۱۳۹۳ اسفند ۲۶, سه‌شنبه

شرارت هــــدف دار

 

مارس 18, 2015
شماره ( 218) چهارشنبه ( 27) حوت ( 1393) / ( 18) مارچ ( 2015)
DSC00511
نویسندگان: استیو کراشاو و جان جکسون
شما کدام طرفی هستید؟
در سال 1984 در شهر آکسفورد و بقیه شهرهای دانشگاهی بر روی دستگا ههای خودپرداز بانک بارکلیز، دانشجویان با اسپری روی یکی «سیاهان » و دیگری «فقط سفیدپوستان » نوشتند.
این نوشته های غیرعادی البته هیچ چیز را تغییر نداد. سیاه پوستان می توانستند از خودپرداز سفیدها و سفیدها از خودپرداز سیاهان استفاده کنند. این برچسب های سفید و سیاه بر دستگا ههای خودپرداز برای بسیاری از مشتریان باعث ناراحتی شد. اتفاقا خواسته کسانی که این عمل را انجام داده بودند، ناراحت شدن و فکرکردن درباره آن بود. کسانی که در صف خودپردازها ایستاده بودند، نسبت به بانک بارکلیز و همکاری هایش با آفریقای جنوبی و رژیم آپارتاید احساس خوبی نداشتند. کشوری که تابلوهای «فقط سفیدپوستان » و «سیاهان » دستور روز آن بود. تعداد کمی از فارغ التحصیلان برای استخدام به بارکلیز مراجعه می کردند، زیرا نمی خواستند در صف بندی سیاه و سفید که بارکلیز نماینده آن بود، باشند.
میزان سود بارکلیز از حسا بهای بانکی دانشجویان در انگلستان از 27 درصد به 15 درصد سقوط کرد. در سال 1986 بارکلیز، شکست را در برابر اسپری کنندگان و هم پیمانان آنها پذیرفت. خروج بارکلیز از آفریقای جنوبی از جمله پر سروصداترین تحریم ها علیه آفریقای جنوبی بود که رژیم آپارتاید بر اثر آن متحمل خسارات زیادی شد.
نلسون ماندلا که برای مخالفت با سیاست های نژادپرستانه آفریقای جنوبی حبس ابد گرفته بود در سال 1990 پس از 27 سال آزاد شد. در سال 1994 انتخابات آزاد برگزار شد. رنگ نوشته های علیه بارکلیز از خودپردازها پاک شد و در سال 2005 مجددا به آفریقای جنوبی بازگشت.
***
مبارزه از طریق فلم
همگی لباس پوشیدیم، جائی نداریم که برویم در ایران آخوند بودن کار ساده ای نیست. آنها مردان خدا هستند که از انقلاب 1979 و سقوط شاه، ده ها سال است که بر این کشور حکم می رانند، اما به نظر می رسد نمی توانند یک تاکسی بگیرند. رانندگان تاکسی مرتبا از سوار کردن عمامه به سرانی که در کنار خیابان ایستاده اند امتناع می کنند. مسافران معمولی بله، ولی آخوندها نه.
آخوندها هر چقدر دلشان می خواهد می توانند کنار خیابان بایستند و برای توقف تاکسی دست تکان بدهند ولی ظاهرا تاکسیها سرشان شلوغ تر از آن است که توقف کنند. کمال تبریزی، سازنده فیلم مارمولک ) 2004 ( کنش کوچک اعتراضی راننده تاکسی را برای تماشاچیان ایرانی جاودانه کرد.
فیلم راجع به یک خلاف کار جزء به نام رضا مارمولک است. وجه تسمیه مارمولک آن است که او می تواند دیوار راست را بالا برود. او از زندان با لباس سرقت شده یک آخوند فرار میکند. تاکسی از سوار کردن او امتناع میکند. به خاطر اینکه آخوندها همه شبیه هم هستند. این صحنه برای ایرانیان صحنه آشنایی است که روزانه شاهد آن هستند. ایرانیان برای دیدن این فیلم در صف های طولانی ایستادند و در سالن سینما با این فیلم که کلیشه های رایج احترام به روحانیت را رعایت نکرده بود، از ته دل خندیدند. داستان فیلم نشان می دهد که رضا مارمولک، خلاف کار خرده پا، بیشتر از آخوندهای به ظاهر پارسا و پرهیزگار به اخلاقیات پای بند است.
مارمولک پر فرو شترین فیلم تاریخ سینمای ایران شد. مقامات حکومتی پس از چند هفته فیلم را توقیف کردند، اما بسیار دیر بود. آنها که موفق به دیدن فیلم در سینماها نشدند به طور غیرقانونی سیدی های آن را دیدند. هنوز در زندگی روزمره، رانندگان تاکسی برای آخوندها توقف نمی کنند.
***
زنان در ایران از ورود به مسابقات فوتبال منع شده اند. قانونی که ظاهرا قصد دارد آنها را از خشونت های جسمی و لفظی هواداران ورزش مردانه حفظ کند. در اعتراض به این عمل زنان بعضی از اوقات سعی می کنند علیرغم خطر بازداشت، به این مسابقات بروند. سئوال کردن در باره این ممنوعیت نیز مجاز نیست. اما جعفر پناهی فیلمسازی که تاکنون جوایز متعددی گرفته است و چندین بار نیز به خاطر انتقاد از حاکمیت بازداشت شده است، تصمیم گرفت به نحوی این موضوع را مطرح کند.
پناهی با الهام از یک رویداد واقعی، که طی آن شش زن در جریان ورود به مسابقه فوتبال ایران و بحرین 2005 بازداشت شدند، تصمیم گرفت فیلمی کمدی بسازد. او میدانست که این فیلم مجوز نمایش نمی گیرد. بنابراین فیلمنامه قابل قبول و بدون مسئله ای را برای مجوز به مسئولین داد و مجوز رسمی مورد نیاز برای فیلمبرداری را گرفت. پس از آن بدون توجه به فیلمنامه، فیلم کاملا متفاوتی ساخت. فیلمی که در نظر داشت بسازد.
در فیلم آفساید گروهی از زنان می خواهند به طور پنهانی برای دیدن مسابقه فوتبال وارد ورزشگاه شوند که بازداشت میشوند. آنها را در جایی مانند طویله حبس می کنند که نزدیک به ورزشگاه است. زنان می توانستند صدای تماشاگران را بشنوند ولی نمی توانستند مسابقه را ببینند. نگهبانان برای آنها توضیح می دهند که آنها نمی توانند وارد ورزشگاه شوند، برای اینکه تماشاچیان الفاظ رکیکی به کار می برند که زنان نباید بشنوند. زنان جواب دادند: «ما قول می دهیم که گوش ندهیم .» یکی از زنان نیاز به رفتن توالت داشت اما در استادیوم توالتها همه مردانه است؛ به هر حال اساسا، زنان اصلا نباید به ورزشگاه می آمدند. او به نحو عصبی مرتب پا به پا میشود و سرانجام یکی از نگهبانان پیشنهاد می کند که زن خود را به صورت مردان درآورد. زن همین کار را میکند و صورت خود را با پوستر یکی از بازیکنان فوتبال می پوشاند و به سمت توالتها میرود. نگهبانان تمام مردان را از توالتها بیرون می کنند. حالا توالتها منحصرا در اختیار زن قرار دارد. در نهایت زن با این که نگهبانان در نزدیکی او هستند، به سرعت فرار می کند.
انتظار میرفت آفساید با کنایه هایی که به این گونه قوانین میزند، رکورد فروش را بشکند. اما فیلم به علت تفاوت زیاد با فیلمنامه تصویبی، توقیف شد و البته پناهی هم انتظار این توقیف را داشت. آفساید نیز مانند مارمولک پس از آنکه کپی آن غیرقانونی تکثیر یافت، به سرعت محبوبیت پیدا کرد. تعدادی از زنان تحت تاثیر شخصیت های فیلم در یک مسابقه فوتبال جلوی ورزشگاه شعار میدادند «ما نمیخواهیم آفساید باشیم .»
سگها و دیکتاتورها
در سپتامبر 2007 ده ها هزار نفر به خیابان ها ریختند تا به بی قانونی های رژیم نظامی برمه اعتراض کنند. افزایش ناگهانی قیمت سوخت سبب جرقه اعتراضات شد. اما خواسته ها به سرعت گسترده تر شده و مردم خواستار رعایت حقوق اولیه خود و آزادی شدند.
ارتش اقدام به ضرب و شتم، بازداشت و کشتار معترضین کرد. بنا به گزار شهای سازمان ملل حداقل سی و یک نفر کشته شدند. نظامیها مرتب در خیابانها گشت می زدند و بنابراین هرگونه کنشی در خیابانها به شدت خطرناک بود. برمه ای های با ذوق، راهی برای دور زدن این مشکل پیدا کردند و از سگ های ولگرد برای اعتراض استفاده کردند. در فرهنگ برمه ای، سگ موجود پستی محسوب میشود و بر این باور هستند که کسانی که در زندگی گذشته شان اعمال خوبی انجام نداده اند، در تولد دوباره سگ به دنیا می آیند. در برمه اگر بخواهید به کسی دشنام بسیار بدی بدهید، اگر او را سگ بنامید به خطا نرفته اید.
در رانگون و سایر شهرها، سگ های ولگرد شاید به امید شانس بهتری در زندگی دوباره شان، با تصویر «تان شو » و سایر رهبران نظامی بر گردنشان در اطراف شهر میچرخیدند. در سطح شهر نظامیان سگ های ولگرد را تعقیب می کردند تا ژنرا لها را نجات دهند. تلاشی بیهوده و عملی خفت بار که باعث تفریح ساکنین شهر می شد. یک روزنامه تایلندی که در کشور همسایه منتشر میشود، از قول یکی از ساکنین نقل می کند: «نمیشود آنها را بازداشت کرد. خیلی خوب فرار می کنند .Ÿ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر