شماره(177) چهارشنبه 7 جوزا 1393/ 28 می 2014
زیبایی یک چهره کهنسال
همچون شمع سپیدی است
که در حریمی مقدس نهاده اند
و آن زن که نقش هستی خویش را با سرفرازي به پایان صحنه برده است
به درخش رنگ پریده خورشید زمستان در کنار افق می ماند
چهره نازنینش از گره تشویش ها و سوداها گشاده است
و اندیشه های زلالش، آرام و خاموش
در زیر آسیای مخروبه تن همچنان جاری است.
“The old woman”
As a white candle
In holy place,
So is the beauty
Of an aged face.
As the spend radiance
Of the winter sun,
So is a woman
With her travail done,
Her brood gone from her,
And her thoughts as still
As the waters
Under a ruined mill.
Joseph Campbell
ژوزف كمپ بل از برجسته ترين اسطوره شناسان قرن بيستم به شمار می رود. كتاب چهار جلدى از معروف ترين آثار اوست. انديشه هاى او تركيبى از هندى و افلاطونى است و مهمترين حكمتش اين است كه در جستجوى سعادت انسانى و سرشت الهى خويش باشيد تا بنگريد چگونه جهانى كه سراسر ديوار و حجاب و حائل است به در و دروازه و پنجره بدل مى شود. كمپ بل همچنين شعرهاى ژرف و لطيفى دارد كه چون جويبار مى گذرد و لطافت و طراوت مى بخشد.
شعر فوق يكى از آنهاست كه آدميان را از سن و سال بيرون مى برد و هر انسانى را زائرى مى بيند كه به سوى ابديت در سير است. آن زائر برتر از كودكى و جوانى و كهنسالى است بلكه اين مراتب را يك يك تجربه مى كند اما پيوسته چه در طلوع و چه در غروب همان خورشيد است و در هر مقام زيبايى خاص خود را داراست.
شعر از ژوزف کمپ بل
ترجمه و توضیحات از حسین الهی قمشه ای
تصویر از:Francesco Romoli
زیبایی یک چهره کهنسال
همچون شمع سپیدی است
که در حریمی مقدس نهاده اند
و آن زن که نقش هستی خویش را با سرفرازي به پایان صحنه برده است
به درخش رنگ پریده خورشید زمستان در کنار افق می ماند
چهره نازنینش از گره تشویش ها و سوداها گشاده است
و اندیشه های زلالش، آرام و خاموش
در زیر آسیای مخروبه تن همچنان جاری است.
“The old woman”
As a white candle
In holy place,
So is the beauty
Of an aged face.
As the spend radiance
Of the winter sun,
So is a woman
With her travail done,
Her brood gone from her,
And her thoughts as still
As the waters
Under a ruined mill.
Joseph Campbell
ژوزف كمپ بل از برجسته ترين اسطوره شناسان قرن بيستم به شمار می رود. كتاب چهار جلدى از معروف ترين آثار اوست. انديشه هاى او تركيبى از هندى و افلاطونى است و مهمترين حكمتش اين است كه در جستجوى سعادت انسانى و سرشت الهى خويش باشيد تا بنگريد چگونه جهانى كه سراسر ديوار و حجاب و حائل است به در و دروازه و پنجره بدل مى شود. كمپ بل همچنين شعرهاى ژرف و لطيفى دارد كه چون جويبار مى گذرد و لطافت و طراوت مى بخشد.
شعر فوق يكى از آنهاست كه آدميان را از سن و سال بيرون مى برد و هر انسانى را زائرى مى بيند كه به سوى ابديت در سير است. آن زائر برتر از كودكى و جوانى و كهنسالى است بلكه اين مراتب را يك يك تجربه مى كند اما پيوسته چه در طلوع و چه در غروب همان خورشيد است و در هر مقام زيبايى خاص خود را داراست.
شعر از ژوزف کمپ بل
ترجمه و توضیحات از حسین الهی قمشه ای
تصویر از:Francesco Romoli
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر