اوت 4, 2015
شماره (238) چهارشنبه (14) اسد (1394) / (5) اگست (2015)
نوشته: دکتر خاویر کرمنت
ترجمه: محمود فرجامی
مقدمه ی مترجم
آیا از اینکه همسایه تان زباله هایش را در جوی آب می ریزد عصبانی هستید؟ آیا تا به حال پیش آمده که در اداره ای برای گرفتن یک امضا روزها و ساعت ها در آمد و شد باشید؟ آیا احساس می کنید برخوردهای رییس تان با شما توهین آمیز است؟ تا به حال دلتان می خواسته که یک چوکی را بر فرق پزشکی بکوبید که وقتی بعد از ساعت ها انتظار و پرداخت حق ویزیت کلان موفق به دیدارش شده اید، بدون آنکه اجازه بدهد شما در مورد بیماری تان توضیحی بدهید شروع به نوشتن نسخه کرده است؟ آیا از دیدن مجری های تلویزیون عصبی می شوید؟ آیا با شنیدن حرف های سیاستمداران دچار رعشه و ناسزاگویی می شوید؟ آیا وسوسه خفه کردن بزرگتر های فامیلی که دایما مشغول فضولی و نصیحت و بزرگتری هستند زیاد به سراغتان می آید ؟ با همکاران از زیر کار دررو و زیر آب زن زیاد دست به یقه می شوید؟ آیا هر هفته دوستانی به سراغتان می آیند که بخواهند شمار ا به فعالیت تجاری دعوت یا دست کم چاکرایتان را باز کنند؟ رابطه تان با همسر تان چطور است؟ به فکر جدا شدن از او هستید یا آنقدر شرور است که حتی جرات جدا شدن از اورا هم ندارید؟ بچه های تحس و شروری که دایما باعث سرافکندگی تان می شوند هم دارید؟
***
اگر پاسخ تان به این پرسش ها مثبت است، این کتاب برای شماست. چرا که شما با بیشعورها سرو کار دارید و کتابی در باب پدید ه حماقت و بیشعوری در جوامع کنونی به عنوان راهنمای عملی شناخت و درمان خطرناک ترین تاریخ بشریت؛ راهنمای ارزشمندی برای شناخت و در مان عارضه ی بیشعوری و نحوه ی رفتار با مبتلایان به این بیماری است. اما اگر پاسخ تان به پرسش های بالا منفی است، احتمالا خطر جدی تری شما را تهدید می کند!
شاید بیشعوری یک « بیماری» است و مثل تمام بیماری ها، برای پیشگیری و درمانش ، باید آن را درست شناخت.
هرچقدر که یک بیماری خطرناک و شایع تر باشد، شناخت و مقابله با آن ضروری تر است، اما بیشعوری مهلک ترین عارضه ی کل تاریخ بشریت است که تاکنون راهکاری علمی برای مقابله با آن ارائه نشده است. بیشعوری حماقت نیست و بیشتر بیشعورها نه تنها احمق نیستند که نسبت به مردم عادی از هوش و استعداد بالاتری برخوردارند. خود خواهی، وقاحت وتعرض آگاهانه به حقوق دیگران بن مایه های بیشعوری هستند و بیشتر از سوی کسانی اعمال می شوند که از نظر هوش، معلومات، موقعیت اجتماعی وسیاسی ووضع مالی اگر بهتر از عموم مردم نباشند بدتر نیستند.
پزشکی که حق اظهار نظر به بیمار خود یا همراهان او نمی دهد یا سیاستمداری که با زیرکی از جهل وزیاده خواهی مردم با دادن وعده های توخالی و ارائه آمار مضحک از آنها سوء استفاده می کند؛ هیچکدام به خاطر حماقت مرتکب چنین اعمالی نمی شوند. همینطور شهروندی که زباله های خود را در چند قدمی سطل زباله ی عمومی محله در جوی آب خالی می کند به خاطر نا آگاهی از کارکرد جوی و سطل زباله چنین کاری نمی کند.
واقعیت دردناک آنست که در طول تاریخ، مسببان بیشترین آسیب هایی که بشریت متحمل شده است آدم های بیشعور بوده اند و نه آدم های نادان . جنایت کاران بزرگ تاریخ همگی آدم هایی باهوش و سخت کوش بوده اند که حاصل ضرب استعداد های شخصی متعدد مثبت آنها با خودخواهی ، تعرض به حقوق دیگران و رذالت های منفی شان، از آنها بیشعوری های عظیم و مخوفی ساخته که دنیایی را به آتش کشیده اند.
در دنیای مدرن و با بالا رفتن سطح آموزش، در سایه ی این تفکر نادرست که سواد و آگاهی، الزاما رفاه و فرهنگ عمومی را در پی خواهد داشت، بیشعورهای بسیار بیشتری تولید و به بهره برداری رسیده اند. تنها کافیست نگاهی گذرا به ایدئولوگ ها و نظریه پردازان و حتی آدمکشهایی که از بطن دانشگاه های معتبر جهان رشد یافته اند و آمار قربانیان آنها بیندازیم تا صدق این مدعا ثابت شود. بله … دنیا به کام بیشعورهاست و گویی سالهاست که بیشعورهای جهان متحد شده اند!
خاویر کرمنت این اقعیت دردناک را موضوع کتاب طنز آمیز خودش قرار داده است.
همان طور که خود نویسنده هم در ابتدای کتاب خاطر نشان ساخته ، هیچکدام از وقایع و نام های مذکور در متن کتاب واقعی نیستند اما وجود ما به ازاهای فراوان در میان جامعه برای توصیفاتی که در هر بخش از بیشعور های خاص شده است می تواند تامل بر انگیز ، اثر گذار و البته نا امید کنند ه باشد.
به عنوان یک طنز نویس ( یاکسی که فکر می کند طنز نویس است) این کتاب را در ابتدا صرفا به خاطر (( طنز آمیز بودن ))آن خواندم ، اما اعتراف می کنم که محتوای عمیق آن تاثیر زیادی بر روی منش شخصی خودم و درک و تحلیل ام از رفتارهای اجتماعی دیگران داشته است.
در ترجمه این کتاب سعی شده لحن شبه علمی اما طنز آمیز نویسنده-که ناگاه در بعضی جاها به نثر محاوره ای و حتی ادبیات لمپنی نزدیک می شود- حفظ شود. همچنین با توجه به اشاره ها و کنایات متعدد نویسنده به وقایع و شخصیت های تاریخی، سعی کردم تا با توضیحاتی که در پانویس ها آورده ام، ضمن حفظ محتوا و ریتم متن اصلی ، خواننده فارسی زبانی که نزدیک به دو دهه بعد از نوشته شدن کتاب آن را می خواند را با مرجع اشاره ها و کنایه هایی که آورده شده آشنا کنم…
بقیه در آینده
نوشته: دکتر خاویر کرمنت
ترجمه: محمود فرجامی
مقدمه ی مترجم
آیا از اینکه همسایه تان زباله هایش را در جوی آب می ریزد عصبانی هستید؟ آیا تا به حال پیش آمده که در اداره ای برای گرفتن یک امضا روزها و ساعت ها در آمد و شد باشید؟ آیا احساس می کنید برخوردهای رییس تان با شما توهین آمیز است؟ تا به حال دلتان می خواسته که یک چوکی را بر فرق پزشکی بکوبید که وقتی بعد از ساعت ها انتظار و پرداخت حق ویزیت کلان موفق به دیدارش شده اید، بدون آنکه اجازه بدهد شما در مورد بیماری تان توضیحی بدهید شروع به نوشتن نسخه کرده است؟ آیا از دیدن مجری های تلویزیون عصبی می شوید؟ آیا با شنیدن حرف های سیاستمداران دچار رعشه و ناسزاگویی می شوید؟ آیا وسوسه خفه کردن بزرگتر های فامیلی که دایما مشغول فضولی و نصیحت و بزرگتری هستند زیاد به سراغتان می آید ؟ با همکاران از زیر کار دررو و زیر آب زن زیاد دست به یقه می شوید؟ آیا هر هفته دوستانی به سراغتان می آیند که بخواهند شمار ا به فعالیت تجاری دعوت یا دست کم چاکرایتان را باز کنند؟ رابطه تان با همسر تان چطور است؟ به فکر جدا شدن از او هستید یا آنقدر شرور است که حتی جرات جدا شدن از اورا هم ندارید؟ بچه های تحس و شروری که دایما باعث سرافکندگی تان می شوند هم دارید؟
***
اگر پاسخ تان به این پرسش ها مثبت است، این کتاب برای شماست. چرا که شما با بیشعورها سرو کار دارید و کتابی در باب پدید ه حماقت و بیشعوری در جوامع کنونی به عنوان راهنمای عملی شناخت و درمان خطرناک ترین تاریخ بشریت؛ راهنمای ارزشمندی برای شناخت و در مان عارضه ی بیشعوری و نحوه ی رفتار با مبتلایان به این بیماری است. اما اگر پاسخ تان به پرسش های بالا منفی است، احتمالا خطر جدی تری شما را تهدید می کند!
شاید بیشعوری یک « بیماری» است و مثل تمام بیماری ها، برای پیشگیری و درمانش ، باید آن را درست شناخت.
هرچقدر که یک بیماری خطرناک و شایع تر باشد، شناخت و مقابله با آن ضروری تر است، اما بیشعوری مهلک ترین عارضه ی کل تاریخ بشریت است که تاکنون راهکاری علمی برای مقابله با آن ارائه نشده است. بیشعوری حماقت نیست و بیشتر بیشعورها نه تنها احمق نیستند که نسبت به مردم عادی از هوش و استعداد بالاتری برخوردارند. خود خواهی، وقاحت وتعرض آگاهانه به حقوق دیگران بن مایه های بیشعوری هستند و بیشتر از سوی کسانی اعمال می شوند که از نظر هوش، معلومات، موقعیت اجتماعی وسیاسی ووضع مالی اگر بهتر از عموم مردم نباشند بدتر نیستند.
پزشکی که حق اظهار نظر به بیمار خود یا همراهان او نمی دهد یا سیاستمداری که با زیرکی از جهل وزیاده خواهی مردم با دادن وعده های توخالی و ارائه آمار مضحک از آنها سوء استفاده می کند؛ هیچکدام به خاطر حماقت مرتکب چنین اعمالی نمی شوند. همینطور شهروندی که زباله های خود را در چند قدمی سطل زباله ی عمومی محله در جوی آب خالی می کند به خاطر نا آگاهی از کارکرد جوی و سطل زباله چنین کاری نمی کند.
واقعیت دردناک آنست که در طول تاریخ، مسببان بیشترین آسیب هایی که بشریت متحمل شده است آدم های بیشعور بوده اند و نه آدم های نادان . جنایت کاران بزرگ تاریخ همگی آدم هایی باهوش و سخت کوش بوده اند که حاصل ضرب استعداد های شخصی متعدد مثبت آنها با خودخواهی ، تعرض به حقوق دیگران و رذالت های منفی شان، از آنها بیشعوری های عظیم و مخوفی ساخته که دنیایی را به آتش کشیده اند.
در دنیای مدرن و با بالا رفتن سطح آموزش، در سایه ی این تفکر نادرست که سواد و آگاهی، الزاما رفاه و فرهنگ عمومی را در پی خواهد داشت، بیشعورهای بسیار بیشتری تولید و به بهره برداری رسیده اند. تنها کافیست نگاهی گذرا به ایدئولوگ ها و نظریه پردازان و حتی آدمکشهایی که از بطن دانشگاه های معتبر جهان رشد یافته اند و آمار قربانیان آنها بیندازیم تا صدق این مدعا ثابت شود. بله … دنیا به کام بیشعورهاست و گویی سالهاست که بیشعورهای جهان متحد شده اند!
خاویر کرمنت این اقعیت دردناک را موضوع کتاب طنز آمیز خودش قرار داده است.
همان طور که خود نویسنده هم در ابتدای کتاب خاطر نشان ساخته ، هیچکدام از وقایع و نام های مذکور در متن کتاب واقعی نیستند اما وجود ما به ازاهای فراوان در میان جامعه برای توصیفاتی که در هر بخش از بیشعور های خاص شده است می تواند تامل بر انگیز ، اثر گذار و البته نا امید کنند ه باشد.
به عنوان یک طنز نویس ( یاکسی که فکر می کند طنز نویس است) این کتاب را در ابتدا صرفا به خاطر (( طنز آمیز بودن ))آن خواندم ، اما اعتراف می کنم که محتوای عمیق آن تاثیر زیادی بر روی منش شخصی خودم و درک و تحلیل ام از رفتارهای اجتماعی دیگران داشته است.
در ترجمه این کتاب سعی شده لحن شبه علمی اما طنز آمیز نویسنده-که ناگاه در بعضی جاها به نثر محاوره ای و حتی ادبیات لمپنی نزدیک می شود- حفظ شود. همچنین با توجه به اشاره ها و کنایات متعدد نویسنده به وقایع و شخصیت های تاریخی، سعی کردم تا با توضیحاتی که در پانویس ها آورده ام، ضمن حفظ محتوا و ریتم متن اصلی ، خواننده فارسی زبانی که نزدیک به دو دهه بعد از نوشته شدن کتاب آن را می خواند را با مرجع اشاره ها و کنایه هایی که آورده شده آشنا کنم…
بقیه در آینده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر