۱۳۹۱ دی ۵, سه‌شنبه

141 گزارشگر در سال 2012 کشته شده


شماره 104/چهارشنبه 6 جدی 1391/ 26 دسمبر 2012

شمار خبرنگاران کشته شده در سال 2012 به شدت افزایش یافته است. سازمان «گزارشگران بدون مرز» می گوید که بسیاری از وبلاگ نویسان و شهروندان خبرنگار نیز در سال روان به دلیل فعالیت هایشان به قتل رسیدند. اولریکه گروسکا، از«گزارشگران بدون مرز» می گوید که "2012 سال مرگبار برای آزادی مطبوعات بوده است." جمعاً 141 خبرنگار، وبلاگ نویس و کارمندان رسانه ها به خاطر کارشان کشته شده اند.
سازمان «گزارشگران بدون مرز» در گزارش سالانه اش از شش کارمند رسانه ها و 47 وبلاگ نویس سخن می گوید که کشته شده اند. افزون برآن 88 گزارشگر به هنگام انجام وظیفه جان باخته اند. این شمار زیاد قربانی از زمان آغاز نشر گزارش های سالانه «گزارشگران بدون مرز» در سال 1995 سابقه نداشته است. در گزارش امسال آمده است که «88 خبرنگار زمانی جان باختند که از صحنه های جنگ و بمبگذاری ها گزارش تهیه می کردند و یا توسط جنایت کاران سازمان یافته و قاچاقچیان مواد مخدر، اسلامیست های مسلح یا با دستور مامورین فاسد کشته شدند.»
کشته شدن خبرنگار مصری الحسینی ابوضیف
الحسینی ابوضیف، خبرنگار مصری در آغاز ماه دسمبر کشته شد.
الحسینی ابوضیف در آغاز ماه دسمبر از پا درآمد. این خبرنگار 33 ساله که در روزنامه الفجر کار می کرد و در اکادمی رسانه های دویچه وله آموزش دیده بود، به سوی کاخ ریاست جمهوری روان بود و می خواست از برخورد های میان حامیان و مخالفان محمد مرسی فلم بگیرد. براساس اظهارات یک شاهد عینی، در همین جا از جانب یک شخص ناشناس بر الحسینی ابوضیف شلیک شد. او شش روز بعد از این واقعه بر اثر جراحت های سنگین وفات کرد.
2012 به خصوص برای وبلاگ نویسان و گزارش دهندگان انترنتی که «گزارشگران بدون مرز» از آنها به عنوان "شهروندان خبرنگار" یاد می کند، سال خطرناکی بوده است. در سال گذشته 5 تن از آن ها به قتل رسیدند، در سال روان شمار آن ها به 47 تن افزایش یافت که تنها 44 تن از آن ها در سوریه کشته شدند. خانم گروسکا، سخنگوی "خبرنگاران بدون مرز" می گوید: "در سوریه بسیاری تلاش کردند تا قید و بند رژیم را در بخش اطلاعات از میان بردارند. آن ها اطلاعات را به شکل وبلاگ و یا نشر خبرهای ویدیویی به خارج انتقال می دادند».
سوریه: قبرستان خبرنگاران
«گزارشگران بدون مرز» به مناطق جنگی سوریه عنوان غمناک "قبرستان خبرنگاران" را داده اند. نیلس متسگر، مدیر مجله شرق شناسی به نام "سِنیت" توضیح می دهد: «برای بسیاری از شورشیان، کارمندان دولتی تلویزیون به عنوان ناظران بی طرف جنگ اعتبار ندارند. به خصوص گروه های اسلامیست، هدفمندانه بر رسانه های دولتی سوریه حمله کرده اند، آدم ربایی و اعدام کرده اند.»
او از حملات سربازان حکومت، مثلاً بمباران بر یک مرکز خبری گروه های مخالف نیز یاد می کند. در مجموع 65 فعال در بخش رسانه ها در سوریه در سال 2012 حین فعالیت روزنامه نگاری جان باختند، 21 تن آنها زندانی شدند که در میان آنها مازن درویش بوده است. درویش زمانی روزهای خبرنگاران را در میهن اش چنین توصیف کرد:"خبرنگار بودن در سوریه به معنای قدم نهادن در مزرعه پر از ماین ها است. هیچ کس نمی تواند بگوید که چه وقت یک ماین منفجر می شود." این جوان 38 ساله از جمله "مرکز سوریه برای رسانه ها و آزادی بیان" را تاسیس کرد. دوریش در ماه فبروری سال 2012 زندانی شد. تا هنوز کسی نمی داند که او در کدام زندان به سر می برد.
کشورهای خطرناک برای خبرنگاران
در پاکستان ده خبرنگار و یک کارمند رسانه کشته شدند. «گزارشگران بدون مرز» سال ها است که از این کشور به عنوان یکی از خطرناک ترین مکان ها برای خبرنگاران یاد می کنند.
مازن درویش، خبرنگار سوری در ماه فبروری سال 2012 زندانی شد. در مکسیکو نیز خبرنگاران در حال خطر زندگی می کنند، به خصوص اگر آنها درباره جنایت های سازمان یافته، یعنی درباره تجارت مواد مخدرو رابطه میان سرکرده های گروه های جنایت کار با مامورین دولتی گزارش بدهند. شش خبرنگار در این جا در سال 2012 کشته شدند.
در ادامه این گزارش، برازیل به عنوان یکی از خطرناک ترین کشورها برای خبرنگاران معرفی شده است . اینجا پنج خبرنگار جان باختند؛ دو تن آنها به احتمال قوی کشته شدند، چون در مورد قاچاق مواد مخدر تحقیق می کردند. ارقام دیگر خبرنگاران بدون مرز نیز باعث نگرانی می شوند: بیش از 1000 خبرنگار و وبلاگ نویس در سال 2012 زندانی شدند. حدود 2000 خبرنگار مورد تهدید یا حمله قرار گرفتند. در سرتاسر جهان 193 خبرنگار در زندان به سر می برند که تنها در ترکیه 70 تن آنها زندانی هستند. چین نیز خبرنگاران و وبلاگ نویسان را زندانی می کند. در حال حاضر شمار آن ها در چین به 100 تن می رسد که بیشتر آن ها در شرایط بدی به سر می برند.
در اریتره، در شرق افریقا 28 خبرنگار قسماً در زندان های انفرادی و یا سلول های زیر زمینی به سر می برند. خبرنگاران در کشورهای عمان، کیوبا، ایران، مالی در وضعیت خطرناک به سر می برند.Ÿ
هندریک هاینسه

۱۳۹۱ آذر ۲۹, چهارشنبه

توصیه یک کمپیوتر به کمپیوتر داران شهر

شماره 103/چهارشنبه 29 قوس 1391/ 19 دسمبر 2012
نوشته: کوه بچه

شما ای کمپیوتر داران و کمپیوتر کارانی که از برکت خدمات خارق العاده و فوق العاده ی من اکنون با بکس لپ تاپ و چوکی چرخی دسکتاپ تان بر همگنان، همنوعان و هموطنان تان فخر می فروشید، یادتان باشد که بی رحمی و بی تفاوتی تان در برابر پدران پیر و ورشکسته ی من که آن ها را در گوشه ی کهنه فروشی ها و کنار کوچه و خیابان ها پرت کرده و از یاد برده اید نا شکری در برابر کسیست که شما را از گوشه ی فراموش و آگنده با مزبله ی موش یک دفتر با کارمندان مدهوش بجایی کشاند که اکنون محاسبات و معاملات پنج قاره را در زمین و هوا در یک چشم بهم زدن با آن اجرا میکنید. یادتان هست روزیکه بابای پیر ما با حافظه ی یک جیبی خود به دفتر تکیده و فرسوده ی شما پا گذاشت، دفتری که در یک گوشه ی آن کوزه ی آب، در گوشه ی دیگر وسایل طبخ غذا و در کنج سوم مواد محروقاتی و بوجی ها قرار داشت. آنروز چقدر از دیدن آن بابای پیر با حافظه ی یک جیبی ما بهت زده شدید و اگر یادتان باشد تا یک هفته کسی از کارمندان جرئت نمیکرد بطرف آن نزدیک شود. آن بابای وزین و ذهین و سنگین ما که وزنش ده برابر از من بزرگتر و حافظه اش ده هزار بار از من کوچکتر میباشد برای شما در آن زمان اعجاز قرن به حساب می آمد. شما که روزگارتان در آن هنگام از بام تا شام در نوشتن مسوده و تکثیر مکاتب صادره و ثبت مکاتیب وارده می گذشت چه بسا که بخاطر آموزش حتا روشن کردن و تایپ و کاپی و پیست و ساختن فولدر و فایل در سیستم من ماه ها در پی استادان و رهنمایان نا بلد تر از خودتان سرگردان بودید.
به یادم هست روزیکه فلاپی به بازار آمد همه ی تان از تعجب دنگ و فنگ مانده بودید و آنرا عالی ترین دستآورد بشر می خواندید، در حالیکه به زودی دیدید که کار از جیبی ها گذشت و با آمدن سی دی و بلوتوث و مسنگر و فیس بوک و یوتیوب و انترنت بار دیگر عقل از سر تان پرید. رسم و آیین ما کمپیوتر ها چنان است که هیچگاه نقش پیش آهنگ اولین و پدرکلان پیشین مان را از یاد نمیبریم و در حالیکه اکنون تمام امور شما انسان های کره ی زمین را ما کمپیوتر ها اداره می کنیم و شما نزد ما (ماشین کاری) بیش نیستید باز هم آن پدر کلان پیر و مفلوک ما را که شما در گوشه ی پارک زرنگار و در میانه مزبله و انبار انداخته اید بزرگترین افتخار مان میدانیم، چون او بود که اولین بار زمینه ی رشد ما را مساعد کرد و تهداب اولین حرکت بطرف دنیای نا شناخته و اسرار آمیز کمپیوتر و انترنت را باز کرد.
ما کمپیوتر ها می شنویم و حتا می بینیم که شما انسان های نا سپاس بر عکس این ارجگذاری کمپیوتری کهن سالان تان را بدیده ی خوار و با حالت نزار می بینید و حتا آنانرا به محلات مخصوص نگهداری کهنسالان می سپارید تا روی شان را نبینید و روزیکه آن بزرگان تان می میرند حتا مراسم جنازه، کفن و دفن شان را به عمله و فعله شهرداری ها واگذار نموده زحمت رفتن تا لب گور آن بزرگان را بخود نمیدهید. بدانید و آگاه باشید که در فرهنگ ما کمپیوتر ها چنین کاری گناه نا بخشودنی به حساب می آید.
ما کمپیوتر ها می بینیم که در صفحه ی ذهن شما انسان ها تا وقتی یاد دوستان تان ثبت است که برایتان مفید باشند و به آنها ضرورت داشته باشید و از روزی که پایتان به چوکی و پشت تان به کرسی قدرت تکیه داد دوستان روز های بد تان را فراموش میکنید، در حالیکه بر عکس در فرهنگ ما کمپیوتر ها رسم بر آنست کسی که یکبار وارد سیستم حافظه ی ما شد، اگر هزار بار آنرا دیلیت کنند باز هم در یک گوشه ی قلب ما نامش نوشته خواهد ماند و از حافظه ی ما نمیروند.
ما کمپیوتر ها می بینیم که شما انسانها از طریق ما چه کار هایی می کنید و در واقع محک شخصیت همه ی تان ما هستیم، با تقوا ترین تان وقتی به تنهایی در انترنت کار می کند به سایت هایی می رود که از خجالت آن ما آب می شویم ولی یادتان باشد که ما آنرا به صفت یک راز با خود نگهداشته به پیروی از گفته ی محی الدین ابن عربی همنوع تان که میگفت:«زمانی می رسد که انسان کار هایی را که در اتاق مجاور انجام میشود، می بیند اما آنرا به کس افشأ نمیکند» آنرا به هیچکس افشاء نمیکنیم.
ما شاهد هستیم که شما چقدر پول شویی، اختلاس، رشوه، فساد و سایر اعراض و امراض را از طریق ما در جامعه رواج می دهید، اما ما هیچگاه آنرا به رویتان نیاورده و به کسی افشا نمیکنیم، فقط گاهگاه سیستم هایتان را با ارسال ویروس از کار می اندازیم.
اگر نامه ی اعمال تان را در دنیا میخواهید بدانید لطفاً به ایمیل ها، اس ام اس ها، پیام ها، سایت ها، نامه ها، صحبت ها، مصاحبه ها و مناقشه هایی که انجام داده اید و در کمپویتر ها ثبت است یکبار نظر بیاندازید. ما میتوانیم این اعمال شما را مستقیماً در روز جزا به حضور پرودگار ارسال کنیم، ولی یادتان باشد که حتا به نزدیکترین دوست تان در دنیا هم آنرا افشا نخواهیم کرد.
ما کمپیوتر ها به حدی موجودات قانونی هستیم که از طبیعی ترین حقوق خود هم بخاطر خلای قانون صرف نظر می کنیم چنانکه باری یکی از مایان به کنگره ی ایالات متحده درخواستی فرستاده تقاضا نمود از اینکه بیشترین کار های حکومت امریکا را انجام میدهد در قطار سایر نمایندگان به صفت عضو کنگره پذیرفته شود اما وقتی کنگره ی امریکا با ترفند و نیرنگ فورم ثبت نام را برایش فرستاد، از اینکه برای نوشتن اسم پدر و محل تولد در ستون فورم جوابی نداشت از آن تقاضا منصرف شد. تصور کنید که اگر یکی از شما انسانها بجای ما می بودید و تمام امور سیاسی، نظامی و اجتماعی یک قدرت بزرگ را رهبری می کردید، با جواب رد تقاضای تان چه میکردید؟ به یک مسأله دیگر توجه تان را جلب میکنم: راست بگویید در خانه با فامیل روزی چند بار سر و صدا راه می اندازید و اگر راست تان را نگویید هم ما کمپیوتر ها که ماشاا لله حالا در هر خانه یی از والی تا جوالی و از کارگر تا رهبر حضور داریم سر و صدای تان را می شنویم و می فهمیم که روزی چند بار کاسه را به دیگ و دیگ را به کاسه می زنید و اکر لا حول نکنیم و این ماجرا را افشا کنیم کار بزرگترین رهبران تان در دنیا زار است، اما در مقابل شما را به خدا قسم بگویید که در تمام تاریخ تولد آن همسران کمپیوتری تان یک مورد را نشان داده میتوانید که آن روبات بیچاره از امر و هدایت شریک زندگی خود سرپیچی کرده باشد.
مورد دیگر را خدمت تان به عرض می رسانم: هوشیار ترین و بیدار ترین پاسبان تان از سر شب تا دم صبح حد اقل چند پینکی به رسم خواب مرغی می زند، اما در تمام کره ی زمین آیا یک کمپیوتر را نشان داده میتوانید که در کار پاسبانی و نظارت حتا یک ثانیه غفلت کرده باشد؟
مسأله دیگری را که خدمت تان پیشکش می کنم آنست که: باری چشمانتان را ببندید و بیاد بیاورید که از ابتدای تولد تا روزیکه به بلند ترین مقام رسیده اید چند بار دروغ گفته اید، این رازیست که فقط خودتان و خدایتان آن را میداند و بس و این را هم خوب میدانید که چندین بار و به کرات دروغ گفته اید در حالیکه به آن اعتراف هم نمیکنید، در حالیکه ما کمپیوتر ها به دنیای انسان ها چلینج میدهیم که اگر یک مورد دروغ کمپیوتری را پیدا کردید جایزه دارید . بخاطر جلوگیری از تطویل کلام شاید این سوال را مطرح سازید که هدف از نگارش این سطور چیست؟
من فقط بطور خلاصه و کوتاه این چند نکته را به عنوان خواست و درخواست همه ی کمپیوتر های دنیا به شما مطرح میسازم:
لطفاً به کمپیوتر های کهنسال و پیر و زهیر و از یاد رفته ی تان بی حرمتی نکنید و اگر از من می شنوید در دفتر اتاق کار هر رییس، هر وزیر، هر والی و... در پهلوی آخرین مودل لپ تاپ ها و دسکتاپ های مدرن یکی از مفلوک ترین و فراموش ترین پدران ما را که شما را با کمپیوتر آشنا ساختند بگذارید و هر کسی که به دیدن تان آمد به او یاد آور شوید که افتخارات عالی بشری در عرصه ی تکنالوژی معلوماتی و کمپیوتر محصول نخستین گام همان کهنسال برتر میباشد که قابل هر گونه قدرشناسی و احترام است.

۱۳۹۱ آذر ۲۲, چهارشنبه

به یاد سراینده آهنگ «کمرباریک»


روز چشم پوشیدن ظاهر هویدا از دنیا ارمغان ملی به دلیل مشکلات هزینه چاپ متوقف بود و نتوانست در سوگ این یک هنرستان هنر احساسات و عواطف هنر دوستان را از قطرات اشک رنگ قلم به روی صفحات ارمغان بریزد. بنابران نوشته یما ناشر یکمنش را در ادامه این سوگواری به خوانندگان تقدیم مینماییم:
دو سه ماهی بود که پنجه های لاغر و استخوانی او پرده های سازها را پیهم نوازش می داد؛ به امید یافتن زمزمۀ بکر و آهنگ نو، در آرزوی میلودی تازه. پرده ها اما با او صمیمی نمی شد. نمی گذاشت خیال های او با آن ها بیامیزد.
او چیزی بیشتر از یک میلودی دلنشین از پرده ها انتظار نداشت. پرده ها اما او را به خود راه نمی داد. دو سه ماهی بود که چنین بود و او گاهی می اندیشید که اگر این حالت دوام کند، شاید سر به خیابان و بیابان برآرد و در جستجوی آهنگ، سنگ شود. چیزی در درون او شور می زد که او از گفتنش عاجز بود. انگشان او سخت در جستجو بود و او نمی یافت آنچه را می جست.
یک روزی از همان روزها در بیحوصلگی تمام به سر می برد که همکارش چند تا نامۀ وارده را رو به رویش روی میز انداخت. ده دوازده تا نامه. مثل تمام نامه های که هرچند روز می گرفت، با دعا و سلام آغاز و با تشویق ختم می شد. یکی از نامه ها اما از لون دیگر بود. پای نامه، سیزده دختر از لیسۀ ملالی کابل امضا کرده بودند. در نامه شعری بود که آرزو داشتند روزی آهنگ آن را با صدای او بشنوند. شعر اینگونه آغاز می شد:
"شنیدم از این جا سفر می کنی...". همین کافی بود. در یک لحظه احساس کرد که پنجه هایش می خواهد طلسم سکوت طولانی او را بشکند. احساس کرد که... حرف بزند. زود خود را پشت پیانو رساند که در استدیوی شماره 48 رادیو کابل قرار داشت. چند دقیقه نگذشته بود که با خود یکی از زیباترین آهنگ هایی را که خوانده، زمزمه می کرد :
شنیدم از این جا سفر می کنی
تو آهنگ شهر دگر می کنی
کمی آن طرفتر از امروز
پدر در شرکتی به نام "صابر" در دایکندی مشغول کار بود. او هنوز نه ظاهر بود و نه هویدا. «سال های زیادی از عمر من در مسافرت گذشته است، شاید بهتر بود عوض "هویدا" نام من "سیاح" می بود».
نخستین سفر را در دایکندی هزاره جات آغاز کرد، درست چهارشنبه نهم حوت 1323 خورشیدی برابر با 28 فبروری 1945. وقتی چشم
به جهان کشود، تا چشم کار می کرد، فقر و تنگدستی محیط او را احاطه کرده بود. هنوز نمی دانست که باید شهر به شهر و کوه به کوه ره زند و رهنوردی کند تا آنچه را سرنوشت رقم زده است، مو به مو اجرا شود. هنوز نمی دانست که شصت و شش سال بعد وقتی به عقب نگاه کند، چندین شهر خواهد بود که او لحظه های بسیاری از عمر عزیز خود را به آن بخشیده است. هنوز نام این مناطق و شهر ها را نمی دانست: دایکندی، مزار شریف، کابل، ماسکو، تهران، دهلی، هامبورگ.
پدر آرزو داشت فرزندش داکتر طب شود. او که خود برادر بیست و یک سالۀ مبتلا به توبرکلوز خود را تازه از دست داده بود، می خواست پسرش بیماران را شفا دهد. برای یک مامور پایین رتبه اتاقهای تجارت در شهر مزارشریف، آرزوی بزرگی بود.
محمد اسماعیل مایل با کتاب و کتابخوانی همدم بود و طبع شعر داشت. با ساز و موسیقی نیز بیگانه نبود. گاهی آواز می خواند و گاهی تنبور می نواخت. مردی بذله گو و
خوش طبع بود. پدر کلان پدری او محمد اکبر چنداولی در کابل به سر می برد.
ظاهر که هفت ساله شد، پدر پس از سه ماه مریضی در اثر توبرکلوز در شهر مزارشریف در گذشت. مرگ پدر آغاز روزها و سال های دشوار زندگی برای او و خانوادۀ کوچک آنها بود. مدتی را در خانۀ کاکای پدر در مزار گذشتاندند. خانه یی که در میان آن حوضی بود که هم گاو و خر و اشتر و هم آدم های خانواده از میان آن آب می نوشیدند. خانواده می خواست بخت خود را در جای دیگر بیآزماید. در جستجوی یاران و دیاران دیگر، چارۀ نبود جز این که گور پدر و خاطره های خوش روزگار زندگی او را به یادها بسپارند و به سوی شهر بزرگتر و امکانات بیشتر رخت سفر بربندند. پس از مرگ پدر سه کودک یتیم یک دلبستگی داشتند به نام "بنجر". سگی کوچک که آن سه، کودکانه به آن مهر میورزیدند. وقتی ظاهر و خانواده در موتر لاری نشسته، قصد عبور از بلندیهای هندوکوه را داشتند، "بنجر" سخت بیتابی میکرد و زوزه میکشید.
«آن قدر که آن سگ از جدایی با ما و ما از جدایی با او متأثر بودیم، نه کس از جدایی با ما متأثر بود و نه ما از جدایی با کسی».
دستهای کوچک او باید به کمک مادر میشتافت که اینک با سه فرزند یتیم، ظاهر، کبیر و منیر راهی کابل شده بود. شهر آسمایی و شیردروازه در کوچۀ کتاب فروشی، به بیان عاصی "کوچههای طرف کهنۀ شهر" دو تا اتاق محقر و فقیرانه را به این خانوادۀ چهارنفری به کرایه داده بود. صغری برای چرخاندن چرخ سنگین زندگی در موسسۀ نسوان به خیاطی پرداخت. دوخت و برش زیردریشی برای سربازها کاری بود که انجام دادن آن را از او میخواستند. او مجبور بود خارج از اوقات رسمی کار در خانه نیز کارهای را که از موسسۀ نسوان به کمک ظاهر به خانه انتقال میداد، انجام دهد. برای صرفه جویی تا محل کار پیاده میرفت و پیاده هم برمیگشت. معاش او برای تأمین حداقل شرایط زندگی هم کافی نبود. نان خشک را از نانوایی کوچه به حساب چوب خط میگرفتند و هر وقت پولی به دست میآمد، قرض نانوا را میپرداختند.
از دو اتاق خانهیی که در آن زندگی می کردند، فقط یکی آن برق داشت. در یک حویلی سه - چهار خانواده همسایه شده بودند و برق همه مشترک بود. بعدها توانستند که یک رادیو هم بخرند. پس از آن اما همسایهها برق همان اتاق را هم روزانه قطع میکردند که مبادا رادیوی آنها مصرف برق را بلند ببرد. ظاهر که در هفت سالگی حالا دیگر مرد خانواده شده بود باید با مادر در چرخاندن چرخ زندگی، بازو میداد. شروع کرد به کار کردن. کسی که باید شاگرد مکتب میبود، شاگرد بوت دوز شد. کسی که خودش جز کفش پاره به پا نداشت، کفش های دیگران را میدوخت. جستجوی او برای یافتن یک شغل نان آور ادامه داشت. شاگردی بوت دوز، شاگردی حکیم جی، تکت فروشی، دربانی سینما، شاگردی مستری، شاگردی آهنگری، اینها یک لست نامکمل از کارهایی است که او در چند سال کودکی و نوجوانی به آن پرداخته است.
تنگدستی نگذاشت زودتر شامل مکتب شود. همان بود که در نه سالگی آغاز کرد به مکتب رفتن. لیسۀ استقلال را تا صنف نهم ادامه داد و با این که اول نمرۀ عمومی بود، فضای مکتب برایش خسته کن و دلگیر می نمود. خودش گفته است: «مکتب هیچ گاهی نتوانست مرا جلب کند».
در سال 1966 میلادی برای تحصیل موسیقی به ماسکو رفت و پس از آموختن زبان روسی شامل هنرستان عالی موسیقی چایکوفسکی شد. قرار بود در بخش اوپرا تحصیل کند. پس از سه سال از کنسرواتور اخراج گردید و در سال 1971 میلادی به کابل برگشت.
در 1354 خورشیدی با وحیده ازدواج کرد. خودش با تبسمی بر لب میگوید، در همان سال چون عرصه را بر کارها و نوآوریهایش در رادیو تنگ کردند، دست به این نوآوری زد: «در زندگی فقط یک بار خود را گم کردم: وقتی زنم را برای بار اول دیدم».
پس از آن وحیده هویدا در بیشتر برنامهها در کنار شوهر بود تا آنجا که دوستان به او با مزاح، دستکول ظاهر هویدا میگفتند. حاصل زندگی مشترک شان، ژاله، آرش، علی، لیلی و مسیح است. سه نواسه، حنا، بهار و نیله تا حالا به کاروان فرزندان این خانواده پیوسته اند.آرش، علی و ژاله مانند پدر موسیقی را برگزیده اند اما تا هنوز در سایه سنگین نام پدر هستند.
به دنبال ساز و آواز
ظاهر پنج ساله بود که پدرش یکی از هنرمندان شهر مزارشریف را که در محافل خوشی مزاریان آواز میخواند، دعوت کرد که پسرانش را هارمونیه بیآموزاند. هفت ساله که شد، با آن که دیگر می توانست هارمونیه بنوازد اما نمینواخت. غم نان نمیگذاشت. دستهای این کودک لاغر اندام باید نان آوری میکرد. هارون شاه پسر وزیر دربار همصنفی او بود. وقتی دوم نمره شد تمام همصنفیها را در پغمان مهمان کرد. در آنجا ظاهر و کبیر بار اول هارمونیکا و نی را دیدند. کبیر همان روز پس از چند ساعت میتوانست آهنگ "آستا برو" را با هارمونیکا بنوازد. کبیر آن دو آله را با خود به خانه آورد و هارون شاه بعداً هردو را به آنها
بخشید.
صنف پنجم بود که صاحب نی شد. تازه آغاز کرده بود که حکایت و شکایت روزگار را از نی و با نی قصه کند و شرح درد اشتیاق گوید که همسایگان اعتراض کردند که نوای نی، مار را به خانه ها خواهد آورد. به ارغوانزار خواجه صفا پناه برد و بر بلندیهای آن، گاه و بیگاه حدیث راه پرخون و قصههای عشق مجنون میگفت و به موسیقی نزدیکتر می شد.
گام بعدی به دست آوردن ماندولین بود. یکی از خویشاوندان که از سفر شوروی آن وقت با خود ماندولین آورده بود و از آن استفاده نمیکرد وقتی علاقۀ ظاهر را به نی نوازی دید، ماندولین را برایش بخشید. با این غنیمت بادآورده شوق او به موسیقی بیشتر شد. توانایی به صدا درآوردن ماندولین، پای او را به کنسرتهای لیسۀ استقلال که او آن روزگار شاگرد صنف هفتم آن بود، باز کرد. شاگردان مکاتب در روزهای جشن معارف در پهلوی هنرنماییهای دیگر به اجرای کنسرتها نیز می پرداختند. سال بعد که در گروه همخوانان در آهنگی همنوایی میکرد متوجه آواز رسای او شدند.
بدین ترتیب شانزده سال داشت که شروع کرد به آواز خواندن. آهسته آهسته مانند چند جوان دیگر که در کنسرتهای مکاتب درخشیده بودند، به رادیو روی آورد. نخستین آهنگ را زیر نظر عبدالجلیل زلاند با آرکستر کلیوالی ثبت کرد که استاد محمد عمر ربابی معروفترین رهبر آن بود. بعد با عزیز آشنا که با مفکورۀ ساختن آرکستر آماتور به رادیو آمده بود معرفی شد و بدین ترتیب در سال 1342 خورشیدی اساس
آرکستر آماتور با شش نفر گذاشته شد.
با آرکستر آماتور بود که ظاهر هویدا در کابل و پس از آن در تمام افغانستان به شهرت رسید. شهرت این آرکستر تا بدانجا رسیده بود که دربار حاضر شد در شب سوم عروسی شهزاده نادر، فرزند محمد ظاهرشاه در قصر دلگشا مقابل شاه و ملکه و مهمانان برنامه اجرا کند. متعاقباً هوتل سپین زر برای سی شب پیهم در ماه مبارک رمضان از آنها دعوت به اجرای برنامه نمود. این ها برای چند تا جوانی که در هیچ مکتب رسمی موسیقی آموزش ندیده و در هیچ آموزشگاه سنتی موسیقی زانو نزده بودند و فقط تشنۀ نوآوری و ایجادگری بودند، دستآوردهای کمی نبود. بعد ها هویدا از میان همکاران، برجسته ترین و پرآوازه ترین چهرهیی شد که کار خود را با آرکستر آماتور یا آغاز کرده بودند و یا هم با آن ادامه داده بودند.
کمرباریک
در کابل در منزل عبدالاحمد ادا، شاعر و تصنیف ساز بود که هویدا با حبیب ا لله بلور آشنا شد. بلور، پهلوان و مربی نامدار تیم ملی پهلوانی ایران بود که مردی چون علیرضا تختی از شاگردان او به شمار میرفت. ضمناً در سینما نیز نقش آفرینی میکرد. او از هویدا دعوت نمود به ایران برود. دوسه ماهی نگذشته بود که به واسطۀ شیرعلومی، رییس تشریفات دربار با سفیر ایران معرفی شد. شیرعلومی در منزل خود مجلسی آراست که هویدا در آن بنابر خواهش سفیر جهانگیر تفضلی که در شعر خراسانی تخلص میکرد، چند آهنگ خواند که آهنگ معروف "مراببوس" هم شامل آنها بود. تفضلی برایش
گفت: «سری به ایران بزنید، پشیمان نخواهید شد». در سنبله 1351 خورشیدی به ایران رفت و حبیب ا لله بلور راه او را به رادیو و تلویزیون باز نمود. اولین بار در برنامه تلویزیونی فریدون فرخزاد به نام "سلام همسایه" برنامه اجرا نمود. در برنامه قریب افشار بود که آهنگ کمر باریک را خواند و با خواندن آن شهرت او در تهران و سراسر ایران پخش شد. کمر باریک به سرعت ثبت ریکارد شد و نشر آن به شهرت خواننده وآهنگ آن بیشتر از پیش افزود. مجله ها و روزنامه های مشهور ایران در مورد آهنگ و خوانندۀ آن نوشتند و به "پدیدۀ افغان گرایی" در موسیقی ایرانی اشاره کردند. این آهنگ چهل سال پس از اجرای آن در ایران هنوز هم توسط خواننده های جوان ایرانی بازخوانی می شود. کمرباریک اصلاً یک آهنگ فلکلوریک بدخشی است که بار اول روزگاری که هنوز نشرات رادیو به صورت زنده بود، توسط میر افگن شغنانی در رادیو خوانده شده بود. جالب این است که هویدا در اجرای این آهنگ، تصنیف آن را درست نخوانده و مصراع ها را چنان جابهجا کرده که قسمت آغاز این آهنگ (آستایی) بی معنا شده بود. این اشتباه برای مطبوعات ایران دست آویز خوبی بود که هویدا و کمرباریکش را به میدان طنز و شوخ طبعی بکشانند و آنها را سوژه جالب روز سازند. هویدا در حوت 1351 دوباره به کابل برگشت و این بار با این قصد که برای تحصیل ادبیات در دانشگاه تهران به ایران برگردد.Ÿ
يما ناشر يكمنش

۱۳۹۱ مهر ۲۸, جمعه

هفته نامه "نیوزویک" دیگر به طور چاپی انتشار نمی یابد

با پایان امسال دیگر هفته نامه بسیار قدیمی و مشهور " نیوزویک" به صورت چاپی انتشار نمی یابد. مجریان ارشد این مجله گفته اند که برای صرفه جویی درهزینه چاپ این هفته نامه کاملا به شکل دیجیتال و انترنتی در می آید.




ناشران مجله مشهور نیوزویک روز پنجشنبه، 27 میزان / 18 اکتوبر اعلام کردند که در ماه جنوری سال آینده دیگر شکل چاپی این مجله منتشر نمی گردد. این مجله که برای قریب 80 سال یک منبع مهم اطلاع رسانی بود، اعلام کرده است که در سال 2013 کاملاً به طور آنلاین یا انترنتی نشر می شود.



تینا براون و بیبا شتی اعضای اجراییه نیوزویک به روزنامه "بیست" گفته اند که همه نشرات دیجیتال نیوزیک به نام "نیوزویک گلوبل" یاد خواهد شد. آن ها گفته اند که این نیوزویک انترنتی دارای یک سیستم حق الاشتراک می باشد و برای خوانندگان هم به شکل انترنتی و هم به شکل "پی. سی. تابلیت" مورد استفاده قرار گرفته می تواند. براون وشتی گفته اند که "ما نیوزویک را انتقال می دهیم؛ نه آنکه با آن وداع کنیم".



نیوزویک از آغاز سال آینده فقط به طور انترنتی منتشر می گردد. این دو عضو اجرایی نیوزویک گفته اند که تصمیم برای متوقف ساختن چاپ این مجله ناشی از "چالشهای اقتصادی چاپ و توزیع" آن می باشد. این مدیران مجله هوشدار دادند که این تغییر موجب کاهش کارمندان می گردد، اما مشخص نکردند که چه شمار از افراد بیکار می شوند.



نیوزویک از مدتها بدینسو با مشکلات مالی دست و گریبان بوده است. در سال 2010 "شرکت واشنگتن پست" آن را به تاجری به نام سندی هرمان به طور نمادین به یک دالر فروخت.



با آنکه این مجله با وبسایت خبری و تحلیلی بسیار مشهور "دیلی بیست" ادغام شد، نیوزویک در یک سال 40 میلیون دالر یا 30.5 ملیون یورو را از دست داد.



دویچه وله / رسول رحیم

۱۳۹۱ شهریور ۲۶, یکشنبه

مبارزه مدنی در راه آزادی بیان به شگوفه نشست!

گفته مشهوری است که اگرکسی به رویت یک سیلی زد روی دیگرت را پیش کن تاسیلی دیگر بزند ودر آن حالت است که ضارب متوقف میشود، اما اگر دستت را بلند کردی ممکنست دست وپایت هردو بشکنند. هرچند گاندی به جواب کسانی که در افریقا با چنین تحمل مدنی افراطی همه داروندار مادی ومعنوی شان را از دست داده بودند نوشت که معنی مقاومت آرام آن نیست که انسان در همه حالات دست زیر الاشه بنشیند ،اما تا آنجا که به مقاومت مدنی اعتصاب غذایی بکتاش سیاووش به خاطر شکستن دژ سانسور در شورا ارتباط میگیرد این مبارزه موفقانه از آزمون بدر آمد.
اگر مقاومت مدنی به فرهنگ حل کلیه منازعات جامعه مبدل گردد یقینا التهاب وتب سیاسی جامعه در هنگام بن بست ها وبحرانها پایین آمده مولفه های مدنی به نورمهای زندگی اجتماع مبدل میگردند. در این جا دو مساله پیروزی را ضمانت میکند: یکی آنکه بر خاستن در دفاع از احکامی مانند مواد 24و34 و50قانون اساسی ومواردی از این گونه جرات اخلاقی برآمدن به میدان مبارزه مدنی را درشهروند تقویت میبخشد ودوم همصدایی صنفی که این حرکت مدنی در دفاع از آنان به راه افتاده برگشت ناپذیری آن را تضمین مینماید ودر همینجاست مواد قانون به نیروی مادی مبدل میگردد.
رسانه ها را در جهان آزاد رکن چهارم ارکان دولت ها مینامند واگر رسانه های آزاد وهمه ژورنالیستان افغانستان به دور از مسایل سلیقوی وتفرقه افگنی های دشمنان آزادی بیان متحدانه ویکپارچه ویک صدا عمل کرده و باتکیه بر احکام مندرج قانون اساسی به پیش روند زود باشد که به صفت بازوی چهارم نظام گامهای بلندی در جهت نهادینه شدن آزادی بیان و تحقق پایه های نظام مردمسالاری برخواهند داشت.

اعلامیۀ مطبوعاتی


 تاریخ: 15 سنبله 1391




کابل – افغانستان



سانسور از مجلس نمایندگان را بردارید!



موسسۀ نی حمایت کنندۀ رسانه های آزاد افغانستان، یک بار دیگر ایجاد میدیاپول ( جایگاه ویژه برای خبرنگاران) در مجلس نماینده گان را غیر قانونی دانسته و موجودیت آن را برای خبرنگاران و رسانه ها سانسور می داند. این موسسه همچنان از اعتراض تعدادی از نمایندگان که به ایجاد این جایگاه داشته اند حمایت می کند.



...پس ازپایان تعطیلات تابستانی مجلس نمایندگان، ریاست دارالانشاء با ایجاد میدیا پول ( اتاق ویژۀ خبرنگاران) مشکلات جدی در زمینۀ گزارش دهی از این مجلس را به وجود آورده است، زیرا خبرنگاران اجازه ندارند از این اتاق بیرون شوند ویاهم وارد تالار عمومی گردند. عکاسان روزنامه ها و خبرگزاری ها نیز از گرفتن عکس وتصویر محروم شده اند.



باوجود تماس ها ودرخواست های مکرربا و ازپارلمان افغانستان مبنی بر برطرف کردن این جایگاه، تاهنوز این مشکل وجود داشته و خبرنگاران نمیتوانند بدون کنترول ونظارت، از مجلس نمایندگان اخبار وگزارش تهیه نمایند.



در جلسۀ علنی مورخ 15 سنبله 1391 خورشیدی چند تن از نماینده گان به دلیل وجود سانسور ومشکلات روزنامه نگاران وخبرنگاران جلسه را ترک نمودند که پس از آن همه خبرنگاران نیز به رسم اعتراض پارلمان را ترک و از دادن گزارش امروزی از جلسۀ علنی اباء ورزیدند.



همچنان نماینده گان معترض اذعان داشتند که در صورت ادامۀ این سانسور در برابر درب مجلس نمایندگان دست به تحصن خواهند زد.



موسسۀ نی حمایت کننده رسانه های آزاد افغانستان ضمن قدردانی از این اقدام نماینده گان از همه رسانه های کشور اعم از دولتی وآزاد ونهاد های مدافع آزادی بیان ، نهاد صنفی خبرنگاران ونهادهای جامعه مدنی تقاضا دارد تا زمانی که این مشکل رفع نشده و میدیا پول برداشته نشده است به رسم اعتراض اخبار وگزارشهای مجلس نمایند گان را تحریم نمانید.



از هیات اداری مجلس نمایندگان تقاضا می گردد تاهرچه زودتر سانسور رااز پارلمان کشور برداشته از آزادی بیان و حق دسترسی به معلومات مسجل در قانون رسانه های همگانی حمایت نمایند.



جهت معلومات بیشتر به تماس شوید



محمد صابر فهیم، گزارشگر ارشد دیده بان رسانه ها: 0700266727

 بر پا گردیدن خیمه اعتصاب غذایی بکتاش سیاووش بخاطر اعتراض به سانسور و موجودیت مدیا پول در مجلس نمایندگان



خیمۀ اعتصاب غذایی بکتاش سیاوش بخاطر اعتراض به سانسور و موجودیت میدیا پول در مجلس نماینده گان، توسط خبرنگاران برپا گردید.
آقای سیاوش گفت نه آب خواهد نوشید و نه نان خواهد خورد تا زمانی که خواست های خبرنگاران برچیدن اتاق ویژه یا میدیاپول در پارلمان برآورده نشود.

بکتاش بخاطر احقاق حقوق خبرنگاران و آزادی بیان در پارلمان دست به اعتصاب غذایی زد




اعتصاب بکتاش سیاوش به پایان رسید




پس از آن که رئیس مجلس نماینده گان به خبرنگاران وعده داد که تمام زمینه های سانسور از پارلمان افغانستان را برمیدارد، بکتاش سیاوش نیز اعتصاب غذایی اش را پایان داد.



رئیس مجلس نماینده گان در دیداری که با نماینده های رسانه ها و خبرنگاران داشت وعده سپرد که پس از این هیچ نوع سانسور در پارلمان صورت نخواهد گرفت



در این جلسه رئیس مجلس گفت نماینده ی خبرنگاران در داخل تالار خوا...هد بود تا هر آنچه در داخل تالار اتفاق می افتد آن را از طریق میدیا پول به خورد رسانه ها قرار دهد.



همچنان عکاسان روزنامه ها و رسانه های آنلاین حق ورود به داخل تالار را دارند تا از تالار عکس بگیرند و ممانعت در کار های عکاسان روزنامه ها و رسانه های آنلاین رفع شدو پس از این عکاسان رسانه های چاپی و آنلاین می توانند به داخل تالار حضور داشته باشند.



خبرنگاران این پیشنهادات مجلس را پذیرفتند و بکتاش سیاوش نیز اعتصاب غذایی اش را خاتمه داد.


۱۳۹۱ شهریور ۹, پنجشنبه

تقدیم به آنکه وبلاگ ارمغان را مسدود و فیس بوک و ایمیل ما را غصب کرده است!


الا موش مکار ویرانکار

شنو ز ارمغان این مقامه دو بار

که بس بی خرد دزد و غارتگری

تو خفاش و مفلوک و صاحب شری

تو میترسی از انتقادات ما

ز بنوشته های غضبناک ما

بترسی که رسوا شوی در جهان

ز وبلاگ و وبسایت ما این زمان

چه شد لاف و گزاف دیروزی ات

حقوق بشر خواست پیروزی ات

چرا می بترسی تو از ارمغان

ز وبلاگ مخصوص فرهنگیان

ز غداریت عار آید مرا

که گویم به تو کار باید مرا

بدانی کسانی که حق گفته اند

چه زیبا و مردم محق گفته اند

نگردد بدنیا صداشان خموش

حقیقت نویسند اندر خروش

هیومن هیومن کجا رایت شد

حقوق بشر بسته وبسایت شد

قلم بشکند دژ استمگران

قلم بشکند سد اسکندران

قلم وا کند مشت هر بی خرد

قلم وا دهد درس علم و ادب

شنو از فلک داد و بیداد ها

ز وبلاگ ها و ز وبسایت ها

که نفرین بادا به تو مرد پست

به تو بی خرد دزد و وحشی و مست

۱۳۹۱ شهریور ۸, چهارشنبه

فریاد از این دوران تار تیره فرجام!


از لحظه یی که برایم ثابت شد دموکراسی و آزادی بیان را در افغانستان باد آورده و باد با خود خواهد برد!

از لحظه یی که فهمیدم با یک سویچ شامپیون های آزادی بیان میتوانند وبلاگی را برای همیش از نظر ها غایب کنند!

از لحظه یی که احساس کردم شامپیون های آزادی بیان میتوانند وبسایتی را به بهانه ی کوچکی ببندند !

از لحظه یی که درک کردم شامپیون های آزادی بیان فیس بوکی را میتوانند با یک چشم به هم زدن بدزدند!

از لحظه یی که متوجه شدم شامپیون های آزادی بیان ایمیلی را میتوانند هر لحظه با تغییر پسورد از کنترل صاحبش خارج سازند!

تصمیم گرفتم بر کلیه اشکال وبلاگ و وبسایت و فیس بوک و ایمیل این فضای مجازی لعنت گفته برای همیش

از آن خارج شوم.

آه! ای کسانی که فریب این فضای دروغین را خورده اید، آگاه باشید و بدانید که سردمداران و سازندگان و گردانندگان این فضای غیر واقعی در حالیکه به دست شما نا آگاهانه قفلی بنام ایمیل میدهند، به کسان دیگری آگاهانه کلیدی بنام پسورد میسازند و آنکه به شما صفحه یی بنام فیس بوک میسازد به دست آن دیگری چیزی بنام هکر میسازد.

بیایید از این فضای دروغین وبسایت و وبلاگ و فیس بوک و ایمیل خارج شویم و سرنوشت خودرا بدست این فضای لایتناهی غیر قابل کنترل ندهیم و سر به گریبان برده در فضای واقعی قلم را به روی کاغذ واقعی به حرکت آورده حق را از باطل و دروغ را از راست جدا سازیم.

در کشوری که سایت های پورنو، انفجار، انتحار و سر بریدن انسان آزاد است و در مقابل وبلاگ ها و وبسایت های انتقاد گر بی کفایتی ها، رشوه گیری ها، اختلاس ها، جنایت ها، قساوت ها، عطالت ها، بیکاری ها و کم کاری ها شامل بلک لیست میشود شما چگونه میتوانید به این فضای دروغین اعتماد کنید و سرنوشت تان را بدست چیزی و کسی بگذارید که اصلاً نه فریادتان به درگاهش میرسد و نه مسیر کهکشانی آن را تعقیب کرده میتوانید.

یادتان باشد که کتاب های بزرگی چون( افغانستان در مسیر تاریخ )نه در وبلاگ و وبسایت و کاغذ های آرت پیپر و مطابع مدرن بلکه در سیاه چاه ها نوشته شده اند.

زنده باد قلم! زنده باد حقیقت! مرگ بر مجازی نویسی، مجازی گویی، ساحری و دروغ پراگنی!

داود سیاووش

۱۳۹۱ شهریور ۶, دوشنبه

ده سال وقت کشی دنیا در افغانستان



نوشته : محمدداود سیاووش

از روزیکه به القاعده راه داده شد از مخفیگاه های توره بوره به پاکستان عقب نشینی کند، کارشناسان پیشبینی کردند که زیر کاسه ی مأموریت امریکا در افغانستان نیم کاسه وجود دارد ورنه چگونه در میان باران آتش بم های هشت هزارکیلویی و رگبار طیارات بم افگن بی 52 شخصی بنام حاجی زمان بتواند به عقب نشینی یک گروهی از دشمنان درجه اول امریکا کمک کند که خون امریکایی ها هنوز در زیر آوار مراکز تجارت جهانی خشک نشده بود.

بی حوصله گی های حامد کرزی در سالهای اول مبنی بر امکان وخامت اوضاع و هشدار های موصوف را به خاطر حمله بر پناهگاه ها و قرار گاه های القاعده و طالبان در پاکستان در آن زمان نه امریکا جدی گرفت و نه کارشناسان داخلی به آن اهمیتی قایل شدند. شورای کویته علناً به فعالیت اغاز کرد، گروه حقانی به بازوی توانای( آی اس آی )مبدل شد، گروه گلبدین حکمتیار در پیشاور علناً به فعالیت آغاز کردند، ولی در مقابل به جواب آدرسهایی که رییس جمهور کرزی به اختیار پرویز مشرف از لانه ها و قرارگاه های دهشت افگنان در خاک پاکستان گذاشته بود مشرف در چوکات خارج ادب و سیاست جواب عجیب و غریبی داد.

به تدریج القاعده و طالبان در شبکه های انترنتی راه یافتند و در کشور های غربی لابی ها و طرفدارانی پیدا کردند. از مراکز سر بریدن هایشان فیلم برداری کرده آن را منتشر کردند. مراکز تربیت گاههای نظامی شان مشخص شد. ترانه هایشان را منتشر کردند وبی بی سی گزارشی از آن به نشررساند، و آن ترانه ها را حتا تا سطح موبایل های مردم ثبت کردند م در همین حال رسانه ها خبر دادند که شگاف ها و درز های عمیقی در صفوف طالبان پیدا شده. آقای کرزی خواهان رهایی پنجاه طالب از گوانتامو شد، ارتباط ملا طیب، ملا معتصم، ملا برادر، ملا حقانی و حکمتیار با کرزی، امریکا و پاکستان بر ملا شد. حزب اسلامی به چندین گروه تجزیه شد که یک گروه از داخل با فشار بر حکومت دولت را تضعیف میکند و گروه دیگر در برابر دولت از بیرون میجنگند ولی هر دو یک هدف دارند که حتا مقابل هم فتوا هم نمیدهند. به تدریج رییس جمهور کرزی از ارتباط خود با طالبان قبل از سقوط طالبان و در آستانه سقوط شان پرده برداشت که این موضوع مخالفان طالبان را در دولت شوکه ساخت و با این حال احمد ضیاء مسعود، احمد ولی مسعود، قانونی، دکتر عبدالله، امرالله صالح از کنار کرزی ظاهراً جدا شدند در حالیکه طرفدارانشان در دستگاه حکومت هنوز حاکم است و تنها مارشال فهیم با کرزی مانده.

با قتل مرموز برهان الدین ربانی جمعیت نیز دچار نوعی تکان سیاسی شد که به اثر ان تا کنون صلاح الدین ربانی راه گم بوده راه را از چاه فرق کرده نمیتواند. به همینسان محقق و دوستم به شکل تاکتیکی در کنار احمد ضیاء مسعود قرار گرفتند تا زور پنجه ی شان را به کرزی در گرفتن امتیاز با شکستن جبهه ی ملی در آینده نشان دهند. ایجاد دفتر طالبان در قطر، فعال شدن ترکیه در میانجیگری های مصالحه ی دولت با طالبان، دست دراز نمودن آقای کرزی به سوی عربستان سعودی بخاطر گرفتن کمک در حل قضیه افغانستان، تجلیل نشدن روز های 8 ثور و 28 اسد، موضعگیری های ضد و نقیض آقای کرزی در اختلافات ظاهری با امریکا، دریوزه ها و برادر خواندگی های کرزی با طالبان و بسا اجراآت غلط دیگر دولت باعث شد فضا طوری انکشاف کند که هر روز خشتی از اتوریته دولت کنده شود و به غوغای طالبانی افزوده شود و مسأله تا آنجا انکشاف کرد که در جشن عید فطر امسال پیام ملا عمر بیشتر از پیام حامد کری بر سر زبان ها افتاد. به این ترتیب کشور از نظر جنگ روانی تحت تأثیر تبلیغات یک گروه چند هزار نفری مسلح طوری قرار گرفت که رادیو های داخلی و خارجی از بام تا شام نام و کاروایی های آنان را نا آگاهانه ویاقصدی بوق می زنند. سکوت دولت در برابر حملات راکتی پاکستان و همزمان با آن کنار گذاشتن وزرای کلیدی دفاع و داخله در روز هایی که حملات راکتی از پاکستان به افغانستان جریان دارد فضا را بحرانی تر ساخت و این سوال را در اذهان مرد تداعی نمود: در حالیکه قوماندان اعلای قوای مسلح امر و هدایت مقابله با راکتباران ها به خاک افغانستان را نمیدهد دو وزیر تحت امرش چه کرده میتوانست؟ و آیا سبکدوشی آن دو وزیر چه کمکی به بهبود دفاع از خاک کشور نمود؟ در شرایط کنونی دولت با حرکت( جابجا) و یا در بسا موارد با عقب نشینی و مهر سکوت بر لب کشور را در وضعیت خطرناکی قرار داده است.

در دستگاه قوه ی اجرائیه افغانستان اکنون کسی موجود نیست که با صدای بلند در برابر دشمن خاک و وطن حرف بزند وبا چشمان تیز به طرف عاملان راکت باران بر خاک نگاه کند، تبلیغات گسترده و تکرار اندر تکرار خروج قوای بین المللی مردم را به تشویش ساخته و سناریوی طالبانی دوم تحت عنوان خیزش های مردمی نگرانی را در میان مردم چندین برابر افزایش بخشیده است که مبادا اظهارات نصیرالله بابر وبینظیربوتو تکرار گردد. مسأله تا آنجا انکشاف نموده که اسماعیل خان از تشکیل شورای جهادی خارج دولت خبر میدهد و در بدخشان و کنر و نورستان از اشتراک پاکستانیها در جنگ با نیروهای دولتی رسانه ها خبر میدهند. با این حال حکومتهای غربی نیز تحت فشار افکار عامه ی مردم شان تلاش دارند هر چه زودتر سربازانشان را از افغانستان برون بکشند و حتا اوباما و رامنی نیز در کامپاینهای انتخاباتی شان از موضوع افغانستان به وضاحت سخن نمیگویند. از تحلیل مجموعی اوضاع این نتیجه به دست می آید که:

1- امریکا از ابتدا اراده ی سیاسی و نظامی برای از بین بردن طالبان و القاعده نداشت چنانکه اکنون طالبان را به حیث یک واقعیت می پذیرد آنهم پس از ده سال.

2- کشور در حالت شکنند نگهداری شد، تأسیسات زیربنایی ساخته نشد، معادن استخراج نشد، افغانستان در چوکات یک کشور مصرفی وابسته به ایران و پاکستان قرار داده شد، به تربیه کدر های ملی توجه نشد، اردوی ملی با قوای تانک، توپ، طیاره و رادار مجهز نشد.

3- آزادی بیان، حقوق شهروندی و مدنی مردم نهادینه نشد و اصلاً سیستمی در این زمینه ایجاد نگردیده فقط مأموران مدنی و دستگاه های فرمایشی ساخته شد.

4- میلیارد ها دالر به قرار دادی هایی سپرده شد که اکنون پایشان در لجنزار فساد گیر مانده و یا در صفوف مخالفان قرار دارندو به طالبان در راه های اکمالاتی جزیه پرداخته شد.

5- با پاکستان به صراحت پیرامون حل مسأله افغانستان امریکا صحبت نشد و فقط به شکل گرگ آشتی و با تطمیع رهبران اسلام آباد راضی نگهداشته شد ودر مواردی امتیازات بزرگ حتا همین اکنون به آنان داده شد.

6- در تیم حکومتداری به کسانی اعتماد شد که اولاً به بازار آزاد و دموکراسی در افغانستان باور نداشتند و افکار قبیله را ترویج میکردند و در ثانی مجاهدینی بودند که اصلاً روحیه ی ضد غربی داشتند و فقط برای تحکیم موقعیت شخصی خود کار میکردند. در وظایف و مقامات بلند دولتی کسانی گماشته شدند که فقط مورد توجه دو الی سه نفر در سطح کشور بودند و با این حال مردم در روند حیات سیاسی و حکومتداری شامل نشدند. با فاسد شدن اداره از بالا شبکه ی مخوفی شکل گرفت که اکنون تا قدمه های پایین عصاره ی حیات ملت را از کانال های فساد می چوشند.

7- قاچاقبران مواد مخدر ستون بزرگی از نظام شدند و اصلاً طی ده سال هیچکس نفهمید که قاچاقبر کیست؟

8- طی ده سال سیاست داخلی و خارجی روشن و واضح در افغانستان وجود نداشت و حتا یکی از قوماندانان ناتو به نام جنرال ریچارد گاهی به دولت افغانستان شش ماه وقت پیشبینی کرده بود تا توانایی خود را در مقابله با طالبان نشان دهند.

از حاصل جمع کلیه فکتور های فوق به این نتیجه میرسیم که بحران کنونی نتیجه ی سر در گمی جامعه ی جهانی در افغانستان میباشد. جامعه ی جهانی کمک هایش را به شکل سیلاب گونه طوری به افغانستان سرازیر نمود که در شنزاره های فساد غرق شده و اصلاً برای مردم آواره و بیچاره افغانستان از آن چیزی نرسید وبه تحکیم پایه های یک نظام مردم سالار نیانجامید.

۱۳۹۱ مرداد ۲۴, سه‌شنبه

وضعیت دردناک جوانان افغانستان




نوشته : داود سیاووش

اگر فردای کشور را از چگونگی تربیه نسل امروز پیشبینی کنیم، متأسفانه دیده میشود که در افغانستان این روند سیر نزولی دارد. با آنکه جامعه جهانی و دولتمردان افغانستان در گردهمایی ها از به مکتب رفتن چند میلیون طفل سخن میگویند و به آن افتخار میکنند، اما آنان غافل اند که قضاوت شان از نقطه ی صفری سقوط حکومت طالبان است ورنه باید میدانستند که مکاتب در دوره ی شاه امان الله به شکل مدرن در افغانستان پایه گذاری شد و در دوره های بعدی انکشاف یافت که با سقوط حکومت نجیب دروازه های آن بسته شد و با حاکمیت طالبان عملاً دختران از رفتن به مکتب منع شدند. در افغانستان در قدیمترین زمان ها اصول غازی، اصول کاکا و غیره در سواد آموزی مردم و اداره ی سواد آموزی در سطح معینیت به شکل مدرن درسالهای اخیر وجود داشت و افغانستان باری جایزه ی سازمان ملل را در مبارزه با بیسوادی گرفت.

از آنچه جامعه ی جهانی و دولتمردان افغانستان طی ده سال اخیر قضاوت میکنند، یک نگاه گذرا نشان میدهد که همزمان با صعود گراف فارغان از مکاتب روند جذب به موسسات عالی تحصیلی سیر انکشافی نشان نمیدهد و هر سال در ختم سال تعلیمی لشکری به لشکر جوانان بیکار در کشور افزوده میشود. بطور مثال اگر در سال 1390 مجموعاً 159 هزار شاگرد از صنف دوازده مکاتب فارغ گردید در سال 1391 این رقم به 223 هزار میرسید در حالیکه کمیت جذب به موسسات تحصیلات عالی و دانشگاه ها در سطح گذشته بود. حکومت افغانستان بنابر بی کفایتی نتوانست طی ده سال ظرفیت جذب موسسات تحصیلات عالی ودانشگاه ها را ارتقا بخشد وبودجه انکشاف دانشگاه ها طی این مدت از یک سال به سال دیگر انتقال یافته، حکومت نتوانست پروژه های بزرگ زیربنایی استخراج آهن، راه آهن، نفت و گاز و غیره را احداث کند تا جوانان در آن استخدام شوند. بر عکس در طی ده سال اخیر کشت کوکنار در کشور سیر صعودی داشت و تعداد زیاد جوانان به آن جذب شدند و یا تعداد زیادی از این جوانان به گروه های مسلحی پیوستند تا حد اقل نان چاشت و شب را شکم سیر بخورند.

ده سال پس از فعالیت ادارات موقت، انتقالی و دو دوره انتخابی و حضور بیش از چهل کشور در افغانستان هنوز جوانان بخاطر کاریابی به ایران میروند و یا دل بدریا زده سرنوشت شان را بدست امواج بحر می سپارند تا در سرزمین های رویایی شان به آسترالیا برسند و یا با قبول خطرات جانی و مالی مانند متاع قاچاقی قاچاقبران دست بدست میشوند تا به یونان برسند و در آن جا سرشان به سنگ بدبختی طوری میخورد که حتا پول کرایه ی برگشت به وطن را نیز نمیداشته باشند.

ارقام وحشتناکی از اعتیاد جوانان به مواد مخدر در رسانه ها به نشر میرسد. زیر پل سرخ را امپراطوری معتادان نام گذاشته اند ، در واقعات اختطاف، قاچاق، کلاهبرداری و فساد رد پای جوانان پیدا میشود و با این حال حکومت که طی ده سال فقط مصروف معامله گری با چند قدرتمند بخاطر بقا و استحکام فردی بوده هیچگونه برنامه یی برای بهبود شرایط زندگی جوانان و تعادل بخشیدن میزان عاید و مصرف خانواده ها نداشته . برای یک کارمند پایین رتبه دولت پنج الی شش هزار افغانی آنهم نه منظم و ماهوار بلکه با دفعات و پس از معطلی ها به عنوان معاش پرداخته میشود، این انسانیکه حد اقل شش عضو فامیل دارد و باید یک بورجی آرد، پنج کیلو روغن، چند لیتر گاز، چند لیتر تیل، یک پاو چای، یک سیر بوره اقلاً باید ماهوار به خانواده اش تهیه کند در حالیکه عملاً این پول معاش برای همین غذای بخور و نمیر هم کفایت نمیکند و جوان این فامیل با شکم نیمه گرسنه هر روز از بالای دسترخوانی بر میخیزد که سالها در آن گوشت و میوه و ترکاری اصلاً وجود نداشته؛ همین فامیل باید به هر صورت کرایه رفت و امد اولادان را به مکتب و فیس کورس و لباس مکتب را نیز بپردازد و در زمستان از امراض طرق تنفسی و در تابستان از امراض معده باید آنان را هر ماه یک الی دو بار نزد داکتر ببرد وفیس بپردازد ودوا بخرد.

عقده و کامپلکس روانی جوانان از همین نقطه آغاز میشود. در رژیمی که خانواده های سردمدارانش در دبی زندگی میکنند و هر روز پنجشنبه رهبران به دبی رفته و شنبه بالای وظیفه بر می گردند، وقتی جوانی می بیند که غذای حد اقل نمیخورد، لباس مناسب ندارد در دو بعد از نظر روانی دچار انفجار عقده میشود : یکی آنکه از نظام کاملاً متنفر میشود، چون می بیند که یک طبقه ی معین همه ی نعمات مادی و معنوی جامعه را می بلعند ولی بر عکس غریب ها غریب تر و لاغر ها لاغر تر میشوند و در بْعد دوم به خاطر پیدا کردن راه امرار معاش و به دست آوردن پول به انحرافات اخلاقی پیوسته به باند ها و گروپ ها و غیره شبکه های مخوف مافیایی شامل میشود. با این حال بسیاری جوانان حتا قبل از رسیدن به سن 18 سلاح بدست میگیرند و به گروه های مسلح می پیوندند.

یک نگاه گذرا به شهر کابل نشان میدهد که بسیاری جای کار را کارگران پاکستانی بدلیل ارزان بودن اشغال نموده اند. تفاوت زندگی جوانان طبقات پایین و گروه نو بدولت رسیده را در ساعات عصر در پارک ها، بلاک هاو اطراف فروشگاه ها به وضاحت میتوان مشاهده نمود. در حالیکه تعداد زیاد این جوانان پر عقده با حسرت و افسوس به اجناس لوکس مغازه ها و یا سر و وضع آراسته ی گروه خاصی از جوانان می بینند از کنارشان جوانان انگشت شماری با موتر های آخرین مودل که صدای موسیقی موتر شان را بلند گذاشته و در بعضی حالات حتا خلاف نزاکت پایشان را برون از کلکین موتر کشیده اند می گذرند. این جوانی که نان چاشت را نخورده با ملاحظه ی این حالت دچار انفجار روحی میشود. در یک بعد دیگر اگر این جوانان اعم از ذکور و اناث معلم مکتب باشند تصور کنید که با چه انرژی به صنف رفته و با کدام نیرو به شاگردان درس بدهند. مواردی دیده شده که استادان محترم مکاتب خارج وقت رسمی با کراچی های دستی در شهر ترکاری و میوه فروشی میکند که در این حال با برخورد خشن موظفین امنیتی و مردم و رانندگان ضربه های روحی جبران ناپذیری را متحمل میشوند. جوانی که غذای کافی ندارد، لباس مناسب ندارد پارک یا ساحه ی تفریح ندارد میدان سپورتی و ساحه ی ورزشی ندارد و در همین حال زرق و برق دنیای غرب را از تلویزیون ها مشاهده میکند و قصر های افسانوی زورمندان کشورش را میبیند تصور کنید چه حالتی برایش دست خواهد داد. مشاهده و مطالعه این وضعیت حالت هیجان و عصیان و هزیان را در جوانان ایجاد میکند و با این حال هر جوان گرسنه و برهنه و آواره و معتاد و بی سرپناه خودش به بمبی مبدل می شود. جالب آنست که سردمداران رژیم که در تطبیق سیاست های اقتصادی ده ساله ناکام مانده اند از طریق رسانه ها به وضاحت تبلیغ میکنند که دلایل این عقب مانی و بدبختی بازار آزاد میباشد. در حالیکه چنین نیست مدیران بی کفایت ملامت اند نه بازار آزاد. چون اگر بازار آزاد ناکار آمد میبود غرب چگونه به این پیشرفت خارق العاده رسیده.

هر گاه سرمداران رژیم دست به کار نشوند و این فاصله وحشتناکی را که میان نو بدولت رسیده های دارای همه چیز و جوانان بی همه چیز و فقیر ایجاد شده کاهش ندهند عواقب وحشتناکی در پی خواهد داشت . جوانی که کار ندارد، دوا ندارد، سرپناه ندارد، تحصیل ندارد، تعلیم ندارد، شرایط تربیه برایش مساعد نیست، شرایط سپورت برایش مساعد نیست، خودش بمب در حال انفجار میباشد که سر و صدای اداراتی چون معینیت جوانان و سازمان جوانان و رهبر... چون چکشی بر فرقش باریده به عوض آرامش آنرا منفجر خواهد کرد.

۱۳۹۱ مرداد ۲۳, دوشنبه

بمناسبت روز جهانی جوانان


روز دوازدهم اگست از طرف سازمان ملل روز جهانی جوانان اعلام شده. در این روز سخن گفتن در باره مشکلات جوانان افغانستان هیچ مشکل آنانرا حل نمیکند، چون گوش مسوولان کشور از شنیدن آن عاجز است، بنابران توجه خوانندگان را به کارتونی جلب میکنیم که یک کتاب مطلب را میتوان از آن در باره زندگی جوانان خواند و دید.

این تنها جوان تحصیل یافته است، مشکلات جوانان رانده شده از کانکور، بیسواد، کم سواد، مهاجر، معتاد،معیوب،معلول،  بیکار، بیمار، آواره، بیخانه و غیره را خودتان تصور کنید.

۱۳۹۱ مرداد ۱۹, پنجشنبه

چاق ترین ورزشکار المپیک 2012 لندن

وزن چاق ترين ورزشكار شركت كننده در المپيك 2012 لندن معادل وزن كل تيم بانوان ژيمناستيك ژاپن در اين بازي ها است.

به گزارش لاكتواليته، ريكاردو بلاس جونيور جودوكار 25 ساله كشور گوام ، جزيره اي كوچك در اقيانوس آرام كه به زحمت 180 هزار نفر جمعيت دارد 218 كيلوگرم است.

ريكاردو هنگام وزن كشي و ثبت وزنش روي ترازو عنوان سنگين ترين ورزشكار تاريخ المپيك را به خود اختصاص داد.

اين جوان در گفت و گو با سي ان ان تاييد كرد: از سال 1988 ميلادي تاكنون گوام هميشه يك ورزشكار در رشته جودو المپيك داشته است كه تقريبا تمام آنها از اعضاي خانواده من هستند. ابتدا پدرم، پسرعموهايم و اكنون نيز خودم. من قبل از اينكه راه رفتن را بياموزم روي تاتامي بودم و هيچ چيزي به جز جودو را نياموختم.

المپيك 2012 لندن در تاريخ ورزش گوام ثبت خواهد شد چرا كه ريكاردو در نخستين مبارزه اش پيروز شد و اين اولين بار است كه يك جودوكار گوام توانست در رقابت هاي المپيك به دور بعد راه يابد.

در دور بعد ريكاردو با اسكار برايسون جودوكار مشهور كوبايي مواجه شد و نتوانست به پيروزي هايش ادامه دهد.

مترجم: بهرام افتخاري.

روح الله نیکپا درفش پرافتخار افغانستان را در المپیک لندن بلند نگهداشت

۱۳۹۱ مرداد ۱, یکشنبه

بیایید دیوار دموکراسی را در پل باغ عمومی چنین دیزاین کنیم



ابتکار خوب است، اما اگر نباشد تقلید هم فی نفسه تا جائیکه به انکشاف و پیشرفت کمک کند، کار بدی نیست. هر گاه وزارت اطلاعات و فرهنگ و شاروالی کابل نتوانند کاری بهتر از این انجام دهند حد اقل میتوانند با استفاده از این الگو دیوار دموکراسی در پل باغ عمومی را دیزاین کنند تا سالها بعد هر کس به کاروایی وزیر و شاروالی که ابتکار ولو تقلیدی را در شهر کابل انجام داده، صدقنا و مرحبا بگویند.

۱۳۹۱ تیر ۲۲, پنجشنبه

دارا سنگ سیمای افسانوی سینمای هند درگذشت



دارا سنگ، هنرمند و ورزشکار مشهور هندی، در بیمارستان درگذشت. سنگ ۸۳ ساله در بیشتر از ۱۰۰ فلم هندی نقش ایفا نموده و بیشتر از ۵۰۰ مبارزه ورزش رزمی انجام داده است. در افغانستان سینمای هند را نسل کهنسال و میانسال با حرکات خارق العاده دارا سنگ در فلم های آن زمان شناختند.



۱۳۹۱ تیر ۲۰, سه‌شنبه

گزارش بکتاش سیاووش نماینده مردم در ولسی جرگه از سفر هیئت پارلمان به ایالات متحده


درود برشما



سرانجام پس از نزدیک به یک ماه مسافرت و ۱۱ هزار کیلومتر دور بودن از سرزمینم دوباره بازگشتم تا در کنار شما و در خدمت شما بمانم.



دیدارهای فشرده ملاقات های جدی بحث های تند و کسب تجارب نمایندگی از مهمترین برآیند این سفر بود قرار است به طور کل در یک برنامه ی تلویزیونی به این سفر بپردازم هرچند هنوز مشخص نیست چه وقت و چگونه اما بخشی از اطلاعات را برای شما در راستای مسولیتم که اطلاع رسانی به شما…ست اینجا شریک میسازم:-



۱۸ الی ۲۳ جون ۲۰۱۲



واشنگتن دی سی:- آشنایی با نظام فدرالی آمریکا ساختار و کارکرد کانگرس اینکشور و روابط سه رکن قوه در آمریکا- چگونگی رابطه ی امریکا با افغانستان.



۲۳ الی ۲۴ جون ۲۰۱۲



نیویورک: بازدید از آبدات تاریخی و فرهنگی شهر نیویورک



۲۴ الی ۲۸ جون ۲۰۱۲



باستن ماساچوستس : دانشگاه هارورد



۲۸ الی ۳ جولای ۲۰۱۲



سکرامنتو کلفرونیا: روند بودجه سازی مجلس نمایندگان ایالتی لابی و حمایت سازمان های جامعه مدنی و حاکمیت قانون



۳ الی ۷ جولای ۲۰۱۲



تمپا فلوریدا : روابط دوجانبه بین نمایندگان منتخب و مردم



مهم ترین دیدارها ی سفر :



-ملاقات با جان مک کین عضو سنای آمریکا-جمهوری خواه



- ملاقات با مارک کراسمن فرستاده ویژه آمریکا برای افغانستان-پاکستان



-ملاقات با میلانی ویروییر- معاون وزارت خارجه – مسایل جهانی زنان



-ملاقات با مایکل پوسنرمعاون وزارت خارجه -دموکراسی حقوق بشر



-ملاقات با براین نیکولاس معاون وزارت خارجه- حاکمیت قانون



-ملاقات با جان لییس ریس اداری مشارکت دموکراسی کانگرس



-ملاقات با ماریو دی ایز بالارت – عضو مجلس نمایندگان



-ملاقات با دیوید درییر- عضو مجلس نمایندگان ریس کمیته تقنین



-ملاقات با دیوید پرایس عضو مجلس نمایندگان -کمیته امنیت ملی



-ملاقات با جو ولسن – عضو مجلس نمایندگان- ریس کمیته پارلمانی برای افغانستان



-ملاقات با دیوید سیدنی معاون وزارت دفاع برای افغانستان پاکستان و آسیای میانه



-ملاقات با ایریک پییرس معاون وزارت دفاع در امور قانون گذاری



- ملاقات با جان کربی معاون وزارت دفاع برای فعالیت های رسانه ی



-ملاقات با جیف ایگرز ریس ارشد شورای امنیت ملی امور افغانستان پاکستان



-ملاقات با براین وگت مشاور ارشد جوزف برنکر مشاور در امور دموکراسی کیث یلازا تامسن ریس بخش افغانستان یو اس ای آی دی



دیدار با مسوولین ارشد فرماندهی مرکزی آمریکا موسوم به سنتکام



موضوعاتی که درین دیدار های مشخصآ به آن پرداخته شد فساد اداری – روند صلح و مذاکره – خروج نظامیان بین المللی – و ساختار نیروهای مسلح افغانستان

۱۳۹۱ خرداد ۲۷, شنبه

از مبارزه با فساد و قاچاق باید آغاز کرد!


اگر در دوازده کنفرانس بین المللی که پس از کنفرانس بن اول دایر شد، در هر کنفرانس به یک عرصه حیات اقتصادی، نظامی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی... رسیدگی میشد، شاید اکنون افغانستان به سویس آسیا مبدل می گشت. مثلاً اگر در کنفرانس دوم به اکمال قوای مسلح، در کنفرانس سوم به مسأله آب، در کنفرانس چهارم به مسأله معادن، در کنفرانس پنجم به حکومتداری و... توجه میشد و به همین ترتیب از معارف و فرهنگ تا اقتصاد، اجتماع، سیاست و دموکراسی تعهدات مشخص موعد معین اجرا و مسوول اجرا میداشت اکنون نه تنها هیچ سرباز خارجی در افغانستان کشته نمیشد؛ بلکه افغانستان چون کوریای جنوبی توان به پا ایستادن و به شانه گرفتن بخشی از مسوولیت های منطقوی را نیز میداشت.
یک نگاه گذرا به کنفرانس های پس از بن اول نشان میدهد که در کنفرانس توکیو (جنوری 2002)، پنج اعشاریه چهار میلیارد دالر تعهد شد. در کنفرانس لندن (فبروری 2006)، ده میلیارد دالر به افغانستان تعهد شد. در کنفرانس پاریس (جون 2008)، ده میلیارد دالر تعهد شد. و بالاخره ادعایی وجود دارد که بیش از شصت میلیارد دالر طی ده سال به افغانستان کمک شده. اگر شصت میلیارد دالر را تقسیم بیست و پنج میلیون نفوس افغانستان کنیم معلومست که به هر خانواده و به هر شهروند چقدر پول میرسد. اینکه این پول ها چه شد، سوالیست که باید آنرا هم جهان جواب بدهد و هم تیم بر سر اقتدار.
اگر جواب آن باشد که تیم حاکم ضعیف بود، پس باید به این سوال جواب داده شود که این تیم مورد حمایت کی بود؟ به هر حال برای بررسی هر سنت و دالر که بنام مردم افغانستان از جامعه جهانی کمک شده باید یک محکمه بین المللی دایر شود و افراد مسوول داخلی و شرکای خارجی شان در پای میز محاکمه جواب دهند.
مردم افغانستان بعضاً این سوال ساده را نیز مطرح میکنند که سوای اصطلاحات مغلق اقتصادی اگر هیچ کمکی هم به افغانستان نمیشد، فقط با فرض مصارف دو میلیون دالر به هر کنفرانس که جمعاً بیست و چهار میلیون دالر میشود، هرگاه همین پول به عوض رفت و آمد های تشریفاتی بالای نفوس افغانستان که بیست و پنج میلیون تصور میشود تقسیم میشد احتمالاً سطح زندگی مردم افغانستان اکنون در بلندترین سطح کشور های منطقه قرار میداشت.
حالا که کنفرانس توکیو در پیش است و سوالات زیادی پس از سال 2014 بی جواب میماند، در کنفرانس توکیو باید به دو مسأله توجه شود:
یکی آنکه هیچ برنامه و پروگرامی در شرایطی که صلح تأمین نباشد در افغانستان تحقق نمی یابد.
دوم با اقتصاد سیاه و مافیایی که در کشور رشد نموده تا زمانیکه اداره شفاف تشکیل نشود هر نوع کمک مانند دادن طعمه به دهن اژدها خواهد بود.
در کشوری که لیست قاچاقبران مواد مخدر آن افشأ نمیشود و در کشوری که اراده سیاسی برای مبارزه با فساد وجود ندارد، اولین وظیفه و وجیبه جامعه جهانی و مردم افغانستان آنست که از مبارزه با فساد و قاچاق باید آغاز کنند. Ÿ

رویدادهای داغ

شماره 96/یکشنبه 28 جوزا 1391/ 17 جون 2012
سه کارمند افغان موسسه لتفا سبکدوش شد
ملل متحد سه کارمند افغان موسسه لتفا را به اتهام فساد مالی سبکدوش کرد.
***
اشفاق کیانی به واشنگتن نرفت
لوی درستیز پاکستان پیشنهاد مذاکره با معاون وزیر دفاع ایالات متحده را رد کرد.
***
کرزی: دوستم په "ملي خیانت" نه دی تورن شوی
ولسمشر حامد کرزی لوی څارنوالی ته د عبدالرشید دوستم د معرفی کولو په تړاو په خپل غبرګون کی پر ښاغلی دوستم د «ملی خیانت» تور  رد کړ. د افغانستان لوی څارنوالی د دغی قضیی څیړلو ته پنځه کسیزه پلاوی تاکلی دی.
***
عزیز الله لودین: حکومت افغانستان در مبارزه با فساد ناکام است
عزیز الله لودین رییس اداره ملی مبارزه با فساد اداری گفت حکومت افغانستان در مبارزه با فساد ناکام است و متذکر شد حکومت اراده سیاسی برای مبارزه  با فساد ندارد.
***
اوباما دستور داد حملات طیارات بی پیلوت بر دهشت افگنان افزایش یابد
بارک اوباما دستور داد حملات طیارات بی پیلوت در مناطق قبایلی پاکستان بر دهشت افگنان افزایش یابد.
***
جان آلن از کشته شدن غیر نظامیان معذرت خواست
جان آلن فرمانده نیرو های بین المللی در افغانستان از کشته شدن غیر نظامیان در لوگر معذرت خواست.
***
آمار اکادمی علوم در باره اقوام افغانستان رد شد
مسئولان آکادمی علوم در دایره المعارف آریانا نوشته اند که قوم پشتون ۶۲ درصد، قوم تاجیک ۱۲ درصد، قوم هزاره ۹ درصد و ازبکها ۶ درصد هستند.
اما عبدالرحمان غفوری، رئیس اداره احصائیه مرکزی، (مرکزآمار) افغانستان روز دوشنبه، ۲۲ جوزا در گفتگویی با بی بی سی صحت این آمار را زیر سوال برد. آقای غفوری گفت: "ما کاری در این رابطه نکرده ایم و نمی فهمم که این ها (اکادمی علوم) این ارقام را از کجا پیدا کرده اند. از نظر ما این ارقام قابل تائید نیست."
***
پنیتا: صبر و حوصله امریکا بسر رسیده
لیون پنیتا وزیر دفاع ایالات متحده گفت صبر و حوصله امریکا از فعالیت گروه های دهشت افگن در پاکستان در حال بسر رسیدن است.
***
ابو یحیا اللیبی کشته شد
ابو یحیا اللیبی مرد شماره دوم القاعده در وزیرستان شمالی به اثر حملات هوایی طیارات بی پیلوت امریکا کشته شد.
***
بحث های داغ در کاخ سفید
به گزارش رویترز مسأله در لیست سیاه قرار دادن گروه حقانی باعث بحث ها در کاخ سفید شده.
***
حمله بر افغانستان در کنر
حملات طالبان به کمک نیروهای پاکستان بر پوسته های دولتی در کنر صورت گرفت.
***
وضع ممنوعیت اقامت بر افغانها در ایران
ایران در سی و یک ولایت آن کشور اقامت افغانها را ممنوع اعلان کرد. تهران، مشهد، اصفهان و کرمان شامل این شهر ها میباشد، همچنان بیست رشته تحصیلی برای افغانها در ایران ممنوع اعلان شد.
***
تصویب سند راهبری کابل-واشنگتن در مجلس سنای افغانستان
توافق نامه ی راهبردی کابل و واشنگتن از سوی مجلس سنا تصویب شد.
***
دوسیه کابل بانک به دادگاه عالی رفت
دوسیه کابل بانک از لوی سارنوالی به ستره محکمه فرستاده شد. 35 تن در این قضیه مسوول دانسته شده که از 21 تن تحقیق شده و 14 تن فرار و لادرک میباشند.
***
متوقف شدن کمک اتحادیه اروپا به پولیس ملی
37 میلیون دالر کمک اتحادیه اروپا به پولیس ملی افغانستان متوقف شد.
***
عملیات انتحاری در کندهار و فاریاب
بیست و سه تن در عملیات انتحاری در ولایات کندهار و فاریاب کشته شدند.
***
بیست و یک زندانی از زندان سرپل فرار کرد
به اثر وقوع انفجار در زندان سر پل بیست و یک زندانی از زندان آن ولایت فرار کرد.
***
امریکا خواهان نقش مؤثر هند در افغانستان شد
در اعلامیه یی که در ختم سفر هیلاری کلینتون به هند منتشر شد از تشکیل همکاری سه گانه ی واشنگتن-دهلی-کابل به عنوان جلب همکاری هند در افغانستان پس 2014 تذکر به عمل آمد.
***
مارک گروسمن به قطر میرود
مارک گروسمن نماینده ویژه امریکا در افغانستان به قطر خواهد تا رهبران قطر را در تسریع پروسه صلح افغانستان تشویق کند. پروسه صلح قطر که از مدتی متوقف شده بود، قرار است از سر گرفته شود.
***
کنفرانس دهلی عنقریب دایر خواهد شد
کنفرانس دهلی به اشتراک 150 سرمایه دار بخاطر جلب توجه سرمایه گذاران به سرمایه گذاری در افغانستان دایر خواهد شد.

زمین لرزه در ولسوالی بورکه ولایت بغلان

شماره 96/یکشنبه 28 جوزا 1391/ 17 جون 2012
زمین لرزه در ولسوالی بورکه ولایت بغلان جان چندین نفر را گرفته و ساکنان یک منطقه را کاملاً زیر خاک کرد که اجساد قربانیان تا تهیه این گزارش در زیر خاک است.

سالگرد ارمغان به خوانندگان مبارک!

شماره 96/یکشنبه 28 جوزا 1391/ 17 جون 2012در هشتمین سالگرد ارمغان ملی سوگند به قلم و به آنچه خواهد نوشت که:
کماکان قلم را نمی فروشیم. قلم را پایمال نامردان و نامردمان نمیکنیم. قلم را تسلیم جبروت کاذب قلدران و زورگویان نمیکنیم. قلم را دریوزه گر درگاه پول نمیسازیم. قلم را در خدمت معامله، مجامله، مسامحه و آستان بوسی و کرنش دوستی ناکسان قرار نمیدهیم. قلم را در ازای وند و فند و زد و بند جارچی و نغاره چی این و آن نمیسازیم. قلم را مداح و پیش جنگ و پیش پزک و تراتیزک سفره هفت رنگ نمیسازیم. با قلم از رجاله رجال و از دلقک سیمای سال نمیسازیم. قلم را زیر پای قاچاقبر، فاسد، قانون شکن، واسطه باز و شبکه های مخوف مافیای زمین و مواد مخدر نمی اندازیم.
و با این حال تعهد می سپاریم که در همین منوال و به همین روال جاری از حق دفاع میکنیم، از حقیقت می نویسیم، انصاف را رعایت میکنیم، توازن را مد نظر میگیریم و بیطرفی مان را کما فی السابق حفظ نموده خط ارمغان را به هیچ چیز نمیفروشیم.

***
اناهیتا سیاووش همکار با پشتکار، پرکار و ممتاز سال 1391 ارمغان ملی
ارمغان ملی که از 28 جوزا 1384 تا کنون به همت بازوی همکاران جوان و داوطلب ره پیموده و در اشکال نشریه چاپی و و وبلاگ و وبسایت فضای مجازی به دنبال زمان دویده اینک در مسیر انکشاف و ظرفیت سازی خویش دوشیزه اناهیتا سیاووش نونهال دانش آموز صنف سوم را با خود دارد که در نو باوگی حیات مسوولیت حروف نگاری ارمغان را داوطلبانه و با شور و شوق به عهده گرفته است.
هیأت تحریر ارمغان ملی به پاس همت عالی و زحمت کشی بی ریا و داوطلبانه این طفل زحمتکش، لقب بهترین همکار سال 1391 ارمغان ملی را به اناهیتا سیاووش بخشیده از خداوند موفقیت های مزید شان را استدعا مینمایند.
***
محترم حیدری وجودی:
بنام خداوند توانا، نخست هشت سالگی نشریه ارمغان را به صاحب امتیاز ومسوولان محترم آن تبریک میگویم. با توجه به شاخصه هایی که مربوط به ژورنالیزم است از اینکه هر علم داری سه جزء میباشد که عبارتند از تألیف، موضوع ونتیجه، چون ژورنالیزم عرصه کار من نیست که متکی به آن دید ومتکی به اصطلاحات ژورنالیزم اشارات خود را بیان کنم . تنها در کلیت تا جاییکه من میبینم اخبارهایی که نشرمیشوند چه مجله ها باشد وچه جراید دوگونه اند. یکی را مطبوعات زرد می نامند اخباروجرایدی که مربوط مطبوعات زرد باشد کار گذاران آن اخبار به خصوص کسیکه در راس آن کار میکند داری یک نظام ثابت ومحور ثابت نمیباشد وبا همه وجود متوجه است که به کدام بهانه وراهی یک مشت یا یک مقدار پول را بدست بیاورد . مابالای چنین اخبارها حساب نمیکنیم که خط مشخص و ثابت نداشته باشد . ولی من به مسوولیت عرض میکنم که از جمع چند نشریه که خواندنی وآموزنده است، یکی همین نشریه ارمغان میباشد . با توجه به مضامینی که درارمغان چاپ میشود، خواننده بیطرف ودوراز غرض ومرض میفهمد که این اخبار دارای یک خط مشخص میباشد. من ارمغان را از جمع اخبارهای خواندنی میدانم ومحتویات هر شماره آن را از سرتا آخر میخوانم . این اخبار به انسان بیطرف وانسانی که دانش وبینش داشته باشد دید میدهد. مسایلی که در این اخبار چاپ میشوند آموزنده است ونمایان گر مسایل عمیق اجتماعی میباشد ودرپهلوی آن مضامین تازه ی که در مورد مولانا وآثار مولانا دراین اخبار چاپ شده وچاپ میشود خواندنی است .
ابوالمعانی بیدل دریک رباعی فرموده اند که یک مصرع آن را میخوانم که به حال خودم صدق میکند:
نیاید زدست تهی جزدعا
ما دعا میکنیم که به کار گذاران نشریه ارمغان وامثال ارمغان توفیق وقوت گرم روی درراه خطوط فرهنگ انسانی ، چه فرهنگ ملی مادی ومعنوی وچه فرهنگ جهانی خداوند عنایت فرماید. درآخر هشتمین سالروز ارمغان را به کار گذاران شان یک بار دیگر مبارکباد میگویم.
***
انجنیر عنایت الله عزیزی:
اولاً از صمیم قلب هشتمین سالروز جریده ارمغان ملی را به مسئولین و خوانندگان محترم ارمغان ملی تبریک عرض میدارم، ثانیاً اینکه تشکر مینمایم از اینکه برایم فرصت داده شد در چنین جریده پر ارزش نظریات خویش را پیرامون آن ابراز نمایم. من افتخار دارم که یکی از خواننده گان این جریده هستم، جریدة که بازتاب دهنده افکار عامه، غیر غیر حزبی، مستقل، تفریحی، معلوماتی، ورزشی میباشد و حتی میتوان گفت ارمغان یگانه جریده میباشد که نظریات و مقالات اطفال و نو جوانان را به نشر میرساند که این خود باعث رشد استعداد آنها میگردد.
به نظر من ارمغان ملی جریده است که به ابتکار شخصی محترم سیاووش صاحب و بدون حمایت مقامات و ارگانهای دولتی، تجار ملی و موسسه ملل متحد فعالیت های خویش را همواره به پیش برده است که بعضاً عدم وجوه مالی باعث شده که چاپ این دو هفته نامه به تأخیر بیافتد.
بناءً امیدوارم که تجار ملی، موسسات حکومتی و غیر حکومتی اعلانات خویش را از طریق این جریده به نشر بسپارند که باعث دوام چاپ این جریده خواهد شد.
از خداوند منان پیروزی و کامگاری تمامی دست اندرکاران این نشریه غریب و بدون پشتوانه داخلی و خارجی را خواهانم.
***
استاد عبدالصمد غفوری آمر دیپارتمنت محیط زیست فاکولته زمین شناسی پوهنتون کابل:
بدون تردید نشریه ارمغان ملی مظهر آرزوها ، تمنیات وخواسته های نسل جوان وشایقین موضوعات علمی ، ادبی ومسلکی میباشد وخدمت گذاری بی شایبه وصادقانه از این طریق توسط دست اندرکاران محترم این نشریه انجام میشود. کار هیأت مدیره وهیأت رهبری این نشریه ازنظرمن بی نهایت درخورتمجید وستایش است و جا دارد که از کارهای خستگی ناپذیر ارمغان دربخش پخش واشاعه موضوعات ومسایلی محیط زیست به خصوص محیط زیست کابل بانیکویی وقدردانی یاد آوری نمایم. زیرا محصلین ما ازآن بیشتر آموختند وبیشتر استفاده کردند . من لازم میدانم وبا احترام سفارش میکنم: ازآن جاییکه روزنامه ها وارگان های نشراتی در سطح کشور و منجمله نشریه ارمغان ملی مصدر چینین کارپرفیض وپر میمنت دراین راستا و استقامت شده اند به پخش و نشر همچو مسایل سودمند وحیاتی ادامه دهند وباقوت قلب و اتکا به ذات اقدس الهی وهمکاری قلم بدستان عزیز واهل نظر وخبره گان محیط زیست در پخش ونشر این موضوعات رسالت خودرا نظربه گذشته بیشتر انجام دهند . ما چیزی که در توان داریم یکجا با سایر استادان این دیپارتمنت ازهمکاری قلمی انشاالله مضایقه ودریغ نخواهیم کرد ویکبار دیگر موفقیت های این نشریه وزین را در سالگردش به هیأت مدیره ودست اندرکاران آن آرزو نموده ازبارگاه خدای پاک موفقیت های مزید وشایان شانرا درامر خدمت گذاری در جهت تنویر افکار عامه کشور به خصوص نسل جوان استدعامیکنم.
***
دوکتورس ع. امین . محمد زی:
چند سال است که در ارمغان ملی اشتراک دارم؛ سرمقاله های ارمغان جالبیت خاص خود را دارد . مطالب سیاسی مطابق اوضا ع واحوال روز میباشد. کارتون های آن برای من جالب است. من از جمله خوانندگان دایمی آن میباشم ، مطالب صفحه جوانان آن را زیاد میخوانم عکس های بسیار خوب درآن صفحه به نشرمیرسد. انعکاس موضوعات و مشکلات زن ها دراین اخبار جایگاه خود را خوب یافته. من از کار گذاران این اخبارقلباً سپاسگذارم و میخواهم با ارمغان به همکاری خود ادامه بدهم.
***
پوهیالی نادیه عیان عضو دیپارتمنت حقوق عامه فاکولته حقوق وعلوم سیاسی پوهنتون کابل:
نظرم درباره نشریه ارمغان اینست که عناوین صفحه اول ارمغان بسیار برایم جالب میباشد زیرا خواننده را تشویق وترغیب میکند که حتماباید به متن مراجعه کند وآن رابخواند.
***
پوهندوی نثاراحمد کوهستانی استاد فاکولته زراعت پوهنتون کابل:
همیشه شماره های ارمغان ملی به دسترس ما قرارگرفته ومابه محصلین آنرا توزیع کرده ایم. یک نشریه بسیار مفید است، بیشترین علاقمندی من دربخش مسایل محیط زیست ارمغان میباشد که شماره های فوق العاده ارمغان را دراین ارتباط به چاپ رسانیده اند ومحصلین ما علاقمندی خاص به نکات مهم آن چون مصاحبه با اشخاص وارد واهل مسلک نشان داده و ازآن ها مسایلی بسیار زیادی را گرفته اند، حتا (محصلین) ازمامیخواستند که شماره های زیاد (ارمغان) در خدمت شان قرار گیرد که متاسفانه ما شماره های محدود را به اختیار شان قرار دادیم . شماره های عادی وفوق العاده ارمغان با توجه به زحمتی که در آن کشیده شده توانسته درارتقای دانش محصلین ماکمک کند ومعلومات تازه وبه درد بخور را از این طریق کسب کنند .
***
ملی ارمغان ځلانده ستوری پس له یو ځند څخه بیا وځلید
انجنیر عبدالحمید مناتی:
د ملی ارمغان د بیا ځلیدو په هکله زه ډاډه یم چه دا مو د هیلو او ارمانونو یو ملی ډالی ده چه د افغانستان د ملی او اټل شخصیتونو په هکله یادونه کوی او د نورو جالب هنری او ذوقی مطالبو په خپرولو کی ز موږ د هیواد د مطبوعاتو په آسمان کی یو بی ساری ستوری دی.
د ملی ارمغان د بیا پیل کیدو یو امید بښونکی زیری دی او ددی لیک په واسطه غواړم چه د ملی ارمغان مؤسس او مسوول مدیر ښاغلی محمد داود سیاووش ته مبارکی ووایم او د هغوی تل لا زیاته بریا او روغتیا غواړم.
ملی ارمغان د تازه او نوی معلوماتو په لیکنه او ښی سیاسی تبصری چه په معقولو الفاظو او جملو کی خپلی ټولنی او ولس د با مفهومو مضامینو په خپرولو کی او د ټولنی د دردونو په واقعی ډول بیانولو کی لوی لاس لری د خوښالی خبره ده چه بیا پیلیږی او د افغانستان د مطبوعاتو په آسمان کی بیا ځلیږی. زه د ټولو هفه کسان ستاینه کوم او دوی ته لا زیاته بر یا غواړم چه د تازه مضامینو په تهیه کولو کی خپل هیواد والو ته زیار باسی او د ملی ارمغان ستوری ځلانده ساتی.
***
ظریف کتابفروش پل باغ عمومی:
ارمغان ملی اخبار روز است، مطالب روز، مطالب دلچسپ سیاسی ادبی درآن گنجانیده شده این مطالب برای نسل جوان دلچسپ میباشد.
***
فرید قرطاسیه فروش فروشگاه بزرگ افغان:
ارمغان ملی یک اخبار خوب است، ما بسیار مشتری برای ارمغان داریم، در این اواخر معطل شد، بسیارمشتر ی های ما این اخبار را میخواهند. این یک هفته نامه جالب است، ازهر نگاه جالب است به این خاطر مابسیار مشتری جلب کردیم. ارمغان بهترین اخبار است.
***
ارمغان در هشتمین سالگردش یکبار دیگر تجدید پیمان میکند که:
-حقیقت را منتشر کند، نه دروغ را.
-قبل از چاپ مطلب در باره صحت آن تحقیق کند.
- واقعیت و نظر را با هم نیامیزد.
- در مورد هیچ کس تبعیض قایل نشود.
- در کسب اطلاع حیله گری نکند
- کمکی را نپذیرد که در گزارشش تأثیر بگذارد.
- منافع شخصی خبرنگار و ناشر در کارش تأثیر نداشته باشد.

***
صدیق الله توحیدی:
ارمغان ملی ازنشریه های بسیار خوبی است که درکابل منتشرمیشود آنچه ویژگی خاص ارمغان است نگاه ویژه نسبت به فرهنگ وادبیات وعرفان است که در بسیاری از نشریه های که درکابل منتشر میشوند این نگاه را کمتر شاهد استیم.
متاسفانه کار روز نامه نگاری در افغانستان با چالش های جدی مواجه است که یکی از چالش های مهم واساسی عدم توانایی مالی میباشد. به دلیل پایین بودن میزان سواد درافغانستان و به دلیل عدم وجود فرهنگ روزنامه خوانی حتا درمیان نخبه گان درافغانستان، کار روز نامه نگاری ونشرات چاپی همیشه با مشکل مواجه بوده، اما ارمغان باتحمل تمام این مشکلات وچالش ها به راهش ادامه داده . من به عنوان یکی ازخوانندگان این نشریه بیشترازمطالب ادبی، عرفانی آن سود برده واستفاده کرده ام. امیدوارم ارمغان به راهی که تا کنون آمده ادامه بدهد و شکی نیست که درکار روزنامه نگاری ودرکاررسانه یی گرفتار خبط ها خطاهای هم میشویم که به هیچوجه این خطا ها عامل رکود رسانه نباید قلمداد شود. رسانه ها چه چاپی و چه برقی به ویژه ارمغان که دقیقاً از نزدیک به آن آشنایی دارم، این نشریه باهمه این مشکلات وچالش ها به مبارزه پرداخته وکماکان به راهش ادامه میدهد. حالا دوستان فرهنگ وادبیات ، آنانی که توانایی انجام کارخیری را دارند ، به این مساله توجه داشته باشند که ساکت شدن یکی از نشریه های فرهنگی ومعتبر بسیاری از آرمان ها را ناگفته به جا میگذارد و باید به خاطر کمک با چنین رسانه ها و نشریه ها کمر همت بست ونگذاشت که این صداهای رسا خاموش شوند.
***
سید احمد نجیب محمود استاد فاکولته حقوق وعلوم سیاسی پوهنتون کابل:
ارمغان ملی یک نشریه چاپی معتبر وارزشمند درمطبوعات افغانستان میباشد . بدون شک ما وقتی بحث ارمغان رامطرح میکنیم بشارت بحث نو است، بشارت اطلاع نو است، بشارت سخن نواست. مطالبی که در ارمغان ملی جا داده شده بود وجاداده خواهد شد مطالب متنوع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی وادبی بوده، دقیقاً در تکمیل کردن خواسته های ملت افغانستان نقش کلیدی وسازنده داشته ، ما نمیتوانیم راه صد ساله رایک شبه طی کنیم مابه تجربه، به کمک های مالی ، به تشریک مساعی میان رسانه های بین المللی با رسانه های ملی وحتا صاحبنظران بین المللی با رسانه های ملی ضرورت داریم و اینکه هرنشریه مابه جایگاه دلخواه خود برسد زمانگیر است. ارمغان ملی هم شاید درهمیظوریک موقعیت باشد، اما زمانیکه مابه تفاوت گذاری سال های قبل با اکنون ارمغان ملی میپردازیم تکامل چشمگیری داشته و درجامعه ما طرفداران خود را دارد ودقیقاً برای اطلاع رسانی وتکمیل اطلاعات مفید اکثریت روشنفکران وکسانیکه دست اندرقلم استند خدمت میکند وتااندازه زیادی کسانی راکه به تلویزیون، رادیو وانترنت دسترسی نداشته باشند ازآخرین تحولات روز، افکار صاحبان اندیشه وتحولات اقتصادی واجتمایی آگاه میسازد که نقش سازنده برای خود شخص وکشور دارد.
***
فرحت متعلم صنف هشتم:
ارمغان ملی نشریه بسیار خوب است و من دایم صفحه اطفال وجوانان ارمغان را مطالعه میکنم ازنظرمن اگر در باره کسانی که اقتصاد ضعیف دارند گزارش داده شود بهتر خواهد بود؛ ازکاووس سیاووش مسوول صفحه ارمغان اطفال تشکر میکنم که در تهیه مطالب زیاد زحمت میکشد هشت سالگی ارمغان را به کار کنان آن تبریک میگویم.
***
نگهت فروغ صادقی متعلم صنف هفتم:
در نخست باید یادآوری گردد که عنوان این جریده بیان گر هیجان بسیار می باشد که سبب جلب توجه اطفال به مطالب می گردد. در جریده مذکور معلومات وسرگرمی های سودمند وموثر در عرصه فعالیت های مغزی ومصروفیت های ذهنی چهره کلیدی این جریده را آشکار میسازد و باعث رشد استعداد های نهفته در غنچه نهالان نوثمر وطن مان میشود.
آنچه ما شاهد آن هستیم این نهالان نو شگفته به نور علم را، ارمغان در عرصه های مختلف زندگی رهنمایی همکاری وهمیاری می نماید هرطفل در ذهن خودخیالات وآرزوهایی دارد، ارمغان اطفال روحیه و اعتماد به نفس و خوشبینی رسیدن به این آرزو ها را تقویت میبخشد.
ارمغان در میان اطفال از علاقمندان بسیار برخوردارمی باشد که همه آرزو دارند تا روزی مطالبی که آنان می نویسند به روی صفحه ارمغان چاپ شود تا افتخار ی باشد به خود آنان و به فامیل شان من پیشنهاد میکنم تا همیشه همراه با مطالعه ارمغان اطفال به سفرهای شگفت انگیز بروید تااز احوال مردم آگاه گردید. از همین رو مطالعه این جریده را برای همه اطفال پیشنهاد مینمایم.
***
حسنا فارغ التحصیل صنف دوازدهم:
سپاس از دوهفته نامه ارمغان ملی که ما مطالب بسیار خوب در مورد جوانان وافغانستان را از آن به دست می آوریم، من منحیث فارغ التحصیل صنف دوازده درمورد ارمغان ملی نظر دارم که بسیار یک دوهفته نامه خوب میباشد، زیر ا درمورد مسایل محیط زیست، جوانان واطفال مطالب ارزنده دارد. من یکی از علاقمندان صفحه جوانان ارمغان هستم . این صفحه به معلومات ما میافزاید من از زحمت کشی های جناب سیاوش صاحب مدیر مسوول ارمغان وبابک سیاووش مسوول صفحه جوانان تشکر مینمایم وهشتمین سالگرد ارمغان ملی را به ایشان وهمه همکاران ارمغان تبریک میگویم.

کتابشناسی مولوی

شماره 96/یکشنبه 28 جوزا 1391/ 17 جون 2012
کتابشناسی مولوی با تدوین و تنظیم ماندانا صدیق بهزادی کتابیست در محتوی معرفی آثار مولانا به زبانهای فارسی، اردو، ترکی قدیم و عربی و شرح و تفسیر های مثنوی، مقاله ها، نسخه های خطی، فرهنگها، کشف اللغات، کشف المطالب، کشف الابیات، شرح حال مولانا و... که در 637 صفحه به چاپ رسیده .
در بخش نخست چاپ متن کامل مثنوی معنوی توسط بنگاه ها، موسسات و نهاد های فرهنگی و پژوهشی مختلف از قدیم الایام تا کنون معرفی شده که در ذیل به اختصار آنرا میخوانید:
مثنوی معنوی
الف. متن کامل
1-مولوی جلال الدین محمد بن محمد 6.4-672ق. مثنوی رومی لکهنو :مطبعه نول کشور
2- مثنوی مولوی معنوی/ ازجلال الدین رومی.پشاور: نورانی کتب خانه . 1ج.(شماره گذاری گوناگون)
3- المثنوی المعنوی/للعالم... مولینا جلال الدین محمد البلخی ثم  الرومی؛بفرمایش...محمدرحیم خان علاالدوله؛ فهرست موسوم به کشف الابیات به اهتمامات میرزا محمد طاهر مستوفی کاشانی. تهران:کتابفروشی وصال.
4- کتاب مثنوی مولانا جلال الدین رومی قدس سره/ ازمولانا جلال الدین رومی، مرتبه محمدصادق بمبیی:فضل الدین، 1830 م. 1ج. (شماره گذاری گوناگون)
4- کتاب ها به زبانهای فارسی، ...
5- مولوی، جلال الدین محمد بن محمد، 604-672ق. مثنوی . بولاق:1835م. 6ج.
6ـ کتاب المثنوی المعنوی/ تصحیح محمدرضا شیرازی. مشهد:عمدة المطابع، 1244ق.1ج.(شماره گذاری گوناگون)
7-  مثنوی رومی. تبریز:1264ق.
8- مثنوی معنوی.تبریز:1264ق.1ج. (شماره گذاری گوناگون)
اولین مثنوی چاپ شده
دومین چاپ تهران :1373ق.(چاپ سنگی ، قطع رحلی)
سومین چاپ:علاالدوله در سال 1299ق.
9- مثنوی.بمبیی: 1266-1267ق.ج.
10- مثنوی .رومی بمبیی:1266 ق.
11- کتاب المثنوی المعنوی .خط احمد بن الوصال .بمبیی :مطبعه محمد رضا شیرازی،1267ق.
12- مثنوی معنوی. بولاق: مطبعه عامره 1268ق.3ج.
ترجمه وینفلید به انگلیسی ازروی این چاپ انجام یافته
13- مولوی، جلال الدین محمد بن محمد،  604-672 ق. کتاب المثنوی المعنوی. با شرح عبدالعزیز بحرالعلوم و حاشیه حاجی امدادالله .  هند
:   مطبعه شهاب الدین بابا حاجی،  1270ق.
14- مثنوی رومی. بمبیی: 1270ق.
15- کتاب المثنوی المعنوی . باشرح حال مولوی به شعر از وقار . به تصیحح باقر شیرازی از روی چاپ بمبیی1270ق. بمبیی :  1280ق.
16- مثنوی رومی .  بمبیی:  1273 ق. 6ج.
17- مثنوی رومی . تهران:  1273 ق.
18- مثنوی رومی .خط احمد وقار. بمبیی:  1273ق.
19- . کتاب مثنوی معنوی . به اهتمام احمد بن محمد خرم . بمبیی:  1273 ق.
20- . مثنوی رومی . 1276ق. 
21- . مثنوی لکهنو: 1282ق. 6ج.
22- . مثنوی مولوی معنوی . با مقدمه وحواشی محمد الهی بخش خان فیض آبادی. لکهنو:  1282ق.
23- مولوی، جلال الدین محمد بن محمد ، 604 – 672ق. مثنوی. با پیشگفتاری از زین العابدین شیروانی . بمبیی: 1286 ق.
24-. مثنوی .قسطنطنیه:  1287ق.2ج.
25- .مثنوی. قاهره : 1289ق. 6ج.
26- مثنوی. قسطنطنیه:  1289ق.6ج.
27- مثنوی مولوی معنوی؛ هست قرآن درزبان پهلوی.به اهتمام قاضی محمدابراهیم صاحب . حواشی ازمولاناایوب وسیدعبدالفتاح و میرنور الله و محمد عمرناصرالمله وبحرالعلوم وغیره خط ازناظم حسین رضوی موهانی بمبیی: مطبعه حیدری 1293ق.
28- مثنوی . بمبیی : 1294ق. 6ج.
29- المثنوی المعنوی/ مولیناجلال الدین محمد البلخی . تهران : محمد رحیم خان علاالدوله امیرنظام، 1296-1299ق.
30- کتاب المثنوی المعنوی  بفرمایش محمد رحیم خان علاالدوله. باکشف الابیات ازمحمد طاهر مستوفی. خط طاهربن احمد کاشانی . طهران:  1298-1299ق.
31  مولوی، جلال الدین محمد بن محمد، 604 – 672ق.مثنوی . باکشف الابیات ازمحمد ظاهرکاشانی،  باهمکاری فرج الله کاشانی. طهران : 1299ق.
32- مثنوی. به اهتمام محمد رحیم علاالدوله. طهران: 1299ق.
33- مثنوی.چاپ محمد رحیم علاالدوله باکشف الابیات ازبصیرالملک محمد طاهرمستوفی کاشانی .طهران: 1299ق.
34- مثنوی بمبیی: 1300ق.
35- مثنوی رومی . به اهتمام محمدصاحب . بمبیی: 1301ق.
36- مثنوی. لکهنو: 1885م.
37- مثنوی . سیواس: 1886م.
38- مثنوی : معنوی للعالم العامل والعارف الکامل مولانا جلال الدین محمد البلخی ثم الرومی قدس الله اسرار ...  /ازجلال الدین رومی . میرزا حبیب الله، 1887م. 
39- مثنوی . قسطنطنیه: 1305ق.6ج.
40- مثنوی لکهنو: 1889م. 6ج.
41- مثنوی معنوی / لمولیناجلال الدین محمد البلخی ثم الرومی ؛با مقدمه حیدرعلی مجد الادبا. طهران: کارخانه آقامیرزاحبیب الله، 1306- 1307ق. 671 ،176ص.
همراه با ((کشف الابیات))
42  مولوی، جلال الدین محمد بن محمد، 604 – 672ق. کتاب مثنوی معنوی . به اهتمام محمود خوانساری. خط محمد حسن الجرفاد قانی . باکشف الابیات از محمد طاهر کاشانی . ازروی نسخه میرزاابوالحسن جلوه، بامقدمه بقلم مجد الادبا حیدر علی . طهران :  دارالخلافه طهران ،  1307ق.
43- مثنوی الاطفال/ من کلام مولینا جلال الدین محمد البلخی ثم الرومی ؛ تصحیح مفتاح الملک محمود.{تهران}:1309 ق.
44- کتاب المثنوی المولوی المعنوی /  به  سعی واهتمام میرزا ابراهیم صاحب تاجر شیرازی بمیی : مطبع ناصری، 1310ق.
(حقوق ، ملی)
45- مثنوی مولوی معنوی؛ هست قرآن در زبان پهلوی. دفتر دوم تا چهارم. گا نپور : مطبع نامی الکریمی ، 1310ق. 3ج.
46- مثنوی . مرادآباد :1894م.
47 -  مثنوی .گا نپور: 1897م. 6ج.
48- مثنوی معنوی مولوی ، هست قرآن در زبان پهلوی / حواشی ازمحمد امدادالله صاحب مهاجر مکی... {ودیگران} . گانپور: مطبع نامی ، 1314 -  1321 ق. 6ج. چاپ 1319 در7 مجلد که هفتم شامل: اختتام مثنوی ورساله سپه سالارو انموذج المناقب
49- مثنوی  رومی . 1315ق.
50 – المثنوی المعنوی/ لمولیناجلال الدین محمد البلخی ثم الرومی. بمبیی: مطبع ناصری، 1315 ق.
همراه با((فهرست حکایات مثنوی مولوی)) و ((کشف الابیات))
51- مثنوی معنوی جلال الدین محمد البلخی . بنفقه محمد رحیم علاء الدوله امیرنظام. کشف الابیات از محمدطاهر مستوفی کاشانی بصیرالملک.طهران : 1315ق.
52- کتاب المثنوی المعنوی /ازروی چاپ علاءالدوله ؛به سعی واهتمام محمد صاحب تاجر شیرازی. به اضمام فهرست کشف الابیات به اهتمام محمد طاهرمستوفی کاشانی. بمبیی: مطبعه ناصری ، 1318ق. Ÿ
    بقیه درآینده