نادر ابراهیمی
گفت: بله...خدا رحمتش کند! چه خوب آمد و چه خوب رفت.
آزارش به یک مورچه هم نرسید. زخمی هم به هیچکس نزد.
حرف تندی هم به هیچکس نگفت. اسباب رنجشِ خاطرِ هیچکس را فراهم نیاورد.
هیچکس از او هیچ گله و شکایتی نداشت.
دوست و دشمن از او راضی بودند و به او احترام می گذاشتند…
.
گفتم: این، به راستی که #بی_شرمانه_زیستن است و بی شرمانه مُردن!
آخر آدمی که در طول هفتاد سال عمر، آزارش به یک والا مقام ِدزدِ منحرف، به آدم بدکار هرزه، به یک چاقو کش باج بگیر هم نرسیده، چه جور جانوری است؟
آدمی که در طول هفتاد سال، حتا یک شکنجه گر را از خود نرنجانده و توی گوش یک خبرچین خودفروش نزده است، با چنگ و دندان به جنگ یک رباخوار کلاه بردار نرفته، پسِ گردنِ یک آدم فروشِ متقلب نزده، و تُفی بزرگ به صورت یک سیاستمدارِ خودباخته وابسته به اجنبی نینداخته، با کدام تعریفِ آدمیت و انسانیت تطبیق می کند و به چه دردِ این دنیا می خورد؟
.
آقای محترم! ما نیامده ایم که بود و نبودمان هیچ تاثیری بر جامعه بر تاریخ، بر زندگی و بر آینده نداشته باشد.
ما آمده ایم که با دشمنانِ آزادی دشمنی کنیم و برنجانیم شان
و همدوشِ مردانِ با ایمان تفنگ برداریم و سنگر بسازیم
و همپای آدمهای عاشق، به خاطرِ اصالت و صداقت عشق بجنگیم...
ما آمده ایم که با حضورمان، جهان را دگرگون کنیم...
نیامده ایم تا پس از مرگمان بگویند:
از کرم خاکی هم بی آزارتر بود و از گاو مظلومتر!
ما باید وجودمان، نفس کشیدنمان، راه رفتنمان، نگاه کردنمان و
لبخند زدنمان هم مانند تیغ به چشم و گلوی بدکاران و ستمگران برود…
ما نیامده ایم فقط به خاطر آنکه همچون گوسفندی زندگی کرده باشیم که پس از مرگمان، گرگ و چوپان و سگ گله، هر سه ستایشمان کنند…
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر