۱۳۹۳ اسفند ۶, چهارشنبه

ای قلم آخــــر زبانــــت می برند

 

فوریه 25, 2015
شماره ( 215) چهارشنبه ( 6) حوت ( 1393) / ( 25) فبروری ( 2015)
img_4940
به بهانه سالروز زبان مادری
کوه بچه
اگر به شهروندان یک کشوری که حق ندارند در دیوان سالاری و امورات و مراسم رسمی اصطلاحات Supreme court، Attorney general، University ، Municipality و غیره را به زبان مادری شان به کار ببرند و فقط به یکی از زبان های رسمی باید این اصطلاحات طور تحمیلی ترجمه شده به کار برود، گفته شود روز زبان مادری تان مبارک حتماً به جواب خواهند گفت کدام روز زبان مادری؟
روز زبان مادری که با اعتراض و مقاومت مدنی مردم بنگله دیش بر ضد تحمیل زبان اردو روز 21 فبروری به نماد رهایی از استبداد زبانی مبدل شد نمایانگر آنست که هیچ زبانی نمیتواند خود را به زور بر سایر زبان ها تحمیل کند.
ناگفته نباید گذاشت که راه بده بستان و تعامل زبان ها از طریق انکشاف ساینس و تکنالوژی و از مجاری همجوشی مدنی بطور طبیعی میان زبانها جریان داشته و مفاهیم و اصطلاحات علمی، ادبی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و دستآورد های ساینس و تکنالوژی معاصر به حیث یک ضرورت قابل پذیرش داوطلبانه مورد پسند ملت ها و مردمان پنج قاره قرار گرفته است که نمونه های آن را میتوان در رواج یافتن اصطلاحات پنسل، رادیو، تلویزیون، کمپیوتر، انترنت، موبایل، لپ تاپ و امسال آن مشاهده نمود که این اصطلاحات چنان با سرعت آنهم از زاویۀ ضرورت وارد فرهنگ ها میشوند که تا ملت ها به یک اصطلاح آن واژۀ جایگزین پیدا کنند چندین اصطلاح دیگر وارد گردیده زبانها را غافلگیر مینمایند و هیچ وقت با آن ملت ها و زبانها بنای مخالفت ندارند. اما تحمیل چند اصطلاح آنهم در شرایطی که عده یی از اشتراک کنندگان لویه جرگه قانون اساسی مدعی اند که این مسأله در نسخۀ اصلی تصویب قانون اساسی به امضای صبغت ا لله مجددی رییس لویه جرگه وقت وجود ندارد و بعداً بطور جعلی وارد گردیده نه تنها زمینۀ پذیرش این اصطلاحات را در افکار عامه تخریب نموده بلکه تقاضا های زیادی را در مورد به مجازات کشیدن جعل کاران قانون اساسی مطرح میسازد.
یونیسکو به صفت سازمان پشتیبان زبانهای مادری باید نسخۀ اصلی و اولی قانون اساسی مصوب لویه جرگه قانون اساسی را به امضای حضرت صبغت ا لله مجددی ملاحظه نماید که آیا آنچه در قانون اساسی کنونی افغانستان به عنوان اصطلاحات ملی گنجانیده شده در نسخۀ اصلی وجود دارد یا نه؟ و در صورت وجود تقلب عاملین این تخطی فرهنگی را افشاء نماید.Ÿ

۱۳۹۳ بهمن ۲۸, سه‌شنبه

جایگاه افغانستان در رده بنــــدی آزادی در جهـــــان

 

فوریه 18, 2015
شماره ( 214) چهارشنبه ( 29) دلو ( 1393) / ( 18 ) فبروری ( 2015)
???????????????????????????????
کاووس سیاووش
سازمان فریدم هاوس با ارزیابی شاخص های آزادی در 195 کشور که آنرا هشت بهمن یا دلو مطابق 28 جنوری منتشر کرد از سقوط نگران کنندۀ آزادی در جهان خبر میدهد.
بر اساس ارزیابی های انجام شده از سوی این سازمان 46 درصد کشورهای جهان در دستۀ کشور های آزاد، 28 درصد در دستۀ کشور های نسبتاً آزاد و 26 درصد در دستۀ کشور های غیر آزاد طبقه بندی شده اند.
در میان 51 کشور غیر آزاد نام کشورهای ایران، تاجکستان و افغانستان نیز به چشم میخورد. یکی از مهمترین فکتور هایی که نزول بی سابقۀ آزادی را در کشور ها برجسته ساخته، پولیسی تر شدن فضای ارتباطات، تقویت سیستم سانسور و تشدید جاسوسی دولت ها روی ارتباطات آنلاین شهروندان وانمود شده است.Ÿ

یادی از کوتی لندنی و نخستین استیشن رادیو

فوریه 18, 2015
شماره ( 214) چهارشنبه ( 29) دلو ( 1393) / ( 18 ) فبروری ( 2015)
کوتی لندنی2
به بهانه روز جهانی رادیو
بابک سیاووش
در حالیکه به رسم معمول از روز رادیو در یک تالار با ایراد چند بیانیه و مقاله تجلیل به عمل می آید، هیچیک از سخنرانان این سوال را مطرح نمیسازند و در روز جهانی رادیو نمی پرسند که آن کوتی لندنی که به شیوۀ معماری انگلیسی از آن صدای نخستین رادیوی کابل بلند شد کجاست؟ و اگر ویران شده چرا ویران شده؟ هیچ یک از سخنرانان در روز رادیو این سوال را مطرح نکردند که آن فرستندۀ کوچک 200 وات که روی موج 360 متر نخستین بار در شهر کابل به نشرات آغاز نمود چه شد؟ باید یکی از سخنرانان این سوال را مطرح میکرد که آیا ممکن نبود از همین یکصد و چند میلیارد دالر کمک های جامعه جهانی که به باد هوا رفت آن تعمیر به اصطلاح کوتی لندنی بر اساس عکس ها و آثار باقیمانده در محل اصلی آن واقع در کنار دریای کابل و جوار پل آرتل به شکل اصلی اعمار میشد و اولین وسایل پخش و نشر رادیو کابل در آن به صفت آثار تاریخی گذاشته میشد؟
دولت باید به نخستین دستگاه رادیو و نخستین تعمیر رادیو که به کوتی لندنی معروف است توجه نموده بر اساس عکس ها، نقشه ها و آثار به جا مانده آنرا در محل اصلی اش اعمار کند و وسایل نشراتی را که به عنوان نخستین رادیو توسط شاه امان ا لله در سال 1306 از اروپا به کابل آورده شده در کوتی لندنی بگذارد و از آن به حیث میراث فرهنگی حراست کند و منجمله سایر برنامه های فرهنگی برای مهمانان خارجی دیدن از نخستین استیشن رادیوی افغانستان نیز شامل برنامه ها گردد.Ÿ

چرا زنان در جلسات کاری کم حرفند؟

 

فوریه 18, 2015
شماره ( 214) چهارشنبه ( 29) دلو ( 1393) / ( 18 ) فبروری ( 2015)
سالها قبل وقتی سریال «سپر» (شیلد) تولید می شد، گِلِن ماتزارا (تهیه کننده سریال) متوجه شد که دو نویسنده جوان زن ، در طول جلسه هایی که برای طرح داستان بود ساکت هستند. او آنها را به کناری کشید و به صحبت کردن بیشتر تشویق کرد. پاسخ آنها به گِلِن این بود:» نگاه کن وقتی که ما صحبت میکنیم چه اتفاقی می افتد » . تقریبا هر بار که آنها لب به سخن گشودند، یا قبل از به اتمام رسیدن صحبتهایشان توسط همکاران مرد قطع میشد یا دعوت به سکوت می شدند. وقتی یکی از آنها ایده خوبی داشت، یکی از نویسندگان مرد وسط حرفش میپرید و آن ایده را ادامه میداد قبل از اینکه بگذارد صحبت زن تمام شود.
این اتفاق ناراحت کننده است اما غیر معمول نیست.همه ما بارها و بارها دیده ایم وقتی یک زن در موقعیت حرفه ای صحبت میکند در واقع مثل این است که روی طناب بند بازی راه میرود. یا به سختی به حرفهایش گوش فرا میدهند یا مورد قضاوت قرار میگیرد که عصبی و پرخاشگر است! در حالیکه یک مرد در موقعیت مشابه صحبت میکند، سرها به منزله تایید ،تکان داده میشود و به تحسین ایده خوبش میپردازند. در نتیجه این اتفاقات٬ زنان به سمت مشارکت کلامی کمتر سوق داده میشوند.
برخی مطالعات جدید، مشاهدات ما را در این زمینه تایید میکنند. مطالعه ای که توسط ویکتوریا ال برسکول ، روانشناس دانشگاه ییل، انجام داده نشان میدهد که سناتورهای مرد دارای قدرت بیشتر٬ مثل پست های دائمی و رهبری، در صحن سنا بیشتر صحبت میکنند تا همکاران مرد در موقعیت پاینتر. اما برای سناتورهای زن قدرت هیچ ارتباطی با زمان سخنرانی ندارد.
پروفسور بروسکول تصمیم میگیرد این فرضیه را بیازماید که زنان قدرتمند از ترس عقب رانده شدن ساکت میمانند. او از مردان و زنان خبره و کارکشته درخواست میکند که مدیر اجراییشان ،کسی که کم و بیش صحبت میکند، را ارزیابی کنند. مدیران مرد که بیشتر از کارمندانشان صحبت میکنند ده در صد بیشتر از بقیه در رقابت امتیاز آوردند. وقتی مدیر زن بیشتر سخن میگوید، هم زنان و هم مردان او را با 14 درصد امتیازِ کمتر، تنبیه میکنند. همانطور که این مطالعه و مطالعات دیگر نشان میدهد زنانی که نگران این هستند که «صحبت زیاد» باعث خواهد شد که دوست داشتنی نباشند، پارانوید نیست بلکه اغلب حق با آنهاست.
یکی از اعضای گروه ،آدام، وقتی که الگوی مشابه ای را در مطالعه ای از یک شرکت خدمات بهداشتی و درمانی و مشاوره یک بانک بین المللی به دست آورد بیشتر مایوس شد.وقتی کارمندان مرد ایده ای را به اشتراک میگذارند که برای کار جدید به کار می رود، آنها در ارزیابی جایگاه قابل توجهی پیدا میکنند.اما کارمندان زنی که ایده هایی به همان اندازه با ارزش مطرح مینمایند، هیچ بهبودی در ارزیابی به دست نمیاورند. همینطور هرچقدر کارمند مرد بیشتر صحبت کند، بیشتر احتمال این هست که مدیر از طرحهایش حمایت کند و او را باور داشته باشد.اما وقتی یک زن بیشتر صحبت کند هیچ افزایشی در حمایت و باور توان او مشاهده نشده است.
این وضعیتِ فرار زنان از صحبت کردن ٬ باعث محروم ساختن شرکت ها از ایده های ارزشمند آنها شده و به این ترتیب خود شرکت ها نیز از این بابت متضرر میشوند.
محقق دانشگاه تگزاس، اتان بوریس، هدایت یک آزمایش را برعهده داشت که در آن از تیمی خواسته شده بود که تصمیمات استراتژیکی برای کتابفروشی ها بگیرند. او بصورت رندوم یکی از اعضا را از نقص سیستم فهرست سازی کتاب فروشی ها مطلع کرد و به آن شخص اطلاعاتی درباره آن داد که به راه بهتری برسند. در تحلیلهای مرتبط، متوجه شد با اینکه زنها با سیستم قدیمی سرو کله زدند و یک سیستم جدید معرفی کردند. سرگروه آنها را کم ارزش دید و کمتر احتمال داشت که روی پیشنهاد جدید آنها کار کند. حتی وقتی همه اعضای تیم مطلع شدند که یکی از اعضا اطلاعات اختصاصی داشت که میتوانست به سود گروه باشد پیشنهادات زنان دارای اطلاعات اختصاصی هم به حساب نمیامد.
به نظر میرسد که محیط های کاری نیاز دارند که راهی برای پایان دادن به پیش قضاوتهای بر اساس جنسیت پیدا کنند. درست مثل ارکستری که شنونده نابینا انتخاب کرد و تعداد زنان داخل ارکستر را افزایش داد، سازمانها هم میتوانند تعداد مشارکت کنندگان زن را افزایش دهند و تمرینهایی که کمتر توجه روی گوینده و بیشتر روی موضوع و ایده باشد به کار گیرند. به طور مثال در یک تورنمنت ابداعات، کارمندان پیشنهادات خود را به صورت ناشناس ارائه دهند.متخصصان روی پیشنهادات ارزیابی انجام بدهد، بعد یک ارائه عمومی بدهند و بهترین ایده را انتخاب کنند. البته از آنجایی که بیشتر کارها نمی تواند به صورت ناشناس انجام گیرد. مدیران باید قدمی جهت تشویق زنان به صحبت کردن و شنیده شدن بردارند.
آقای ماتزارا راه حل هوشمندانه ای ارائه داد تا جوی که باعث میشد دو نویسنده زن خارج از بحث قرار گیرند عوض شود. او به همه نویسنده ها اعلام کرد که قانون قطع نکردن صحبت دیگران وضع کرده است. این قانون به اینصورت بود که در زمانی که شخصی مشغول صحبت است ،دیگری حق قطع کردن صحبت او را ندارد. این قانون موثر واقع شد و او بعدها مشاهده کرد که چقدر این قانون بر روی تمام تیم تاثیر گذار بود.
راه حلهای دراز مدت برای فرار از وضعیت کم حرفی زنان، باعث افزایش تعداد زنان در نقشهای مدیریتی است. تحقیقات نشان داده اند که وقتی به مهارت مدیریتی میرسد اگر چه مردها اعتماد به نفس بیشتری دارند زنها رقابت طلب تر هستند. هر چه تعداد زنانی که به رتبه های بالا در یک سازمان میرسند بیشتر باشد، مردم بیشتر به مشارکت و مدیریت زنان عادت می کنند.
وقتی رییس جمهور اوباما اخرین کنفرانس خبری اش را در 2014 گذاشت ٬ یک هشتم گزارشگرها که همه زن بودند را فراخواند. این اتفاق تیتر یک خبری در سراسر جهان شد. اگر یک سیاست مدار تنها به گزارشگران مرد این فرصت را میداد تیتر خبری نمیشد چون یک اتفاق عادی بود.
از آنجایی که 2015 آغاز شده ما میخواهیم بدانیم اگر همه روش اوباما را پیش بگیرند، و حتی المقدور به زنها میدان بدهند، چه اتفاقی می افتد.انجام دادن این کار حتی برای یک یا دوروز، میتواند یک مانع بزرگ برای پیش قضاوتها باشد و اعتراضی به همکارانی که هنوز نمی دانند صحبت کردن در حالی که زن باشی هنوز تا چه اندازه سخت است.
این را امتحان کنیم. امیدواریم همه انجام دهید و تجربیات خود را با ما در فیس بوک یا کامنتها در میان بگذارید.Ÿ
ترجمه: مرمر مشفقی
منبع: نیویورک تایمز

۱۳۹۳ بهمن ۲۱, سه‌شنبه

قانون یا قفل بر دهن رسانه ها؟

 

فوریه 11, 2015
شماره (213) چهارشنبه ( 22) دلو سال ( 1393) / ( 11) فبروری ( 2015)
IMG_0806
کوه بچه
هر گاه تمام رسانه های چاپی ،صوتی وتصویری در یک اقدام قاطع وهماهنگ در اعتراض به تعین وزیر به صفت ریس کمیسیون تخلفات رسانه ای اخبار حکومت ومجلس نمایندگان یا ولسی جرگه را حداقل به مدت یکماه تحریم کنند ابدا حکومت ومجلس جرات نخواهندکرد دست به طرف محدود کردن آزادی بیان ببرند. در حالیکه شورا های ولایتی با مقاومت مدنی بستن دروازه های دفاتر شان و تبلیغ آن از تریبیون رسانه ها توانستند حکومت را مجبور به تجدید نظر بر ماده حذف نظارت شان نمایند،چندین به اصطلاح اتحادیه ژورنالیستان،نهاد های به اصطلاح مدنی ورسانه ها دست زیر الاشه ناظر محدودیت آزادی بیان و دادن گرز سانسور بدست وزیر اطلاعات وفرهنگ میباشند که جای تأسف است.
با توجه به اینکه هرنوع قیچی به آزادی بیان به مفهموم کوتاه نمون زبان اعتراض و انتقاد و طرح وپیشنهاد و نظر آزاد مردم به آدرس قدرت مندان ، دولتمردان ، زمامداران و مسوولان می باشد علی ا لاصول مطرح نمون قانونی باچنین ازرش های معیاری به عجله و شتاب و در وقفه ماده دیگر اجندا که اذ هان نماینده گان مجلس متوجه پروسه رای گیری به کاندید و زرا بود به مفهوم گریز از بحث پیرامونی قانون رسانه های همه گانی و به قول معروف تیر آوردن از این قانون حساب می شود . حدود وثغور مقررات قانون رسانه های همه گانی نباید مغایر مواد (24) و (34) قانون اساسی وبرای عقبگرد از ارزش های چهارده ساله اخیر باشد.ازنظر کارشناسان هرگاه در طول چهارده سال اخیر دولت دو دستاورد داشته باشد یکی آن آزادی بیان ودومی ارتباطات وتکنولوجی معلوماتی میباشد. از نظر کارشناسان تصویب با شتاب وزیر اطلاعات و فرهنگ به صفت رییس کمسیون تخلفات رسانه ای با جو سازی محافل محافظه کارتندرو در مجلس یک بازی خطرناک با سرنوشت آزادی بیان در آینده می باشد. در این حالت محافظه کاران و تند روان در گام دوم با برگزیدن کاندید تندرو تر از خود شان به مقام وزارت اطلاعات وفرهنگ جوی را به وجود خواهند آورد که به بهانه های کوچک اولا ژورنالیستان را تا سرحد معرفی به مراجع عدلی وقضایی مجازات کنند وهرگاه کافی نبود به پیشنهاد ریس کمیسیون زبان رسانه ها را ببندند. بااین کارد ساطور سانسور به دست و زیری داده میشود که به رای آنان انتخاب شده و آنرا پناه گاه قانونی بخشیده اند، اما جای تعجب در سکوت و لبان مهرشده یی اتحادیه ها ونهاد هایی میباشد که تا دیروز به نام ژورنالستان و حمایت از آنان داد و فریاد شان گوش افلاک را کرکرده بود. این مسیر ناهمگون و سرنگون آزادی بیان که در طی14 سال هر روز خشتی از دیوار آن کنده می شود و انقیاد و حلقه زنجیری به دور آن کشیده می شود مسلما اقدام دلخواه محافظه کاران ، بنیاد گرایان و افراد آلوده به فساد و قاچاق و انواع و اشکال مختلف امراض و اعراضی می باشد که افشاگری را به ضرر شان می بینندو یا شاید به تشویق وحمایت آن طالب نکتایی داری صورت گیرد که همکیشان شان پشت دروازه های پایتخت خیمه زده است. اما این که گروهی از به اصطلاح روشن فکران از غرب برگشته اکنون مهر خموشی بر لب و قاش و ابر ی اشاره تایید با محافظه کاران دارند جای شگفتی بیشتر دارد ،چون در چوکات نظام مردم سالار که آنان تا دیروز از آن سخن میگفتند، شهروندان بر اساس حقوق مدنی باید حق دسترسی به معلوماتی داشته باشند که زمام داران در پشت در های بسته و زیر سقف و چلچراغ های مجلل تصمیم می گیرند. این حق است و هر شهروند ورسانه می تواند از آن برخوردار باشد. باتوجه به اینکه حکومت در هرنوع افشاگری طرف واقع می شود موجودیت یک عضو کابینه در راس کمیسیون تخلفات رسانه ای به مفهوم آن است که هر رسانه ای که از حکومت انتقاد کرد بایک شکایت ساخته گی به عنوان یک سند بد نام کننده جعلی ژورنالیست را وزیر میتواند به کمیسیون احضار و با اعمال نفوذ بر اعضای کمیسیون جزای دلخواه حکومت را برایش اخبار نماید که در این حال حتا حق استیناف خواهی نیز ندارد و در صورت خشم زمامداران وزیر میتواند ژورنالیست را حتا به مراجع عدلی و قضایی معرفی کند که در این حال ژورنالیست در واقع فقط میتواند به شرط آری گوی بودن ارکان قدرت کار نماید لاغیر. و کمیسیون به شکل خود کوزه و خود کوزه گرو خود گل کوزه عمل خواهدکرد.
رسانه ها ی آزاد، ژورنالیستان و نهاد های مدنی باید با آژیر این خطر در قانون رسانه های همگانی از جا تکان خورده دست به دست هم داده در ابتدا مجلس سنا یا مشرانو جرگه شورای ملی را متوجه این خطر سازند که آن را در قانون اصلاح نمایند و هر گاه در مجلس سنا یا مشرانو جرگه نیز محافظه کاران و بنیاد گرایان جلوه اصلاح این قانون را بگیرند خانواده رسانه ها و جامعه مدنی از رییس جمهور غنی توقع دارند که این قانون در بند کشنده آزادی بیان را توشیح نکند.Ÿ

۱۳۹۳ بهمن ۱۴, سه‌شنبه

سوق جوانان به بیکاری از صراط کانکور

 

فوریه 4, 2015
شماره ( 212) چهارشنبه ( 15) دلو ( 1393) / ( 4) فبروری ( 2015)
???????????????????????????????
کاووس سیاووش
مقامات وزارت تحصیلات عالی به رسانه ها گفتند که در سال 1393 از مجموع 270000 داوطلب کانکور از سراسر کشور تنها 92000 محصل به مؤسسات عالی و نیمه عالی جذب خواهند شد. این ارقام در حالی انتشار می یابد که سرنوشت متباقی جوانانی که از کانکور باز مانده از صراط ظرفیت ضیق تحصیلات عالی به مؤسسات عالی راه نیافته اند در هاله یی از ابهام، پریشانی و سردرگمی میماند.
جوانان چند سوال در این زمینه دارند:
1- گناه آن جوان فارغ صنف دوازده که اول نمره صنف خود بوده و با نمرات عالی به کانکور اشتراک نموده چیست که بدلیل عدم ظرفیت بی سرنوشت میماند؟
2- در حالیکه زمینۀ جذب این جوانان به مؤسسات تحصیلات عالی توسط دولت فراهم نشده، این جوانان مصارف اعاشه، اباطه و رفع حوایج زندگی شان را از کجا پیدا کنند؟
3- با توجه به اینکه به دلیل کمبود ظرفیت مؤسسات تحصیلات عالی طی سیزده سال اخیر تعداد کثیری از جوانان بیکار مانده اند، رابطه این لشکر چند صد هزار نفری بیکار با جرایم چگونه ارزیابی میشود؟
4- در حالیکه در بخش ضمیمۀ تحصیلات عالی بودیجه ملی سال مالی 1394 به پروژه هایی اشاره شده که به شکل نیم کاره مانده اند، دلیل آن چیست که در بخش اعمار تأسیسات و خریداری تجهیزات پوهنتون بلخ از سال 1382، پوهنتون خوست از سال 1384، پوهنتون بامیان از سال 1384، پوهنتون جوزجان از سال 1384، پوهنتون کندز از سال 1386، مؤسسه تحصیلات عالی بدخشان از سال 1386، پوهنتون پکتیا از سال 1386، مؤسسه تحصیلات عالی فاریاب از سال 1385، پوهنتون البیرونی از سال 1387، پوهنتون غزنی از سال 1386، اعمار پوهنتون ها و مؤسسات تحصیلات عالی از سال 1389، اعمار بلاک های رهایشی برای استادان پوهنتون کابل از سال 1389، برنامه های لیسانس، ماستری و دکتورا از سال 1390، اعمار تأسیسات و خریداری تجهیزات پوهنتون هرات از سال 1390، پوهنتون بغلان از سال 1390، پوهنتون تخار از سال 1391، پوهنتون سید جمال الدین افغان از سال 1390، پوهنتون لغمان از سال 1391، پوهنتون شفاخانه کدری ننگرهار از سال 1392، تحصیلات عالی لوگر از سال 1392، تحصیلات عالی دایکندی از سال 1392، تحصیلات عالی پکتیا از سال 1391، اعمار پوهنتون فراه از سال 1392، تدویر برنامه های ماستری و شبانه در نهادهای تحصیلی از سال 1392، اعمار تأسیسات و خریداری تجهیزات پوهنتون پروان از سال 1392 و اعمار تعمیر پوهنحی جدید کمپیوتر ساینس ننگرهار از سال 1393 باقی مانده؟
دلیل اینکه این پول ها سال به سال انتقال یافته چیست؟ و مسوول آن کیست؟
مسوولی که پول را در بودیجه سال مالی مصرف کرده نمیتواند، مسوولی که ظرفیت جذب را در مؤسسات تحصیلات عالی بلند برده نمیتواند و جبراً صدها هزار جوان را به لشکر بیکاران سوق میدهد به چه درد این ملت می خورد؟ و چرا این مسوولان مورد استجواب، استیضاح، سلب اعتماد، سبکدوشی و مؤاخذه قانونی قرار نمیگیرند و به زندان انداخته نمیشوند؟

یک زن و هزار سودا

 

فوریه 4, 2015
شماره ( 212) چهارشنبه ( 15) دلو ( 1393) / ( 4) فبروری ( 2015)
abc_barbara_walters_130512_wblog
نوشته: باربارا والترز
مترجم: محمود طلوعي
بخشی از ياداشت مترجم:
کتاب خاطرات باربار والترز روز نامه نگار وبرنامه ساز تلويزيوني معروف آمريكائي كه گزيده اي از آن تحت عنوان (يك زن وهزار سودا ) از نظر خوانندگان مي گذرد، نخستين بار در سال 2008 در آمريكا چاپ شده وطي دو سال گذشته به چاپ هاي متعدد رسيده و در رديف پر فروش ترين كتابها قرار گرفته است. بار بار والترز از مشهور ترين چهره هاي تلويزيوني در آمريكا ست كه از سال هاي اوايل دهه 1960 به اين طرف قريب پنجاه سال در رسانه هاي آمريكا و جهان مطرح بوده وپر بيننده ترين برنامه هاي تلويزيوني را تهيه وعرضه كرده است. بار بار والترز در جريان تهيه و ارائه اين برنامه ها با صد ها تن از مشاهير جهان ، از سلاطين و رؤساي جمهور و رهبران سياسي كشور هاي مختلف جهان گرفته تا معروف ترين چهره هاي ادبي و هنري و شخصیت هائي كه به هر دليل شهرت يافته اند، ملا قات و مصاحبه كرده است. برنامه هاي تلويزيوني بار بار والترز ميليون ها بیننده در آمريكا و كشور هاي مختلف جهان داشته وبه همين جهت كتاب خاطرات اونيز كه مطالب تازه ونا گفته اي را براي نخستين باردر آن عنوان مي كند با استقبال فراوان روبرو شده است. عنوان (يك زن وهزار سودا) كه من به ترجمه گزيده اي از كتاب خاطر ات او گذشته ام ، اسم با مسمائي است و خواننده گان ضمن مطالعه كتاب تصديق خواهند كرد كه كمتر زني اين همه ماجرا در زندگي خود پشت سر گذشته واين همه با مشاهير جهان از طيف هاي مختلف حشر ونشر داشته است. او تنها خبر نگار وبرنامه ساز تلويزيوني آمريكاست كه با دشمنان قسم خورده آمريكا ما نند فيدل كاستر وصدام حسين ومعمرالقذافي و هوگو چاوز بارها ملاقات و گفتگو كرده وروابط نزديك ودوستانه… داشت.
از تخت جمشيد تا كاخ نياوران
مصاحبه هاي من با شاه وفرح كه در ايران سانسور شد
يكي از نخستين مأموريت هاي من به عنوان گزارشگر شبكه هاي تلويزيوني آمريكا شركت در جشن هاي دو هزار و پنجصدمين سال شاهنشاهي ايران در تخت جمشيد و گزارش زنده ومستقيم آن از طريق شبكه تلويزيوني (NBC) در آمريكا بود. شاه مراسم باشكوهي را به مناسبت دو هزار و پنجصدمين سال استقرار نظام پادشاهي در ايران تدارك ديده بود. براي برگزاري اين مراسم (پرسپوليس) پايتخت نخستين سلسله پادشاهي در ايران ، كه بقاياي آن پس از گذشت بيست وپنج قرن بر جاي مانده است، در نظر گرفته شده بود. شاه ايران براي برگزاري هرچه با شكوهتر اين مراسم همه پادشاهان ، حتي پادشاهان سابق و رؤساي جمهور و سران دولت هاي جهان را دعوت كرده بود. در حدود هفتاد تن از آنان دعوت شاه را پذیرفته وبه ايران آمده بودند، كه از جمله تا آنجا كه به خاطر دارم مي توانم از پادشاهان وملكه هاي سوئد ودانمارك و بلژيك وهلند، پرنس خوان كارلوس (پادشاه كنوني اسپانيا) كنستانتين پادشاه سابق يونان ، ملك حسين پادشاه اردن، تيتوريس جمهور يوگسلاوي، چاثوشسكو ريس جمهور روماني، ماركوس ريس جمهور فيليپين وهمسرش (ايملدا) وپرنس رينر موناكو وهمسرش گريس كلي نام ببرم. يك چهره شاخص ديگر در ميان مهمانان اين مراسم (هيلا سيلاسي) امپراتور ريز اندام اتیوپي بود كه لقب پرطمطراق (شير فاتح يهودا) را نيز يدك مي كشيد.
از جمله رهبراني كه دعوت شاه را نپذيرفته وهر يك به بهانه اي از حضور در اين مراسم خود داري كرده بودند مي توان از پرزيدنت نيكسون ريس جمهور آمريكا ، ژرژ پمپيدو ریيس جمهور فرانسه و همچنين ملكه اليزابت انگلستان نام برد. درباره علت خود داري آنها از شركت در اين مراسم دلايل گوناگوني ذكر مي شد ، ولي آنچه من بعد ها در يافتم علت واقعي عدم حضور آنان در اين جشن ها بيم از عمليات تروريستي در جريان اين مراسم بود. در واقع نخستين خيزش مسلحانه عليه رژيم شاه ، كه هشت سال پس از برگزاري اين مراسم به انقلاب و سقوط رژيم پادشاهي در ايران انجاميد، در همين ايام آغاز شده بود. بانك ها ومراكز دولتي مورد حمله قرار مي گرفت بعضي از مقامات نظامي كشته شدند و اعلاميه هاي از طرف گروه هاي مخالف منتشر شده بود كه در آن آمده بود (مراسم تخت جمشيد را به حمام خون تبديل خواهيم كرد) در جريان اين مراسم حادثه اي زخ نداد، ولي ظاهرا بعضي از رهبران كشور هاي جهان با تذكر وهشدار سازمان هاي اطلاعاتي خود از حضور در جشن هاي دوهزار و پنجصدمين سال شاهنشاهي ايران خود داري نمودند ژرژ پمپيد وريس جمهور فرانسه ، نخست وزيرش، ژاك شابان دلماس را به تخت جمشيد فرستاد. به جاي پرزدنت نيكسون معاونش ، ( اسپيرو-آگنيو) در اين مراسم حضور يافت. و ملكه اليزابت شوهرش پرنس فيليپ ودخترش پرنس (آن) را به تخت جمشيد اعزام داشت البته ممكن است این سوال هم پيش بيايد كه آيا جان آنها كمتر اهميت داشت ؟ وپرسش ديگر اين كه آيا كسي به فكر امنيت جاني صدها خبر نگار و عكاس و فيلمبرداري كه در اين مراسم حضور يافته بودند نبود ؟
اگر صورت اسامي كساني كه در جشن هاي تخت جمشيد حضور يافته بودند ، جلب توجه مي كرد ، جلال وشكوه اين جشن و گشاده دستي در صرف هزبنه هنگفت اين مراسم بيشتر توجه خبرنگاران وناظران خارجي را به خود جلب كرده بود. خبرنگاران و گزار شگران بين المللي كه براي پوشش خبري این جشن ها دعوت شده بودند يك روز تمام در محوطه وسيعي كه براي پذيراني از مهمانان خارجي تدارك ديده شده بود گردش كردند اینجا يك شهرك ديدني از چادر رنگارنگ با سرويس هاي عالي و وسائل تهويه مطبوع براي مهمانان خارجي بر پا شده بود. اين شهرك زيبا و ديدني را فرانسوي ها بر پا كرده بودند واين سوال بجا در ميان خبرنگاران وناظران خارجي عنوان مي شد كه آيا بهتر نبود به جاي اين شهرك مدرن غربي ، نماهاي سنتي وباستاني ايراني كه مناسبت بيشتري با چنين جشني داشت در معرض تماشاي مهمانان خارجي قرار مي گرفت ؟Ÿ
بقیه در آینده