تا سرحد يك صفر در سمت چپ ارقام ، هيچ كرده اند لذت بودنها و ديدنها را در نظر فرز ندان رنج و گرسنگي همگاني. . .
... وچون بلند ميكنم سراز بستر ماسه هاي ناراحت خيره سر، رو برويم مي بينم كودكي خونين بال و بشكسته پر . . . كودكي يتيم و گم كرده مادر...
... و مي بينم كه برديدگان تارش، در متن نگاه آفتاب زده ي بيمارش. . . و حشت زده و بلا تكليف، مي طپد، رميده . . . سر شكي محزون . . . سركشي درد پرورد و درد آفريده ...
سرشكي كه بفرمان... تحميلي زمين، ... رسواي دامن دريده ، از ديده (ديروز) سيه روز افريقا بردامن (فردا) اندوز (امروز ) ش ، چكيده...
بي پناه است، در يغا!
بي پناه همانسان ، به همان طريق، كه بي تفاوت است اين قرن اوج تفاوتها . . . نسبت به وجودش به (بود) و، (نبود)ش...
پژمرده بر لبانش ، مرده بر لبانش، مرده در تنگ سينه مسلول غم آلودش، نواي چنگ نسروده ، سرودش . . .
سرود بخاطر يك(هست). . . پس از تولد يك ( نيست) . . .
سرود بخاطر سرنوشت بي سر گذشت يك زيست . . .
شيون انعكاس هفت دريا سرشك، بر (نت) هاي ماتمزاي ناله غم فزايم، فرياد ميكشم كه: هاي! اي ماسه هاي خونين ! زاده چيست اين ؟ فرزند كيست اين؟ بگوييد بمن شاعر، تا دردش را بسرايم . . .
. . . وماسه ها ميگويند : اين فرزند افريقا است! . . . انفجار سپيده دم اسلحه مزدور، از لابلاي لبان تشنه اش ربود، پستاني را كه منبع لالائي خوابش بود . تا گرسنه بماند. . . گرسنه بميرد . . . تا بزعم بانكداران خو ن ستمكشان ، نزولي نگردد، قوس صعودي ( سود)...!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر