
یک نگاه گذرا به کنفرانس های پس از بن اول نشان میدهد که در کنفرانس توکیو (جنوری 2002)، پنج اعشاریه چهار میلیارد دالر تعهد شد. در کنفرانس لندن (فبروری 2006)، ده میلیارد دالر به افغانستان تعهد شد. در کنفرانس پاریس (جون 2008)، ده میلیارد دالر تعهد شد. و بالاخره ادعایی وجود دارد که بیش از شصت میلیارد دالر طی ده سال به افغانستان کمک شده. اگر شصت میلیارد دالر را تقسیم بیست و پنج میلیون نفوس افغانستان کنیم معلومست که به هر خانواده و به هر شهروند چقدر پول میرسد. اینکه این پول ها چه شد، سوالیست که باید آنرا هم جهان جواب بدهد و هم تیم بر سر اقتدار.
اگر جواب آن باشد که تیم حاکم ضعیف بود، پس باید به این سوال جواب داده شود که این تیم مورد حمایت کی بود؟ به هر حال برای بررسی هر سنت و دالر که بنام مردم افغانستان از جامعه جهانی کمک شده باید یک محکمه بین المللی دایر شود و افراد مسوول داخلی و شرکای خارجی شان در پای میز محاکمه جواب دهند.
مردم افغانستان بعضاً این سوال ساده را نیز مطرح میکنند که سوای اصطلاحات مغلق اقتصادی اگر هیچ کمکی هم به افغانستان نمیشد، فقط با فرض مصارف دو میلیون دالر به هر کنفرانس که جمعاً بیست و چهار میلیون دالر میشود، هرگاه همین پول به عوض رفت و آمد های تشریفاتی بالای نفوس افغانستان که بیست و پنج میلیون تصور میشود تقسیم میشد احتمالاً سطح زندگی مردم افغانستان اکنون در بلندترین سطح کشور های منطقه قرار میداشت.
حالا که کنفرانس توکیو در پیش است و سوالات زیادی پس از سال 2014 بی جواب میماند، در کنفرانس توکیو باید به دو مسأله توجه شود:
یکی آنکه هیچ برنامه و پروگرامی در شرایطی که صلح تأمین نباشد در افغانستان تحقق نمی یابد.
دوم با اقتصاد سیاه و مافیایی که در کشور رشد نموده تا زمانیکه اداره شفاف تشکیل نشود هر نوع کمک مانند دادن طعمه به دهن اژدها خواهد بود.
در کشوری که لیست قاچاقبران مواد مخدر آن افشأ نمیشود و در کشوری که اراده سیاسی برای مبارزه با فساد وجود ندارد، اولین وظیفه و وجیبه جامعه جهانی و مردم افغانستان آنست که از مبارزه با فساد و قاچاق باید آغاز کنند. Ÿ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر