۱۳۹۴ خرداد ۵, سه‌شنبه

نخبــــــه ســــالاری

 

مه 26, 2015
شماره ( 228) چهارشنبه (6) جوزا (1394) / (27) می ( 2015)
CIVITAS
«مردمسالاری بدترین نوع حکومت، به استثنای انواع دیگر آن است.» بی دلیل نیست که چرچیل به رُکگویی معروف بود، چراکه به راستی «انواع دیگر آن »، یعنی انواع دیگر حکومت، کدامند غیر از قلیل سالاری oligarchy و انواع آن، چه ثروتمندسالاریplutocracy ، چه قومسالاری، چه دین سالاری، چه نژادسالاری…؟
ریمون آرون، اندیشمند لیبرال نامی فرانسوی قرن بیستم، در یکی از درسگفتارهای خود در باب دموکراسی و انواع آن، به نکتهای اشاره کرده بود، درخور توجه. به عقیده او، هر نوع حکومتی به ناچار قلیل سالار است، بدین معنی که در هیچ نوع حکومتی، مگر آن هم با ملاحظاتی چند، در نظامهای معروف به مردمسالاری مستقیم، نمیتوان انتظار داشت که مردم، در تعدد و در تکثر بیشمار خود، به طور مستقیم اداره امور جامعه را به دست گیرند. بنابراین و بر پایه تحلیل آرونی قضیه، هر نوع حکومتی، هرچند مردم سالار به معنی دقیق و امروزی و «غربی » کلمه، الزاما قلیل سالار و اُلیگارشیک است. آنچه در نگاه آرونی حکومتها را از یکدیگر متمایز میکند، میزان باز بودن آنها و به یک عبارت، میزان سیالیت آنها است. نظامی باز است که سیالیت در تاروپود آن در جریان باشد. نظام های بسته، برعکس، مثل آب راکد، ساکن و فاقد حرکت هستند. عدم سیالیت در چنین نظامهایی منجر به بازتولید مدار بسته نخبگان میشود، بازتولیدی که به معنای دقیق و تحت اللفظی کلمه، تولیدمثلی فاقد خلاقیت خواهد بود. نظامی که در آن، تکثر مردمی، اندیشه ها، امیال، سلایق، گفتمانها و یا نسلها بازتابی در لایه های تشکیل دهندۀ الیتهای در حکومت نداشته باشد، نظامی است راکد و درجازن. آنچه در میان دیگر شاخصها و معیارهای رایج از قبیل پاسخگویی، حکومت محدود و مبتنی بر قانون (اساسی) و… مردمسالاری را از «انواع دیگر» حکومت مستثنی و متمایز می کند، سیالیت الیتهای حکومت کننده در آن است. همین سیالیت است که، بنا بر تحلیل آرونی، متضمن کیفیت نخبگان در نظامهای باز مردم سالار و در قیاس با نظام های بسته میگردد. بنابراین، رابطه میان سیالیت از یک سو و کیفیت از سوی دیگر، رابطه ای است علیتیcausal( (. ) پرسش خواهد شد که شاخص ها و سنجه های کیفیت در فرایند برآمدن کیفیت از دل سیالیت کدامند؟ پرسش را طور دیگری مطرح کنیم: اتوریتهautorité( ) چگونه بنا میشود؟ میشل سِر، اندیشمند نامی دیگر فرانسه و استاد فلسفه و علوم سیاسی در دانشگاه آمریکایی استانفورد در کالیفرنیا، در بحث امروزی «بحران اتوریته »، چنین استدلال میکند که «تنها اتوریته ممکن، آنی است که بر پایه کاردانی بنا شده باشد ». یعنی کیفیت الیت را با کاردانی آن می سنجند. کاردانی در اینجا، برگردان فارسی واژه فرانسوی compétence به معنای «توانایی یک اتوریته در انجام کاری » است. اتوریته چیست؟ اتوریته از ریشه لاتین auctoritas که با augere به معنای «بالا بردن « ،» رُشد دادن » و «افزودن » هم خانواده است، می آید. به عبارت دیگر، صاحب اتوریته کسی است که دیگری را بالا میبرد، او را رُشد میدهد و چیزی بر او می افزاید. واژۀ author (مؤلف)یعنی جمع کننده، سازواردهنده و نویسنده به تعریف دهخدایی کلمه(، از دیدگاه زبانشناختی، مشتقی از اتوریته یا authority است. به موضوع اصلی مبحث خود برگردیم: الیتهای مردم سالار چگونه اند؟ الیت های صاحب اتوریته در مردم سالاری، کاردانانی هستند که چیزی بر مردم خود می افزایند، آنها را بالا می برند و رشد ایشان را تسهیل و تسریع می کنند. رُشد مردم به نوبه خود سازوکاری میشود که بازخورد آن در نظام سیاسی منجر به سیالیت بیشتر الیت ها و گردش در نخبگان و در نتیجه ارتقاء کیفیت آنان می گردد. به عبارت دیگر، رُشد مردم و کیفیت الیت، رشد حکومت شوندگان و کیفیت حکومت کنندگان، در رابطه ای علیتی با یکدیگر قرار دارند.
دنیایی که در پیش رو داریم، دنیایی است که در آن «کاهش فقر، رشد طبقه متوسط جهانی (Global middle class) دستآوردهای آموزشی فزاینده، گسترش استفاده از فن آوریهای ارتباطاتی و صنعتی و پیشرفتهای بهداشتی و درمانی، به تسریع توانمندسازی فردی (individual empowerment) منتهی خواهد شد ». در چنین دنیایی، «هیچ قدرتی به تنهایی هژمونیک نخواهد بود و قدرت به شبکه ها و ائتلاف ها در دنیایی چندقطبی، نقل مکان پیدا خواهد کرد .» در چنین دنیایی، «کمان جمعیتی بی ثباتی the demographic arc of instability( ) تنگ تر خواهد شد. 1 رشد اقتصادی در کشورهای پیرشونده احتمالا رو به کاهش خواهد گذاشت. ٦٠ درصد جمعیت دنیا در مناطق شهری زندگی خواهد کرد؛ و مهاجرت رو به افزایش خواهد گذاشت ». در دنیایی که در پیش رو داریم، «متأثر از نیروی محرکه ناشی از فن آوریهای نوین، بازیگران غیردولتی nonstate actors ، نقشی فزاینده در برخورد با چالشهای جهانی بر عهده خواهند گرفت.»
مردم سالاری را، همچنان که میشل سِر فرانسوی یادآور میشود، باید در قالب دیگری نیز مدنظر قرار داده و تحلیل کرد: دنیای امروز دنیایی است که پس از دو تحول بزرگ تمدنی در تاریخ بشریت، یعنی پس از گذار از فرهنگ شفاهی به تمدن کتبی )آتن باستان و سقراط( و نیز گذار از تمدن کتبی به چاپی )گوتنبرگ و گذار از «کتاب »،… میرود تا از تمدن چاپی به سرعت وارد تمدن دیجیتال گردد. در چنین تمدنی، همان طور که در بالا متذکر شدیم، از نقش دولت ها کاسته و به نقش بازیگران غیردولتی، شبکه ها و ائتلاف ها و به طور خلاصه به نقش افراد افزوده خواهد شد. به عبارت دیگر، در چنین دنیایی، مرکز ثقل قدرت رفته رفته از حوزه انحصاری مصلحت نظام raison d’état به دامنه فزاینده مصلحت شبکه ها raison des réseaux نقل مکان پیدا خواهد کرد.Ÿ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر